حضرت فاطمه عليهاالسلام و ولايت كبرا

معصومه ذبيحى (1)


چكيده
ولايت كبراى حضرت زهرا عليهاالسلام در امتداد ولايت مطلق خداوند قرار دارد، به گونه‏اى كه ايشان به اذن الهى، حق دخل و تصرف در امور عالم را دارد و مى‏تواند نفوس انسان‏هاى مستعد را شناخته، به سرمنزل مقصود رهنمون سازد. آياتى در باب اثبات عصمت و طهارت و علم وهبى و لدنّى ايشان بخصوصه يا در جمله اهل بيت عليهم‏السلام نازل گرديده و رواياتى نيز به طور عام يا خاص درباره حضرت زهرا عليهاالسلام صادر شده‏اند كه از اين ميان، چهل منقبت درباره آن حضرت استخراج گرديده كه همگى بيانگر آنند كه ايشان در عالم آفرينش ركن مى‏باشد.

نكته مسلّم آن است كه اين روايات مبتنى بر آيات بوده و با سندهاى محكم و متقن در ميان منابع و مراجع فقهى و روايى ما بيان شده‏اند و حجّيت خود را حفظ كرده‏اند.

مقدّمه
عده‏اى بر اين باورند كه حضرت فاطمه عليهاالسلام از آن‏رو كه دخت گرامى رسول والامقام صلى‏الله‏عليه‏و‏آله مى‏باشد، داراى منقبت و فضايلى خاص است، اما آنچه بايد بدان توجه نمود اين است كه حضرت فاطمه عليهاالسلام صاحب ولايت كبراست؛ يعنى همان‏گونه كه بايد به ولايت رسول گرامى، اميرمؤمنان على و حسنين عليهم‏السلام ايمان و اعتقاد قطعى داشت، بايد به ولايت فاطمه زهرا عليهاالسلام نيز اذعان و اعتراف نمود.

پيش از ورود به بحث اصلى، لازم است مطالبى در زمينه ولايت بيان شوند تا اثبات چنين امرى از طريق آيات و روايات قابل بررسى و تحقيق باشد.

«ولايت» در لغت و اصطلاح
«ولايت» به معناى قرب، محبوبيت، تصرّف، ربوبيت و نيابت، داراى مراتبى است كه برخى از مراتب آن اوسع و اتمّ از ديگر مراتبند. باطن ذات ولايت، كنز مخفى است و به حسب ظهور، داراى شدت و ضعف و كمال و نقص مى‏باشد.

«ولايت» در اصطلاح اهل معرفت، حقيقت كلّيه‏اى است كه شأنى از شئون ذاتى حق مى‏باشد و علم ظهور حقايق خلقى است. مبدأ ولايت، حضرت احديت است و انتهاى آن عالم ملك و شهادت.

اقسام ولايت
ولايت به اعتبار مفهوم، به دو بخش «مطلق» و «مقيّد» تقسيم مى‏شود.(2) اما به اعتبار مصداق، ولايت به «عامّه» و «خاصه» تقسيم مى‏گردد. ولايت از آن اعتبار كه صفتى از صفات الهى است، «مطلق»، و به اعتبار استناد به انبيا و اوليا عليهم‏السلام «مقيّد» مى‏شود؛ در واقع، مقيّد، مرتبه نازله مطلق است.

از آن‏رو كه ولايت شامل جميع اهل ايمان مى‏شود، آن را «ولايت عامّه» گويند. «ولايت خاصه» نيز به اهل سلوك و شهود اختصاص دارد كه به اعتبار فناى آن‏ها در حق و بقا به وجود مطلق، به اين مقام مى‏رسند.(3)

چون دايره ولايت به حسب حيطه و شمول، بزرگ‏تر از نبوّت است و نبوّت جهت ظاهرى ولايت و ولايت جهت باطنى نبوّت است، از اين‏رو، انبيا در حيطه مقام ولايت واقع شده‏اند. انبيا به اعتبار جهت ولايت، فانى در حق و متصل به علم ربّ مطلق مى‏باشند و به مصالح و مفاسد اجتماعى آگاهى پيدا مى‏كنند.(4)

ابتداى ولايت، انتهاى سفر اول سالك الى اللّه مى‏باشد و وجودش حقانى مى‏گردد.(5)

