زهرا (س) در نگاه خورشيد

محمدرضا جباران


بررسى كامل سخنانى كه رسول مكرم اسلام(ص) به مناسبتهاى مختلف در باره صديقه كبرا عليها السلام فرموده است فرصتى ويژه مى‏طلبد كه اين مقام را گنجايش آن نيست. ما در اين مبحث‏به منظور تبرك به كلام نورانى نبوى به چند مورد اشاره‏مى‏كنيم.

1- فاطمه پاره تن من است.
رسول خدا(ص) فرموده است: فاطمه پاره تن من است. هر كس او را خشمگين كند مرا خشمگين نموده است. (1)

و فرمود: هر آنچه او را اندوهگين كند، مرا هم اندوهگين مى‏كند. هر آن‏چه او را بيازارد ... و خسته كند، مرا نيز آزرده مى‏سازد. هر چه او را شادمان كند، مرا هم شادمان، و هر چه او را افسرده سازد مرا هم افسرده مى‏نمايد. (2)

برخى از اهل تسنن به اين حديث استدلال كرده‏اند كه هر كس به فاطمه زهرا بد بگويد كافر مى‏شود. (3)

2- غضب فاطمه غضب خداست.
فرمود: اى فاطمه، خداوند به خاطر غضب تو غضب مى‏كند و به خاطر رضاى تو خشنود مى‏شود. (4)

3- فاطمه سرور زنان جهان است.
و سرور زنان با ايمان است. (7)

زمانى نيز فرمود: ... اين فرشته آمده است تا به من بشارت دهد كه فاطمه سرور زنان بهشت است. (8)

4- فاطمه قبل از همه وارد بهشت مى‏شود.
فرمود: اولين كسى كه وارد بهشت مى‏شود، فاطمه دختر محمد(س) است. (9)

5- فاطمه(س) روز قيامت هم منزل پيامبر اكرم(ص) است.
فرمود: من و على و فاطمه و حسن و حسين روز قيامت در زير بارگاه عرش خواهيم بود. (10)

اميرالمؤمنين(ع) روايت كرده است كه شبى پيامبر اكرم(ص) در خانه ما خوابيد. نيمه‏شب حسن آب خواست و حضرت برخاسته، كاسه‏اى آب از مشك برگرفت تا به او بنوشاند. در اين ميان حسين دست‏به كاسه آب برد، پيامبر او را باز داشت و آب را به حسن داد. فاطمه(س) عرض كرد: اى رسول خدا! مثل اينكه حسن را بيشتر دوست مى‏دارى! فرمود: نه، ولى او قبل از حسين آب خواست. آنگاه فرمود: اى فاطمه، من و تو و اين دو و اينكه در خواب است [على(ع)] همه در روز قيامت در يك جا خواهيم بود. (11)

و فرمود: در بهشت درجه‏اى است كه «وسيله‏» نام دارد. هنگامى كه دعا مى‏كنيد، از خدا براى من آن درجه را بخواهيد. گفتند: اى رسول خدا، چه كسى با تو در آنجا ساكن خواهد بود؟

فرمود: على، فاطمه، حسن و حسين. (12)

6- نسل فاطمه(س) بر آتش حرام است.
فرمود: فاطمه پاكدامن است، پس خدا نسل او را بر آتش حرام كرده است. (13)

و فرمود: خدا تو و فرزندانت را عذاب نخواهد كرد. (14)

7- فاطمه(س) ميوه وجود پيامبر است.
فرمود: من درختى از بهشتم و فاطمه ميوه اوست. (15)

8- فاطمه پاره‏اى از وجود پيامبر است.
فرمود: فاطمه از وجود من است. هر چه او را خوشحال كند مرا خوشحال مى‏سازد و هر چه او را غمگين سازد، مرا غمگين مى‏كند. (16)

9- دوستداران فاطمه در بهشتند.
فرمود: اى سلمان، هر كس فاطمه را دوست‏بدارد در بهشت است و هر كس با فاطمه دشمنى ورزد در جهنم است. اى سلمان، دوستدارى فاطمه، در يكصد جايگاه به كار مى‏آيد كه راحت‏ترين آنها، لحظه مرگ، قبر، ميزان، محشر، صراط و محاسبه است.

