نقش عالمان دينى از نگاه فاطمه (س)

مصطفى جعفر پيشه


گذرى به تاريخ و متون روايى، رجالى و حديثى گواهى مى‏دهد كه امامان شيعه عليهم السلام بر اساس حكمت و لطف با دو روش «نصب خاص‏» و «نصب عام‏» مراجع قابل اطمينان براى دسترسى تشنگان معارف اهل بيت عليهم السلام به سرچشمه جوشان علوم الهى امامان را تعيين كرده‏اند:

الف) نصب خاص:
در اين روش امامان عليهم السلام اشخاصى حقيقى را به دوستان خويش معرفى كرده‏اند تا مردم به آنها مراجعه كنند. اين روش را در دو مقطع زمانى عصر حضور و عصر غيبت صغرى مى‏توان مشاهده كرد. به عنوان نمونه مى‏توان به يونس بن عبدالرحمن اشاره كرد. عبدالعزيز بن مهتدى; نماينده و وكيل حضرت رضا عليه السلام در شهر قم كه از چهره‏هاى درخشان اين شهر است، مى‏گويد: به امام رضا عليه السلام عرض كردم: نمى‏توان هميشه به حضورتان برسم و مشكلات دينى خويش را بپرسم، مسايل خود را از چه كسى جويا شوم؟ فرمود: از يونس بن عبدالرحمن. (1)

در عصر غيبت صغرى هم نواب اربعه; عثمان بن سعيد، فرزندش محمد بن عثمان، حسين بن روح نوبختى و على بن محمد سمرى براى نيابت ناحيه مقدسه امام عصر(عج) منصوب شدند و عهده‏دار اين مسؤوليت‏بودند. (2)

ب) نصب عام:
در اين روش اشخاص حقوقى جايگزين اشخاص حقيقى مى‏شوند. در بررسى جوامع روايى مشاهده مى‏كنيم: نسبت‏به جميع ادوار حضور و غيبت امام معصوم اشخاص حقوقى به عنوان مرجع و پناهگاه مردم معرفى شده‏اند، تا عموم مردم براى كسب معارف به آنها مراجعه كنند و از ضلالت و حيرت رهايى يابند، از زمان رسول خدا(ص)، و همزمان با تبيين موضوع مهدويت و ظهور مصلح كل در كلمات ايشان، رواياتى را مى‏يابيم كه نهادهاى جانشين براى امامان امت را، معرفى كرده‏اند. يكى از رواياتى كه تكليف مردم را در غياب امامان معصوم روشن مى‏كند، حديثى از پيامبر اكرم(ص) به روايت‏حضرت صديقه طاهره(س) است كه موضوع مقاله حاضر مى‏باشد.

براى دستيابى به ارزش و اعتبار حقيقت روايت نقل شده از فاطمه زهرا(س) ذكر اين نكته لازم است كه يكى از ابعاد شخصيت آن بزرگوار دانش بيكران او است. خطبه فدكيه آن حضرت، مى‏تواند نمونه‏اى مناسب براى اثبات اين ادعا باشد. همچنين از ميان القاب زيادى كه براى حضرت نام برده‏اند به لقب «محدثه‏» برمى‏خوريم كه آن حضرت را به عنوان محدث روايات از پدر خويش حضرت رسول صلى الله عليه و آله معرفى مى‏كند و نشان مى‏دهد خانه فاطمه(س) مركز رفت و آمد مشتاقان علم و معرفت‏براى درك حقايق دينى بوده است و يا اگر آن را به معناى دريافت كننده سخن فرشتگان «محدث‏» بخوانيم باز جايگاه علمى فاطمه را نشان مى‏دهد. (3)

گفت: مادرى ناتوان دارم كه در نمازش با مشكلى مواجه شده است. مرا فرستاده تا پاسخ سؤالش را دريافت كنم. آنگاه سؤال را طرح و پاسخ را شنيد. بار دوم پرسش ديگر طرح كرد و پاسخ شنيد تا ده بار سؤال طرح كرد و پاسخ شنيد. او كه ديگر از كثرت پرسش خود شرمگين شده بود، از آن حضرت پوزش خواست. حضرت زهرا(س) در پاسخ فرمود: «هر چه خواهى، بپرس زيرا ارزش پاداشى كه در مقابل پاسخ به اين پرسش ما از خزانه غيب الهى دريافت مى‏كنيم، افزون‏تر از اين است كه از زمين تا عرش الهى پر از لؤلؤ و مرواريد شود به من بدهند.»