مقام «ولايت مطلقه» مقام حصول جميع كمالات وجودى و صفات كمالى و مجمع مظاهر و مراتب است. اين وجود جمعى كامل تمام محمّدى فانى در حق و باقى به اوست(6) و محيط بر جميع مراتب وجودى مى‏باشد. بر همين اساس، ائمّه اطهار عليهم‏السلام معارف حقيقى و احكام الهى را از مأخذى كه خاتم رسل اخذ مى‏نموده است، دريافت مى‏نمايند. اين مأخذ براى پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله بالاصاله و براى ائمّه اطهار عليهم‏السلام به تبع وجود خاتم است. به همين دليل، اجماع شيعه بر آن است كه علم ائمّه اطهار عليهم‏السلام لدنّى و وهبى است.(7)

ولايت كبراى حضرت زهرا عليهاالسلام در آيات و روايات
پس از بيان اين مقدّمه، بايد اذعان كرد كه حضرت فاطمه عليهاالسلام گوهرى قدسى در تعيّن و صورت انسى است و آن حضرت انسيه حورا و عصمت كبراى الهى است.(8) اين مهم در آيات و روايات به خوبى مشهود است.

الف. آيات
1. «إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرا» (احزاب: 33)؛ خداوند چنين اراده فرموده است كه ناپاكى را فقط از شما اهل بيت بِبَرد و شما را پاك و منزّه گرداند.

2. «فَقُلْ تَعَالَوْاْ نَدْعُ أَبْنَاءنَا وَأَبْنَاءكُمْ وَنِسَاءنَا وَنِسَاءكُمْ وَأَنفُسَنَا وأَنفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَل لَعْنَةَ اللّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ» (آل عمران: 61)؛ بگو (اى پيامبر): بياييد، بخوانيم ما فرزندانمان و شما فرزندانتان را، و ما زنانمان و شما زنانتان را، و ما خودمان و شما خودتان را، سپس به مباهله برخيزيم تا دروغگويان را به لعن خدا گرفتار سازيم.

3. «فَتَلَقَّى آدَمُ مِن رَبِّهِ كَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَيْه» (بقره: 37)؛ پس آدم از خداوند كلماتى فراگرفت و آن كلمات را وسيله توبه خويش قرار داد.

4. «وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُن» (بقره: 124)؛ هنگامى كه ابراهيم را پروردگارش با كلماتى امتحان نمود، پس آن كلمات را تمام كرد.

5. «قُل لَّا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى» (شورى: 23)؛ بگو اى پيامبر، من بر آن (انجام رسالتم) پاداشى از شما نمى‏خواهم، مگر مودّت با خويشان نزديكم.

6. «وَيُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِينًا وَيَتِيًما وَأَسِيرا إِنَّمَا نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِيدُ مِنكُمْ جَزَاءً وَلَا شُكُورا» (دهر: 8ـ9)؛ آنان‏كه در راه دوستى خدا طعام خود را به فقير و يتيم و اسير مى‏دهند؛ (مى‏گويند:) ما فقط براى رضاى خدا به شما طعام مى‏دهيم و از شما هيچ پاداش و سپاسى نمى‏طلبيم.

7. «إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَن يَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنسَانُ إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا جَهُولًا» (احزاب: 72)؛ ما امانت را به آسمان‏ها و زمين و كوه‏ها عرضه كرديم، آن‏ها نپذيرفتند و ترسيدند كه آن را حمل كنند، در حالى كه انسان اين امانت را پذيرفت؛ كه او بسيار ستم‏كار و نادان است.

هر يك از اين هفت آيه به نوعى، بيانگر ولايت حضرت صديقه عليهاالسلام مى‏باشند.

درباره آيه اول، كه به آيه «تطهير» معروف است، روايات متواترى در شأن نزول آن نقل مى‏كنند كه اين آيه در خانه امّ سلمه نازل شد، زمانى كه اهل‏بيت (پنج تن) عليهم‏السلام در زير عبا قرار گرفته بودند و امّ سلمه نيز از آمدن در زير عبا نهى شد. غير از جماعتى از صحابه، قريب 300 تن ديگر نيز اين روايت را به همين شكل نقل كرده‏اند كه نام آن‏ها در كتاب الغدير آمده است.

