بررسى كامل سخنانى كه رسول مكرم اسلام(ص) به مناسبتهاى
مختلف در باره صديقه كبرا عليها السلام فرموده است فرصتى ويژه مىطلبد كه اين
مقام را گنجايش آن نيست. ما در اين مبحثبه منظور تبرك به كلام نورانى نبوى به
چند مورد اشارهمىكنيم.
1- فاطمه پاره تن من است.
رسول خدا(ص) فرموده است: فاطمه پاره تن من است. هر كس او را خشمگين كند مرا
خشمگين نموده است. (1)
و فرمود: هر آنچه او را اندوهگين كند، مرا هم اندوهگين مىكند. هر آنچه او را
بيازارد ... و خسته كند، مرا نيز آزرده مىسازد. هر چه او را شادمان كند، مرا
هم شادمان، و هر چه او را افسرده سازد مرا هم افسرده مىنمايد. (2)
برخى از اهل تسنن به اين حديث استدلال كردهاند كه هر كس به فاطمه زهرا بد
بگويد كافر مىشود. (3)
2- غضب فاطمه غضب خداست.
فرمود: اى فاطمه، خداوند به خاطر غضب تو غضب مىكند و به خاطر رضاى تو خشنود
مىشود. (4)
3- فاطمه سرور زنان جهان است.
و سرور زنان با ايمان است. (7)
زمانى نيز فرمود: ... اين فرشته آمده است تا به من بشارت دهد كه فاطمه سرور
زنان بهشت است. (8)
4- فاطمه قبل از همه وارد بهشت مىشود.
فرمود: اولين كسى كه وارد بهشت مىشود، فاطمه دختر محمد(س) است. (9)
5- فاطمه(س) روز قيامت هم منزل پيامبر اكرم(ص) است.
فرمود: من و على و فاطمه و حسن و حسين روز قيامت در زير بارگاه عرش خواهيم بود.
(10)
اميرالمؤمنين(ع) روايت كرده است كه شبى پيامبر اكرم(ص) در خانه ما خوابيد.
نيمهشب حسن آب خواست و حضرت برخاسته، كاسهاى آب از مشك برگرفت تا به او
بنوشاند. در اين ميان حسين دستبه كاسه آب برد، پيامبر او را باز داشت و آب را
به حسن داد. فاطمه(س) عرض كرد: اى رسول خدا! مثل اينكه حسن را بيشتر دوست
مىدارى! فرمود: نه، ولى او قبل از حسين آب خواست. آنگاه فرمود: اى فاطمه، من و
تو و اين دو و اينكه در خواب است [على(ع)] همه در روز قيامت در يك جا خواهيم
بود. (11)
و فرمود: در بهشت درجهاى است كه «وسيله» نام دارد. هنگامى كه دعا مىكنيد، از
خدا براى من آن درجه را بخواهيد. گفتند: اى رسول خدا، چه كسى با تو در آنجا
ساكن خواهد بود؟
فرمود: على، فاطمه، حسن و حسين. (12)
6- نسل فاطمه(س) بر آتش حرام است.
فرمود: فاطمه پاكدامن است، پس خدا نسل او را بر آتش حرام كرده است. (13)
و فرمود: خدا تو و فرزندانت را عذاب نخواهد كرد. (14)
7- فاطمه(س) ميوه وجود پيامبر است.
فرمود: من درختى از بهشتم و فاطمه ميوه اوست. (15)
8- فاطمه پارهاى از وجود پيامبر است.
فرمود: فاطمه از وجود من است. هر چه او را خوشحال كند مرا خوشحال مىسازد و هر
چه او را غمگين سازد، مرا غمگين مىكند. (16)
9- دوستداران فاطمه در بهشتند.
فرمود: اى سلمان، هر كس فاطمه را دوستبدارد در بهشت است و هر كس با فاطمه
دشمنى ورزد در جهنم است. اى سلمان، دوستدارى فاطمه، در يكصد جايگاه به كار
مىآيد كه راحتترين آنها، لحظه مرگ، قبر، ميزان، محشر، صراط و محاسبه است.
هر كس دخترم از او راضى باشد من از او راضى هستم و هر كس من از او راضى باشم
خدا از او راضى است و هر كس كه فاطمه بر او غضب كند خدا بر او غضب مىكند. (17)
10- فاطمه(س) مظهر نيكى است.
فرمود: اگر حسن و نيكى همچون پيكرى نمايان مىگرديد همانا سيماى فاطمه مىشد.
بلكه فاطمه بزرگتر از آن است. (18)
11- فاطمه(س) روح پيامبر است.