آنگاه با اشاره به پناهگاه و مرجع رسيدگى به امور عموم مردم در غياب امامان معصوم عليهم السلام ، به نقل روايتى از پدر بزرگوارش پرداخت و فرمود: كه رسول خدا(ص) فرمود: به عالمان پيرو ما آنگاه كه در قيامت محشور مى‏شوند، بر اساس حجم علومشان و بر اساس تلاشى كه در راه ارشاد بندگان خدا متحمل شده‏اند، خلعت‏هاى كرامت الهى پوشانده مى‏شود كه ممكن است‏به برخى از آنها به اندازه يك ميليون حله نور افكنده شود. پس از اين پاداش، خداى سبحان در صحنه قيامت، عالمان رهرو ما را اينچنين مورد خطاب قرار مى‏دهد: «اى كفيلان و سرپرستان ايتام آل محمد(ص)! اى كسانى كه شان و منزلت‏يتيمان آل محمد(ص) را بالا برديد! آن هنگام كه از پدرانشان كه امامان ايشان بوده‏اند، دور ماندند، اكنون در مقابل شما آن شاگردان و يتيمان حضور دارند، به همان اندازه كه از علوم خود در دنيا آنها را بهره‏مند كرديد، اكنون بر آنها خلعت‏بپوشيد آنگاه بيشتر از آن خلعت‏ها كه بر شاگردان خويش افكنده‏اند، خداى سبحان فرمان مى‏دهد كه تا به اين عالمان بپوشانند.»
سپس حضرت فاطمه به آن بانو فرمود: يك رشته از آن جامه‏ها يك ميليون بار با ارزشتر چيزى است كه خورشيد بر آن طلوع مى‏كند; زيرا نور خورشيد وقتى بر چيزى بتابد، همراه با كدورت است، اما نور آن خلعت‏ها خالص است. (4)

كدام عالم؟
1 - منظور از عالمان شيعه كه نقش كفيل و مسئوليت‏سرپرستى امت و يتيمان آل رسول را بر دوش دارند، چه كسانى است؟ آيا اين مسئوليت، و كفالت اختصاص به گروهى خاص دارد؟

پاسخ: با شواهدى چند مى‏توان گفت; در اين روايت، عالمان خاصى مورد نظرند:

الف) اولين قرينه، فراز نخست روايت است كه به مسايل نماز اختصاص دارد و سؤال كننده براى يافتن پاسخ درباره معارف الهى به خانه فاطمه(س) مراجعه كرده است.

ب) فرازى از روايت كه به ارشاد بندگان خدا و هدايت آنها اشاره دارد.

روشن است كه بحث از هدايت و ارشاد به مناسبت‏حكم و موضوع، باء;ء معارف دينى در ارتباط است; زيرا دين مستقيما براى هدايت انسان نازل شده است و نقش آن در زندگى بشر تبيين صراط مستقيمى است كه انسان بايد براى رسيدن به حيات طيبه و نيل به سعادت دنيوى و اخروى بپيمايد. و دانش و معرفت دينى است كه اين مسير را براى بشر روشن مى‏كند.

ج) روايات فراوانى كه نقش عالمان دينى را در جامعه بيان مى‏كند و درحكم مفسر و مبين روايت مورد بحث‏اند. در اين روايات به عناوينى در شان و منزلت عالمان دينى مثل; كفالت ايتام آل محمد(ص)، وارثان انبياء و امانتداران رسولان تصريح شده است كه البته در تمامى آنها سخن از دانش و معرفت دينى است كه شاگردان معصومان عليهم السلام آنها را از اهل بيت دريافت كرده‏اند.

نمونه‏اى از اين احاديث را به نقل از امام رضا عليه السلام مى‏خوانيم:

عبدالسلام بن صالح هروى مى‏گويد: از امام رضا عليه السلام شنيدم كه فرمود: «خدا رحمت كند بنده‏اى را كه امر ما را زنده مى‏كند.» پرسيدم: امر شما را چگونه زنده مى‏كند؟ پاسخ داد. علوم ما را مى‏آموزد و به مردم آموزش مى‏دهد. (5)
بر اساس اين روايت در عصر غيبت و عصرى كه انسانها دسترسى به امامان دين ندارند، محل رسيدگى به امور مردم عالمان دينى هستند كه از مكتب امامان دين، دين ناب را فرا گرفته‏اند و وظيفه دارند در ميان مردم به گسترش آن بپردازند.