اين آيه بيانگر عصمت اهل بيت عليهم‏السلام و از جمله حضرت زهرا عليهاالسلام مى‏باشد عصمت از جمله شئون منصب ولايت است و غير از معصومان عليهم‏السلام كسى را سراغ نداريم كه ولايت كبرا داشته باشد.(9)

آيه دوم به آيه «مباهله» معروف است. در ماجراى مباهله، حضرت زهرا عليهاالسلام نيز شركت داشتند؛ چرا كه «ابنائنا» در آيه، حسنين عليهماالسلام هستند و منظور از «انفسنا» پيامبر و حضرت على عليهماالسلام مى‏باشند و از حضرت زهرا عليهاالسلام ، كه بانوى معصوم مى‏باشد، با لفظ «نسائنا» تعبير شده است. چون امر مباهله يك امر عادى نيست و تنها از افراد شايسته و مقدّس برمى‏آيد، حضرت زهرا عليهاالسلام يكى از شخصيت‏هايى است كه مشمول آيه مى‏باشد و اين از مسلّمات است.(10)

درباره آيه سوم، رواياتى نقل شده‏اند كه نشان مى‏دهند همان‏گونه كه رسول اكرم و حضرت على و امام حسن و امام حسين عليهم‏السلام سبب خلقتند، حضرت زهرا عليهاالسلام نيز يكى از اسباب آفرينش جهان است، و معقول نيست كسى علت خلقت باشد و ولايت نداشته باشد. در اين روايات، كلماتى را كه حضرت آدم عليه‏السلام از حق تعالى فرا گرفت و به وسيله آن‏ها، توبه‏اش مورد قبول واقع شد، نام‏هاى مبارك اهل بيت عليهم‏السلام مى‏باشند. در بخشى ديگر از روايات، خداوند در پاسخ حضرت آدم عليه‏السلام كه عرض كرد: آيا نزد تو مخلوقى محبوب‏تر از من هست؟ خداوند فرمود: بلى، مخلوقاتى از تو محبوب‏تر دارم كه اگر آن‏ها نبودند، تو را نيز نمى‏آفريدم، و سپس نام اهل بيت و فرزندان ايشان عليهم‏السلام برده مى‏شود.(11)

درباره آيه چهارم، همانند آيه سوم منظور از «كلمات» طبق روايتى كه مفضّل بن عمر ـ از بزرگان صحابه امام صادق عليه‏السلام ـ نقل مى‏كند، «اهل بيت عليهم‏السلام » مى‏باشند و منظور از «اَتَمَهُنَّ» نُه امام ديگر از اولاد امام حسين عليهم‏السلام مى‏باشند. امام صادق عليه‏السلام همچنين طبق روايتى مى‏فرمايد: «نحن الكلماتُ»؛ ما آن كلماتى هستيم كه خداوند در قرآن به آن‏ها اشاره مى‏فرمايد.(12)

حال چگونه ممكن است كه اشخاصى در منطق وحى «كلمات الهى» ناميده شوند و انبيا به آنان متوسّل گردند، ولى خودشان عارى از ولايت باشند؟! حضرت زهرا عليهاالسلام از اين كلمات مى‏باشد. درباره آيه پنجم نيز روايات بسيارى ميان شيعه و سنّى مطرحند كه منظور از «مودّت قربى» محبت اهل بيت عليهم‏السلام مى‏باشد. اين مودّت هم‏سنگ و هم‏وزن اجر رسالت محمّدى است. به دنبال نازل شدن اين آيه، حافظ ابوعبداللّه ملاّ روايتى را در سيره‏اش نقل مى‏كند: رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله فرمود: «خداى تعالى مزد رسالتم را، كه بر عهده شماست، مودّت خويشان و نزديكانم قرار داده است و من در روز قيامت، نسبت به اين مودّت از شما بازخواست خواهم كرد.»(13)

با توجه به اين روايت، آنچه در روز قيامت همه در مقابل آن مسئوليم ولايت چهارده معصوم عليهم‏السلام است كه از جمله آن‏ها ولايت حضرت زهرا عليهاالسلام مى‏باشد.

درباره شأن نزول سوره «اهل اتى»، از مسلّمات شيعه و سنّى است كه حضرت زهرا عليهاالسلام يكى از اشخاصى است كه اين سوره در شأن آن‏ها نازل شده.(14)

در آيه ششم، فضايل اهل بيت عليهم‏السلام را بيان نموده كه حضرت صديقه عليهاالسلام نيز يكى از آنان است. چنين فضايلى تنها از آن كسانى هستند كه ولايت آن‏ها از جانب خداوند تأييد شده باشد.