هر كس دخترم از او راضى باشد من از او راضى هستم و هر كس من از او راضى باشم خدا از او راضى است و هر كس كه فاطمه بر او غضب كند خدا بر او غضب مى‏كند. (17)

10- فاطمه(س) مظهر نيكى است.
فرمود: اگر حسن و نيكى همچون پيكرى نمايان مى‏گرديد همانا سيماى فاطمه مى‏شد. بلكه فاطمه بزرگتر از آن است. (18)

11- فاطمه(س) روح پيامبر است.

فرمود: دخترم فاطمه سرور اولين و آخرين زنان جهان است. او پاره تن من، نور چشم و ميوه دل من و روح من است. او حوريه آدمى نسب است. هرگاه در محراب مقابل پروردگارش مى‏ايستد نورش براى فرشتگان آسمان مى‏درخشد آنچنان كه نور ستارگان براى اهل زمين. و خداى عز و جل به فرشتگان مى‏گويد: اى فرشتگان من، به بنده‏ام فاطمه بنگريد كه چگونه در مقابل من ايستاده و اعضاى بدنش از خوف من مى‏لرزد. بنگريد چگونه قلبش متوجه من است. شما را شاهد مى‏گيرم كه او و پيروانش را از آتش ايمن كردم ... آنگاه همان‏طور كه مريم را صدا زد او را صدا مى‏زند و مى‏گويد: اى فاطمه، خدا تو را برگزيده و تطهير كرده و بر زنان جهان برترى بخشيده است ... (19)

12- فاطمه(س) مادر (دلسوز) پدرش است.
پيامبر اكرم(ص) او را به اين كنيه افتخار بخشيد و او در مدينه به اين كنيه مشهور بود. (20)

در تفسير اين كنيه گفته‏اند منظور از پدر شان رسالت پيامبر(ص) است. بنابراين فاطمه مادر اسلام و مسلمين است. يعنى همان‏طور كه اطفال در شدايد و گرفتاريها به مادر خويش پناه مى‏برند و مادر مرجع و محور آنهاست فاطمه زهرا(س) پناهگاه پيروان اسلام در شدايد و گرفتاريهاست. و هنگامى كه حق و باطل با هم مشتبه شوند جويندگان حق، راه راست و حق را از او مى‏جويند.

بحقيقت فاطمه ميزان است. همراه او بودن با خدا بودن است و پيروى از او پيمودن راه مستقيم است و جدايى از او جدايى از خدا و حقيقت اسلام.

رفتار پيامبر(ص) نسبت‏به زهرا(س)
زهرا(س) در نظر پيامبر عظيم‏الشان‏9 از جايگاهى بلند برخوردار بود و نمى‏توان براى منزلت و قرب فاطمه نزد رسول خدا(ص) حدى تعيين كرد. صحيح‏تر آن‏كه بگوييم زبان و قلم را آنچنان قدرتى برخوردار نيست كه بتواند از عهده اين كار برآيد. در يك سخن بايد گفت: «در پهناورترين مكان قلب پدر خويش رسول خدا(ص) جاى داشته و در كشور وجود پيامبر اكرم(ص) بهترين موقعيت از آن وى بود.» (21)