آنگاه كه منظور از عالمان پيرو اهل بيت عليهم السلام گروه خاص عالمان دين و منظور از موضوع مورد بحث معرفت دينى شد، اين پرسش به نظر مى‏رسد كه عالمان دين و كفيلهاى مردم مسلمان چه كسانى هستند و چه شرايطى دارند؟

پاسخ: كفيل بايد به مراقبت افراد تحت تكفل خويش بپردازد، و همواره مصلحت آنان را در نظر آورد و با عملكرد مشفقانه خويش فقدان پدر را براى يتيم جبران كند.

عالمان مكتب اهل‏بيت عليهم السلام كه براى احياء مذهب و گسترش علوم اهل‏بيت‏به عنوان كفيلان ايشان معرفى شده‏اند، طبعا وظايف و مسئوليت‏هاى ويژه‏اى دارند كه به برخى از آنها اشاره مى‏كنيم:

1 - رسيدن به حيات طيبه
كسانى كه پرچم پاسدارى از اسلام ناب را بر عهده دارند، بايد در قدم اول خود به حيات طيه رسيده باشند.

2 - شناخت مخاطب و تعميق يافته‏هاى دينى
بايد در تعميق كيفى و گسترش كمى دانش و معرفت‏خويش همت گمارند. علوم اهل‏بيت عليهم السلام ، زمان و موقعيت و وظيفه خود و جامعه و مردم را به خوبى بشناسند تا بتوانند به آموزش علوم و معارف الهى براى عموم به ويژه جوانان بپردازند.

3 - با مردم بودن
آنان بايد خود را از توده‏هاى مردم و مردم را از خود بدانند، از هيچ تلاشى در راه ارشاد و خدمت‏به آنها مضايقه نكنند و همراه مردم به خصوص جوانان و كسانى كه تشنگى بيشترى در كسب معارف زلال مكتب اهل‏بيت عليهم السلام مى‏كنند، باشند.

4 - تواضع در برابر مردم
از مهمترين شرايط كفالت‏براى عالمان مكتب اهل بيت تواضع در مقابل توده‏هاست. امام صادق(ع) فرمود: «وتواضعوا لمن تعلمونه العلم.» آنان بايد بدون هيچ درخواستى به آموزش و پاسخگويى به شبهات اقدام كنند و شعار «ان اجرى الا على الله‏» كه شعار پيامبران الهى است را آويزه گوش قرار دهند و با رويى گشاده از جوانان و نوجوانان استقبال كنند تا احساس غربت در چهره آنها ديده نشود و به راحتى هرگونه شبهه‏اى را كه در معارف دينى دارند، عنوان كنند.

مردم در سيماى ملكوتى عالمان دينى، بايد صفات و سجاياى اخلاقى پيشوايان معصوم مانند عدالت، زهد، وارستگى، وقار، حلم، رافت، عبادت، كرامت و مكارم اخلاقى را مشاهده كنند.

رعايت اين نكات است كه پيوند مستحكم توده‏هاى مردم را با عالمان دينى محفوظ مى‏دارد و به اين ترتيب دشمنان دين و مردم نمى‏توانند طمعى براى رخنه در صف پولادين آنها داشته باشند.

وظيفه مردم در قبال عالمان دينى چيست؟
بى‏ترديد آنگاه كه عالمان دين در برابر مردم حقوقى يافتند، مردم نيز در برابر آنها وظايفى خواهند داشت. مردم بخصوص جوانان كه خود را فرزندان اهل‏بيت عليهم السلام مى‏دانند و دوستدار اين خاندانند، براى آشنايى بيشتر با اين مكتب بايد سر كدامين سفره بنشينند؟ آنان دين خود را از چه كسى بياموزند و كدامين شبكه را مرجع قرار دهند، چگونه در بين مراجع اطلاع رسان باطل را از حق جدا كنند و براى اين مهم كدام ملاك را در نظر بگيرند؟

امام باقر(ع) در تفسير آيه شريفه فلينظر الانسان الى طعامه مى‏فرمايد: «الى العلم الذى ياخذه عمن ياخذه.» (6)

طبق اين آيه شريفه و روايت مفسر آن، انسان بايد بداند از كجا تغذيه روحى و معنوى مى‏شود و مراقبت كند تا انديشه‏هاى مسموم با صدها چهره مختلف او را به بدبختى دنيا و آخرت گرفتار نكنند.

در شرايط شبيخون فرهنگى كه گرگها در لباس ميش ظاهر مى‏شوند، براى مصونيت از دشمن، براى شناخت دشمن و راه كارهاى مقابله با آن بايد به همان جايى پناه ببريم كه براى ما تعيين شده است و آن كسب معرفت دينى از شاگردان ائمه عليهم السلام يعنى عالمان حقيقى دين است.