فرمود: دخترم فاطمه سرور اولين و آخرين زنان جهان است. او پاره تن من، نور چشم
و ميوه دل من و روح من است. او حوريه آدمى نسب است. هرگاه در محراب مقابل
پروردگارش مىايستد نورش براى فرشتگان آسمان مىدرخشد آنچنان كه نور ستارگان
براى اهل زمين. و خداى عز و جل به فرشتگان مىگويد: اى فرشتگان من، به بندهام
فاطمه بنگريد كه چگونه در مقابل من ايستاده و اعضاى بدنش از خوف من مىلرزد.
بنگريد چگونه قلبش متوجه من است. شما را شاهد مىگيرم كه او و پيروانش را از
آتش ايمن كردم ... آنگاه همانطور كه مريم را صدا زد او را صدا مىزند و
مىگويد: اى فاطمه، خدا تو را برگزيده و تطهير كرده و بر زنان جهان برترى
بخشيده است ... (19)
12- فاطمه(س) مادر (دلسوز) پدرش است.
پيامبر اكرم(ص) او را به اين كنيه افتخار بخشيد و او در مدينه به اين كنيه
مشهور بود. (20)
در تفسير اين كنيه گفتهاند منظور از پدر شان رسالت پيامبر(ص) است. بنابراين
فاطمه مادر اسلام و مسلمين است. يعنى همانطور كه اطفال در شدايد و گرفتاريها
به مادر خويش پناه مىبرند و مادر مرجع و محور آنهاست فاطمه زهرا(س) پناهگاه
پيروان اسلام در شدايد و گرفتاريهاست. و هنگامى كه حق و باطل با هم مشتبه شوند
جويندگان حق، راه راست و حق را از او مىجويند.
بحقيقت فاطمه ميزان است. همراه او بودن با خدا بودن است و پيروى از او پيمودن
راه مستقيم است و جدايى از او جدايى از خدا و حقيقت اسلام.
رفتار پيامبر(ص) نسبتبه زهرا(س)
زهرا(س) در نظر پيامبر عظيمالشان9 از جايگاهى بلند برخوردار بود و نمىتوان
براى منزلت و قرب فاطمه نزد رسول خدا(ص) حدى تعيين كرد. صحيحتر آنكه بگوييم
زبان و قلم را آنچنان قدرتى برخوردار نيست كه بتواند از عهده اين كار برآيد. در
يك سخن بايد گفت: «در پهناورترين مكان قلب پدر خويش رسول خدا(ص) جاى داشته و در
كشور وجود پيامبر اكرم(ص) بهترين موقعيت از آن وى بود.» (21)
اولياى خدا از بالاترين درجات صفات انسانى برخوردار بودهاند و هر صفتبه صورت
كامل در ايشان موجود بوده است. يكى از آن صفات عاطفه و مهرورزى است. شايد كسانى
تصور كنند كه مهر ورزيدن به اعضاى خانواده نوعى وابستگى است و اولياى خدا كه از
هر گونه وابستگى به غير خدا منزهاند، از اين علاقه نيز مبرا و نسبتبه اعضاى
خانواده خويش داراى گونهاى بىتفاوتى مىباشند. ولى اين، سخنى ناصواب و فكرى
خطاست. چه اينكه در اين صورت آن بزرگواران از داشتن يكى از ويژگيهاى مهم انسانى
بىبهره مىباشند. ديگر اينكه گذشتن از اعضاى خانواده چون فرزند و برادر در راه
خدا براى ايشان هيچ مزيتى نمىباشد. زيرا از چيزى گذشتهاند كه هيچ علاقهاى به
آن ندارند.
اگر بپذيريم كه پيامبران نسبتبه فرزندان خويش عاطفه پدرى نداشتهاندبايد تمام
تمجيدى كه از حضرت ابراهيم(ع) به خاطر ذبح فرزندش مىشود لغو و بىحساب باشد.
بنابراين، اولياء الهى نه تنها داراى عاطفه و مهر بودهاند بلكه عاليترين درجات
آن را در وجود خويش داشتهاند.
آنچه در اين زمينه اولياء خدا را از ساير مردم ممتاز مىسازد آن است كه عاطفه
خويش را محور انتخاب قرار نمىدهند. ايشان در مقام بندگى مىتوانند شديدترين
درجه عاطفه را ناديده انگاشته، فرزندى دلبند يا برادرى عزيز را در راه خدا
تقديم كنند. آنچنان كه حضرت ابراهيم(ع) بر آن مىشود كه با دستخود فرزندش را
سر ببرد و حضرت سيدالشهداء در كمتر از يك روز همه عزيزان خود را در پاى معبود
قربان مىكند. آنان مىتوانند كسى از اعضاى خانواده خويش را از خود برانند و از
وجود او چشم پوشند، مانند حضرت نوح(ع) كه از فرزند ناشايستخويش چشم پوشيد.