اولياى خدا از بالاترين درجات صفات انسانى برخوردار بوده‏اند و هر صفت‏به صورت كامل در ايشان موجود بوده است. يكى از آن صفات عاطفه و مهرورزى است. شايد كسانى تصور كنند كه مهر ورزيدن به اعضاى خانواده نوعى وابستگى است و اولياى خدا كه از هر گونه وابستگى به غير خدا منزه‏اند، از اين علاقه نيز مبرا و نسبت‏به اعضاى خانواده خويش داراى گونه‏اى بى‏تفاوتى مى‏باشند. ولى اين، سخنى ناصواب و فكرى خطاست. چه اينكه در اين صورت آن بزرگواران از داشتن يكى از ويژگيهاى مهم انسانى بى‏بهره مى‏باشند. ديگر اينكه گذشتن از اعضاى خانواده چون فرزند و برادر در راه خدا براى ايشان هيچ مزيتى نمى‏باشد. زيرا از چيزى گذشته‏اند كه هيچ علاقه‏اى به آن ندارند.

اگر بپذيريم كه پيامبران نسبت‏به فرزندان خويش عاطفه پدرى نداشته‏اندبايد تمام تمجيدى كه از حضرت ابراهيم(ع) به خاطر ذبح فرزندش مى‏شود لغو و بى‏حساب باشد.

بنابراين، اولياء الهى نه تنها داراى عاطفه و مهر بوده‏اند بلكه عاليترين درجات آن را در وجود خويش داشته‏اند.

آنچه در اين زمينه اولياء خدا را از ساير مردم ممتاز مى‏سازد آن است كه عاطفه خويش را محور انتخاب قرار نمى‏دهند. ايشان در مقام بندگى مى‏توانند شديدترين درجه عاطفه را ناديده انگاشته، فرزندى دلبند يا برادرى عزيز را در راه خدا تقديم كنند. آنچنان كه حضرت ابراهيم(ع) بر آن مى‏شود كه با دست‏خود فرزندش را سر ببرد و حضرت سيدالشهداء در كمتر از يك روز همه عزيزان خود را در پاى معبود قربان مى‏كند. آنان مى‏توانند كسى از اعضاى خانواده خويش را از خود برانند و از وجود او چشم پوشند، مانند حضرت نوح(ع) كه از فرزند ناشايست‏خويش چشم پوشيد.

از طرف ديگر اگر فرزندى آنچنان كه شايسته مقام بندگى است‏خود را با معيارهاى الهى تطبيق دهد عاطفه پدرى به مهر الهى آميخته مى‏شود و اسطوره مى‏آفريند. گريه‏هاى يعقوب پيامبر در طول ساليان متمادى و تا سر حد كورى تنها برگرفته از عاطفه پدرى براى از دست دادن فرزند نبود بلكه چون وى پسرى را از دست داده بود كه تا افق وجود پدر بالا آمده و شانه به شانه او مسير تكامل انسانى را طى كرده بود. يعقوب يوسف را مى‏طلبيد چون تنها يوسف او را مى‏فهميد و بوى آشنا را از وى استشمام مى‏كرد. همان بويى كه چون از پيراهن يوسف متصاعد شد از دروازه مصر كلبه احزان پدر را در كنعان معطر كرد.

با توجه به اين مقدمه به ذكر پاره‏اى از اظهار علاقه‏هاى وجود مقدس نبوى نسبت‏به دخت گرانقدرش مى‏پردازيم.

1- كوتاهترين زمان دورى
پيامبر عظيم‏الشان اسلام هنگامى كه آهنگ سفر داشت‏با فاطمه(س) بعد از همه وداع مى‏كرد و هنگام مراجعت، با او قبل از همه ملاقات مى‏كرد. (22)

2- بوسه و احترام
عايشه روايت مى‏كند: هنگامى كه فاطمه(س) داخل مى‏شد پدرش بر مى‏خاست، او را مى‏بوسيد و در جاى خود مى‏نشاند.

همچنين او مى‏گويد: روزى پيامبر گلوى فاطمه را بوسيد، عرض كردم: اى رسول خدا، كارى كرديد كه پيشتر انجام نمى‏داديد!