روحانيت اديان
برخى تفاوت ماهوى در روحانيت اديان و فرق مختلف نمى‏بينند و معتقدند روحانيت در هر دين كارشناسان دينى هستند. دقيقا مثل ديگر كارشناسان در رشته‏هاى علمى.

در پاسخ بايد گفت: مطالعه متون دينى مكتب اهل بيت و روايات معصومان عليهم السلام به عنوان معرفتى پيشين از اين حقيقت‏خبر مى‏دهد كه مسئوليت ترسيم يافته در مقررات دينى اسلام براى عالمان دينى با مسئوليتى كه در ديگر اديان مى‏يابيم، تفاوت دارد. روحانيت اسلامى صرفا كارشناس نيست. در اسلام عالمان دينى فقط نقش ناظر ندارند. آنها به عنوان مشعل‏هاى هدايت و ايثارگران جامعه، نقش عامل را باز مى‏كنند.

به عنوان نمونه وظيفه كفالت عالمان دينى و لزوم رعايت مصلحت دين و مردم در انجام كفالت، مسئوليت ايشان در ارشاد مردم، شرايط ارشاد كننده و ... از روحانيت صنفى مردمى مى‏سازد كه در كنار مردم به مبارزه با ظلم و استبداد مى‏پردازد و نداى عدالت‏خواهى، آزادگى، جزء شعارهاى محورى روحانيت و عالمان مكتب وحى مى‏شود.

همچنين به عنوان معرفت پسينى مطالعه تاريخ روحانيت در ميان مذاهب و اديان مختلف از اين تفاوت ماهوى خبر مى‏دهد. البته با لحاظ حركت غالب در ميان روحانيت‏ساير مذاهب و با قطع نظر از استثناها، روحانيت‏يهود و نصارى را در كار تحريف پيام وحى و كتمان حقايق دينى مى‏بينيم. در روحانيت مسيحيت‏بحث‏خريد و فروش بهشت، تشكيل دادگاههاى تفتيش عقايد و انگيزسيون و به پاى محاكمه كشيدن گاليله‏ها را مى‏يابيم. در كنار قدرت و دولت‏با بودن آنها، و تشكيل مثلث زر و زور و تزوير از حقايق روشن تاريخى است. در روحانيت ديگر فرق اسلامى، نيز تابع سياست دولت‏بودن و امرار معاش با جيره دولت از حقايق انكارناپذير آنهاست.

بنابراين به فرض آن روز كه سياست دولت جنگ با اسرائيل را اقتضاء كند، بر عليه اسرائيل فتوا صادر مى‏كنند و روز ديگر كه سياست توصيه صلح و مذاكراه با اسرائيل را بكند، به صلح و سازش فتوا مى‏دهند.

اما در بين پيروان اهل بيت عليهم السلام عالمان را در كنار مردم و مردم را در كنار آنها مى‏يابيم. تا قبل از انقلاب اسلامى، هر جا سخن از مبارزه و ظلم‏ستيزى، اجراى عدالت و آزادى و احياء ارزش‏ها و معارف بود، علمدارى عالمان بزرگ دينى مكتب اهل بيت در اذهان متبلور مى‏شد. حقيقت اين است كه روحانيت هرگز خود را وام‏دار دولت‏ها و زر و زورها قرار نداد. پس از انقلاب نيز عالمان دينى و در راس همه حضرت امام رحمه الله از وابستگى عالمان دين حتى به دولت اسلامى جلوگيرى كردند.

روحانيت اينك نيز مى‏تواند به راحتى نقش طبيب دلسوزى را ايفا كند كه هر جا دولت اسلامى نيازمند تاييد و قويت‏باشد، به تاييد و تقويت پردازد، هر گاه محتاج ارشاد و راهنمايى شد، او را راهنمايى كند، و آنگاه كه به انذار و هشدار نياز داشت، از وظايف الهى و شرعى خويش هرگز سربرنتابد.