از طرف ديگر اگر فرزندى آنچنان كه شايسته مقام بندگى استخود را با معيارهاى
الهى تطبيق دهد عاطفه پدرى به مهر الهى آميخته مىشود و اسطوره مىآفريند.
گريههاى يعقوب پيامبر در طول ساليان متمادى و تا سر حد كورى تنها برگرفته از
عاطفه پدرى براى از دست دادن فرزند نبود بلكه چون وى پسرى را از دست داده بود
كه تا افق وجود پدر بالا آمده و شانه به شانه او مسير تكامل انسانى را طى كرده
بود. يعقوب يوسف را مىطلبيد چون تنها يوسف او را مىفهميد و بوى آشنا را از وى
استشمام مىكرد. همان بويى كه چون از پيراهن يوسف متصاعد شد از دروازه مصر كلبه
احزان پدر را در كنعان معطر كرد.
با توجه به اين مقدمه به ذكر پارهاى از اظهار علاقههاى وجود مقدس نبوى
نسبتبه دخت گرانقدرش مىپردازيم.
1- كوتاهترين زمان دورى
پيامبر عظيمالشان اسلام هنگامى كه آهنگ سفر داشتبا فاطمه(س) بعد از همه وداع
مىكرد و هنگام مراجعت، با او قبل از همه ملاقات مىكرد. (22)
2- بوسه و احترام
عايشه روايت مىكند: هنگامى كه فاطمه(س) داخل مىشد پدرش بر مىخاست، او را
مىبوسيد و در جاى خود مىنشاند.
همچنين او مىگويد: روزى پيامبر گلوى فاطمه را بوسيد، عرض كردم: اى رسول خدا،
كارى كرديد كه پيشتر انجام نمىداديد!
حضرت فرمود: اى عايشه، وقتى مشتاق بهشت مىشوم گلوى فاطمه را مىبوسم. (23)
3- سلام پياپى
تا مدتها پس از نزول آيه تطهير هنگامى كه پيامبر(ص) براى نمازهاى پنجگانه از
منزل خارج مىشد نخستبه در خانه فاطمه(س) مىرفت، دستانش را به دو طرف در
مىگرفت و با صداى بلند مىفرمود: سلام بر شما، اى اهل بيت! (24)
4- دلسوزى بر فاطمه(س)
در روايات زيادى وارد شده كه آن حضرت با مشاهده سختى حال دختر عزيزش به شدت
مىگريست.
آرى، پيامبر مكرم اسلام(ص) عميقترين احساسات پدرانه خويش را نثار فاطمه(س)
مىنمود و اين برخوردها ناشى از احساسات و عواطف محض نبوده است وگرنه
مىبايستبا دختران ديگر خويش هم به همين شيوه برخورد مىكرد. از همينرو
درمىيابيم كه اين شدت علاقه ناشى از اوج كمال فاطمه(س) و محبوبيت او نزد
خداست.
در حقيقت پيامبر(ص) در اين همه اظهار علاقه از خداوند متعال متابعت مىكرده
است. گويى پيامبر(ص) وظيفه دارد موضع قرآن را در اين زمينه تفسير كند و مردم
زمان خويش را به اين موضعگيرى آشنا نمايد.
موضع قرآن نسبتبه فاطمه(س) و خانواده او
آيات زيادى چون آيه تطهير، مباهله، هل اتى و قربى در شان صديقه كبرى عليها
السلام و خانوادهاش نازل شده و مفسران تمام مذاهب اسلامى به آن اذعان دارند ما
از همه به توضيح مختصرى از آيه مودت اكتفا مىكنيم.
قرآن كريم مىفرمايد:
«قل لا اسئلكم عليه اجرا الا المودة فى القربى» (25)
«اى رسول گرامى! به مردم بگو من در مقابل رسالتخويش از شما مزدى نخواهم جز
آنكه به خويشاوندان من مودت ورزيد.»
مودت عبارت از محبتشديد و علاقهاى است كه قلب انسان را فرا گرفته باشد. به
عبارت ديگر مودت مرز بين دوست داشتن و عشق ورزيدن است. در اين آيه شريف مودت
اهل بيتبه عنوان مزد رسالت پيامبر اسلام تعيين شده و مفاد آيه اين است كه اگر
كسى به خاندان پيامبر كه مورد نظر اين آيه هستند، مودت نورزد نسبتبه نبى مكرم
اسلام جفا روا داشته و حق او را ادا نكرده است.
زمخشرى در كشاف روايت كرده است: وقتى اين آيه نازل شد گفتند: اى رسول خدا،
خويشان تو كه مودتشان بر ما واجب شده كيانند؟
آن حضرت فرمود: على، فاطمه و دو پسر ايشان. (26)
در آيه ديگرى مىفرمايد: «ما سئلتكم من اجر فهو لكم» (27)
«من هر مزدى از شما بخواهم براى خود شماست.»