حضرت فرمود: اى عايشه، وقتى مشتاق بهشت مى‏شوم گلوى فاطمه را مى‏بوسم. (23)

3- سلام پياپى
تا مدتها پس از نزول آيه تطهير هنگامى كه پيامبر(ص) براى نمازهاى پنجگانه از منزل خارج مى‏شد نخست‏به در خانه فاطمه(س) مى‏رفت، دستانش را به دو طرف در مى‏گرفت و با صداى بلند مى‏فرمود: سلام بر شما، اى اهل بيت! (24)

4- دلسوزى بر فاطمه(س)
در روايات زيادى وارد شده كه آن حضرت با مشاهده سختى حال دختر عزيزش به شدت مى‏گريست.

آرى، پيامبر مكرم اسلام(ص) عميق‏ترين احساسات پدرانه خويش را نثار فاطمه(س) مى‏نمود و اين برخوردها ناشى از احساسات و عواطف محض نبوده است وگرنه مى‏بايست‏با دختران ديگر خويش هم به همين شيوه برخورد مى‏كرد. از همين‏رو درمى‏يابيم كه اين شدت علاقه ناشى از اوج كمال فاطمه(س) و محبوبيت او نزد خداست.

در حقيقت پيامبر(ص) در اين همه اظهار علاقه از خداوند متعال متابعت مى‏كرده است. گويى پيامبر(ص) وظيفه دارد موضع قرآن را در اين زمينه تفسير كند و مردم زمان خويش را به اين موضع‏گيرى آشنا نمايد.

موضع قرآن نسبت‏به فاطمه(س) و خانواده او
آيات زيادى چون آيه تطهير، مباهله، هل اتى و قربى در شان صديقه كبرى عليها السلام و خانواده‏اش نازل شده و مفسران تمام مذاهب اسلامى به آن اذعان دارند ما از همه به توضيح مختصرى از آيه مودت اكتفا مى‏كنيم.

قرآن كريم مى‏فرمايد:

«قل لا اسئلكم عليه اجرا الا المودة فى القربى‏» (25)

«اى رسول گرامى! به مردم بگو من در مقابل رسالت‏خويش از شما مزدى نخواهم جز آنكه به خويشاوندان من مودت ورزيد.»

مودت عبارت از محبت‏شديد و علاقه‏اى است كه قلب انسان را فرا گرفته باشد. به عبارت ديگر مودت مرز بين دوست داشتن و عشق ورزيدن است. در اين آيه شريف مودت اهل بيت‏به عنوان مزد رسالت پيامبر اسلام تعيين شده و مفاد آيه اين است كه اگر كسى به خاندان پيامبر كه مورد نظر اين آيه هستند، مودت نورزد نسبت‏به نبى مكرم اسلام جفا روا داشته و حق او را ادا نكرده است.

زمخشرى در كشاف روايت كرده است: وقتى اين آيه نازل شد گفتند: اى رسول خدا، خويشان تو كه مودتشان بر ما واجب شده كيانند؟

آن حضرت فرمود: على، فاطمه و دو پسر ايشان. (26)

در آيه ديگرى مى‏فرمايد: «ما سئلتكم من اجر فهو لكم‏» (27)

«من هر مزدى از شما بخواهم براى خود شماست.»

از اين آيه كريمه به دست مى‏آيد كه از مودت خويشان رسول اكرم(ص) كه در آيه قبل به عنوان مزد رسالت آن حضرت واجب شده نفعى عايد پيامبر(ص) نمى‏شود.

بعلاوه رسالت و نبوت چيزى نيست كه انسان بتواند مزدى شايسته و لايق براى آن تقديم كند. و به همين علت قرآن كريم از پيامبران نقل مى‏كند كه همگى به پيروان خويش مى‏فرمودند: ما مزدى از شما نمى‏خواهيم. پاداش ما فقط با خداست. (28)

چگونه نفع مودت عايد خود ما مى‏شود؟

در آيه‏اى ديگر به بيان اين چگونگى پرداخته، مى‏فرمايد:

«قل لا اسئلكم عليه من اجر الا من شاء ان يتخذ الى ربه سبيلا» (29)

«بگو من مزد از كسى نمى‏خواهم مگر (همين كه) كسانى بخواهند راهى به سوى پروردگار خويش بيابند.»