كارنامه حوزويان تربيت‏يافته در خانه فاطمه و على عليهما السلام چون خورشيد مى‏درخشد و به راستى مصداق اين مدعاست كه تنها پناه قابل اطمينان در برابر تهاجمهاى فرهنگى و اعتقادى مقاومت دارد، روحانيت‏شيعه اهل التقاط و امتزاج نيست و براى احقاق حقوق مردم و احياى دين در برابر ظلم و ظالم تاب نمى‏آورد، بر ظالم مى‏شورد. (7)
البته روشن است كه سخن از روحانيت و عالمان دينى به طور مطلق نيست. روحانيت و عالمان دينى تربيت‏شده، متقى، عادل، زاهد، آگاه، زمان شناس و آزاده موضوع سخن ماست، نه هر آن كه داعيه معرفت دينى دارد و خود از الفباى مدرسه على(ع) و فرزندان معصوم عليهم السلام چيزى نياموخته است. سخن از وارثان و جانشينان انبياء و اولياء است. دفاع و نگاهبانى از اين جامعه علمى، نه تنها وظيفه هر مسلمان مؤمن است، بلكه از آنجا كه آخرين و تنها سنگرى است كه در برابر هجوم استعمار فرهنگى غرب ايستادگى مى‏كند، وظيفه هر روشنفكر مسئول است هر چند به مذهب هم معتقد نباشد. به قول مرحوم دكتر شريعتى: «در تمام اين دو قرن گذشته در زير هيچ قرارداد استعمارى امضاى يك آخوند نجف رفته نيست، در حالى كه در زير همه اين قراردادهاى استعمارى امضاى آقاى دكتر و آقاى مهندس فرنگ رفته هست. از طرف ديگر پيشاپيش هر نهضت مترقى ضد استعمارى در اين كشور ما همواره بدون استثناء قيافه يك يا چند عالم راستين اسلامى وجود دارد و گرفتارى امروز اسلام و مسلمين و امت و انقلاب از ناحيه اين آقايان است.» (8)


پي نوشت ها:
1- وسائل الشيعه، ج‏18، ابواب صفات القاضى، باب 11، حديث 34، ص‏107.
2- محمد تقى مجلسى، بحارالانوار، ج‏51، باب‏16 (احوال السفراء الذين كانوا فى زمان الغيبة الصغرى).
3- «حضرت امراة عند الصديقة فاطمة الزهراء(س) فقالت: ان لى والدة ضعيفة و قد لبس عليها فى امر صلاتها شى‏ء و قد بعثنى اليك اسئلك فاجابتها فاطمة‏3 عن ذلك فثنت فاجابت ثم ثلثت الى ان عشرت فاجابت ثم خجلت من الكثرة فقالت: لا اشق عليك يا ابنة رسول الله، قالت فاطمه: هاتى و سلى عما بدالك، ارايت من اكترى يوما يصعه الى سطح بحمل ثقيل و كراه مائة الف دينار يثقل عليه؟ فقالت: لا. فقال: اكتريت انا لكل مسئلة باثر من مل‏ء ما بين الثرى الى العرش لؤلؤا فاجرى ان لايثقل على، سمعت ابى صلى الله عليه و آله يقول: ان علماء شيعتنا يحشرون فيخلع عليهم من خلع الكرامات على قدر كثرة علوهم و جدهم فى ارشاد عبادالله حتى يخلع على الواحد منهم الف الف حلة من نور ثم ينادى منادى ربنا عز وجل: ايها الكافلون لايتام آل محمد(ص) الناعشون لهم عنه انقطاعهم عن آبائهم الذين هم ائمتهم، هؤلاء تلامذتكم والايتام الذين كفلتموهم ونعشتموهم فاخلعوا عليهم خلع العلوم فى الدنيا فيخلعون على كل واحد من اولئك الايتام على قدر ما اخذوا عنهم من العلوم حتى اى فيهم يعنى فى الايتام لمن يخلع عليه مائة الف خلعة وكذلك يخلع هؤلاء الايتام على من تعلم منهم، ثم ان الله تعالى يقول: اعبدوا على هؤلاء العلماء الكافلين للايتام حتى تتموا لهم خلعهم وتفننوا لهم، فيتم لهم ما كان لهم قبل ان يخلعوا عليهم ويضاعف لهم و كذلك من يليهم ممن خلع على من يليهم. وقالت فاطمة: يا امة الله ان سلكا من تلك الخلع لافضل مما طلعت عليه الشمس الف الف مرة وما فضل فانه مشوب بالتنغيص والكدر.»
4- محمد تقى مجلسى، بحارالانوار، ج‏2، ص‏3.
5- وسائل الشيعه، ج‏18، ابواب صفات القاضى، باب 11، حديث‏9، ص‏101
6- همان، حديث 11، ص‏102.
7- هويت صنفى روحانى، ص‏12 -13.
8- همان، ص‏13.
 

منبع: ماهنامه كوثر ، شماره 18