از اين آيه كريمه به دست مىآيد كه از مودت خويشان رسول اكرم(ص) كه در آيه قبل
به عنوان مزد رسالت آن حضرت واجب شده نفعى عايد پيامبر(ص) نمىشود.
بعلاوه رسالت و نبوت چيزى نيست كه انسان بتواند مزدى شايسته و لايق براى آن
تقديم كند. و به همين علت قرآن كريم از پيامبران نقل مىكند كه همگى به پيروان
خويش مىفرمودند: ما مزدى از شما نمىخواهيم. پاداش ما فقط با خداست. (28)
چگونه نفع مودت عايد خود ما مىشود؟
در آيهاى ديگر به بيان اين چگونگى پرداخته، مىفرمايد:
«قل لا اسئلكم عليه من اجر الا من شاء ان يتخذ الى ربه سبيلا» (29)
«بگو من مزد از كسى نمىخواهم مگر (همين كه) كسانى بخواهند راهى به سوى
پروردگار خويش بيابند.»
در واقع مودت اهل بيت كه همان مزد رسالت است راه عبوديتخداست. ايشان محور
توحيد، و خانههايشان مدارس تربيتبندگانى است كه مشتاق عمل به دين خالص
پيامبرند. زمخشرى در كشاف مىنويسد: اين كلام مانند گفتار كسى است كه از روى
دلسوزى تلاش كرده و براى تو مالى به دست آورده است. آنگاه به تو مىگويد من از
تو هيچ پاداشى نمىخواهم جز اينكه در حفظ اين مال بكوشى و آن را از دست ندهى.
حال اگر تو آن مال را براى خودت حفظ كردى در حقيقت پاداشى به او ندادهاى ولى
او اين حقيقت را به اسم ثواب و پاداش از تو تقاضا كرده است و به اين ترتيب دو
مطلب را به او فهمانده است: 1- اينكه او به هيچ وجه طمع پاداش ندارد. 2- اينكه
او نسبتبه تو بسيار مهربان است و اگر تو مال را براى خودت حفظ كنى او همين را
به عنوان پاداش از تو مىپذيرد.
آنگاه اضافه مىكند: به جان خودم، رسول خدا(ص) نسبتبه قوم خود و مردمى كه براى
هدايتشان مبعوث شد بيش از اين دلسوز و مهربان بود. (30)
پىنوشتها:
1-خصائص نسائى، ص 35 و كنزالعمال، ج6، ص 220.
2- فضائل الخمسة، ج3، ص 5-15.
3- كتاب فضائل الخمسة من الصحاح السته، ج3، ص 151 مجموعهاى است مشتمل بر
فضايل و مناقب نبى مكرم اسلام(ص)، على(ع)، فاطمه(س) و امام حسن و امام حسين
كه به همتسيد مرتضى حسينى فيروزآبادى (از علماى معاصر شيعه) از كتب معتبر
علماى اهل تسنن جمعآورى شده است.
4- ذخائر العقبى، ص39 و ميزان الاعتدال ذهبى، ج 2، ص 72.
5- كنزالعمال. ج7، ص 111.
6- فضائل الخمسة، ج3، ص137.
7- همان، ص146.
8- صحيح ترمذى، ج 2، ص306.
9- مستدرك الصحيحين، ج 2، ص 152.
10- معجم هيثمى، ج9، ص 184.
11- اسد الغابة، ج 5، ص269.
12- كنزالعمال، ج7، ص 102.
13- اسد الغابة، ج 5، ص 510.
14- كنزالعمال، ج6، ص219.
15- فرائد السمطين، ج 2، ص 30.
16- همان، ص 45.
17- همان، ص67.
18- همان، ص 68.
19- همان، ص 35.
20- اسد الغابة، ج 5، ص 520 و الاستيعاب، ج 2، ص 752.
21- فاطمة زهرا از ولادت تا شهادت، ترجمه دكتر حسين فريدونى، ص227.
22- مستدرك الصحيحين، ج 1، ص 498 و ج3، ص6-155.
23- صحيح ترمذى، ج 2، ص319.
34- فرائد السمطين، ج 2، ص 50 و 61.
25- سوره شورى، ايه23.
26- تفسير كشاف، ج 4، ص219.
27- سوره سبا، آيه47.
28- براى نمونه: سوره شعرا، آيات109-127، 145، 164 و 180.
29- سوره فرقان، آيه57.
30- تفسير كشاف، ج3، ص 288.
منبع:
نشريه فرهنگ كوثر ، شماره ۸