در واقع مودت اهل بيت كه همان مزد رسالت است راه عبوديت‏خداست. ايشان محور توحيد، و خانه‏هايشان مدارس تربيت‏بندگانى است كه مشتاق عمل به دين خالص پيامبرند. زمخشرى در كشاف مى‏نويسد: اين كلام مانند گفتار كسى است كه از روى دلسوزى تلاش كرده و براى تو مالى به دست آورده است. آنگاه به تو مى‏گويد من از تو هيچ پاداشى نمى‏خواهم جز اينكه در حفظ اين مال بكوشى و آن را از دست ندهى. حال اگر تو آن مال را براى خودت حفظ كردى در حقيقت پاداشى به او نداده‏اى ولى او اين حقيقت را به اسم ثواب و پاداش از تو تقاضا كرده است و به اين ترتيب دو مطلب را به او فهمانده است: 1- اينكه او به هيچ وجه طمع پاداش ندارد. 2- اينكه او نسبت‏به تو بسيار مهربان است و اگر تو مال را براى خودت حفظ كنى او همين را به عنوان پاداش از تو مى‏پذيرد.

آنگاه اضافه مى‏كند: به جان خودم، رسول خدا(ص) نسبت‏به قوم خود و مردمى كه براى هدايتشان مبعوث شد بيش از اين دلسوز و مهربان بود. (30) 

پى‏نوشتها:
1-خصائص نسائى، ص 35 و كنزالعمال، ج‏6، ص 220.
2- فضائل الخمسة، ج‏3، ص 5-15.
3- كتاب فضائل الخمسة من الصحاح السته، ج‏3، ص 151 مجموعه‏اى است مشتمل بر فضايل و مناقب نبى مكرم اسلام(ص)، على(ع)، فاطمه(س) و امام حسن و امام حسين كه به همت‏سيد مرتضى حسينى فيروزآبادى (از علماى معاصر شيعه) از كتب معتبر علماى اهل تسنن جمع‏آورى شده است.
4- ذخائر العقبى، ص‏39 و ميزان الاعتدال ذهبى، ج 2، ص 72.
5- كنزالعمال. ج‏7، ص 111.
6- فضائل الخمسة، ج‏3، ص‏137.
7- همان، ص‏146.
8- صحيح ترمذى، ج 2، ص‏306.
9- مستدرك الصحيحين، ج 2، ص 152.
10- معجم هيثمى، ج‏9، ص 184.
11- اسد الغابة، ج 5، ص‏269.
12- كنزالعمال، ج‏7، ص 102.
13- اسد الغابة، ج 5، ص 510.
14- كنزالعمال، ج‏6، ص‏219.
15- فرائد السمطين، ج 2، ص 30.
16- همان، ص 45.
17- همان، ص‏67.
18- همان، ص 68.
19- همان، ص 35.
20- اسد الغابة، ج 5، ص 520 و الاستيعاب، ج 2، ص 752.
21- فاطمة زهرا از ولادت تا شهادت، ترجمه دكتر حسين فريدونى، ص‏227.
22- مستدرك الصحيحين، ج 1، ص 498 و ج‏3، ص‏6-155.
23- صحيح ترمذى، ج 2، ص‏319.
34- فرائد السمطين، ج 2، ص 50 و 61.
25- سوره شورى، ايه‏23.
26- تفسير كشاف، ج 4، ص‏219.
27- سوره سبا، آيه‏47.
28- براى نمونه: سوره شعرا، آيات‏109-127، 145، 164 و 180.
29- سوره فرقان، آيه‏57.
30- تفسير كشاف، ج‏3، ص 288.


منبع: نشريه فرهنگ كوثر ، شماره ۸