اما درباره آيه هفتم، كه خداوند امانتى را به آسمان‏ها و زمين و كوه‏ها عرضه كرد و آن‏ها زير بار پذيرش آن نرفتند، امام صادق عليه‏السلام مى‏فرمايد: منظور از «امانت»، «ولايت» است كه اهل‏بيت عليهم‏السلام بار آن را بر دوش خود حمل مى‏كنند.(15)

مفضّل بن عمر طبق روايتى از امام صادق عليه‏السلام درباره اين آيه، نقل مى‏فرمايد كه اگر اين چهارده تن نبودند، آدم و همسرش آفريده نمى‏شدند، و اينان خزانه‏داران علم الهى و امينان اسرار حق مى‏باشند. حضرت فاطمه عليهاالسلام يكى از گنجوران دانش و امانت‏داران اسرار خدايى است.

ب. روايات
اما احاديثى كه در منقبت حضرت زهرا عليهاالسلام وارد شده‏اند به دو بخش تقسيم مى‏شوند: بخش اول، رواياتى كه در ذيل آيات بيان شده‏اند و بخش دوم رواياتى كه در شأن حضرت آمده‏اند و با آيه ويژه‏اى مرتبط نيستند. روايات بخش دوم نيز به دو دسته تقسيم مى‏شوند: يك دسته روايات اشتراكى‏اند كه در منقبت اهل بيت عليهم‏السلام بيان شده‏اند كه حضرت زهرا عليهاالسلام نيز در آن مناقب اشتراك دارند و دسته دوم احاديث اختصاصى‏اند كه تنها به مدح و فضايل حضرت صديقه عليهاالسلام مى‏پردازند.

قابل توجه آنكه روايات اشتراكى در پانزده موضوع رده‏بندى شده و عبارتند از:

1. اهل بيت عليهم‏السلام ؛ علت آفرينش؛

2. معرفى شدن اهل بيت عليهم‏السلام به همه فرشتگان؛

3. منوّر بودن بهشت با تصوير اهل بيت عليهم‏السلام ؛

4. اهتدا و اقتدا و تمسّك به ايشان از جانب مردم؛

5. تولا و تبرّاى مردم نسبت به دوستان و دشمنان ايشان؛

6. اشتراك در مقام ولايت؛

7. ركن بودن حضرت فاطمه و پيامبر عليهماالسلام نسبت به حضرت على عليه‏السلام ؛

8. جواز (استثنايى) ورود و توقّف اهل بيت عليهم‏السلام در مسجد النبى صلى‏الله‏عليه‏و‏آله در جميع حالات؛

9. اشتراك اهل بيت عليهم‏السلام در شنيدن سخن فرشتگان (محدَّثه بودن)؛

10. مژده بهشت پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله به شيعيان حضرت على عليه‏السلام و شيعيان حضرت زهرا عليهاالسلام (به صورت مشترك)؛

11. اشتراك در مبدأ خلقت بودن، در خوى و سرشت و در شئون ديگر آفرينش؛

12. اشتراك اهل بيت عليهم‏السلام در كيفيت خلقت يكسان ايجاب مى‏كند كه در تمام شئون ولايت در رديف يكديگر باشند.

13. اشتراك اهل بيت عليهم‏السلام در مقامات و درجاتى كه منحصر به پنج تن است و براى هيچ بشرى به آن درجات راهى نيست.

14. مقام ركوب (سواره بودن) اهل بيت عليهم‏السلام در روز قيامت، در بهشت و در هنگام سير در مواقف آخرت.

اشتراك اهل بيت عليهم‏السلام در صلوات بر ايشان و كيفيت زيارت ايشان.
نتيجه پانزده موضوع مزبور چهل منقبت مى‏باشند كه بسيارى از آن‏ها از شئون ولايت و از خصوصيات ولى‏اللّه هستند و حضرت زهرا عليهاالسلام در اين مناقب با پيامبر و ديگر معصومان عليهم‏السلام سهيم مى‏باشد و اين حاكى از مقام والاى وليّة‏اللهى آن حضرت است. اين چهل منقبت عبارتند از:(16)

1. آفرينش حضرت زهرا عليهاالسلام پيش از خلقت ديگران: «خِلْقَتُها قَبلَ النّاسِ شأن اَبيها و بَعلِها و بنيها، و هُم انوارٌ يُسبّحونَ اللّهَ و يُقَدِسّونَه و يُهلّلونه و يكبّرونه.»

2. آفرينش حضرت زهرا عليهاالسلام از نور عظمت حضرت حق: «خَلْقُها مِن نورِ عظمة الله ـ تبارك و تعالى ـ و هى ثُلثُ النورِ المقسومِ بينها و بينَ ابيها و بَعلِها.»

3. سبب و علت آفرينش آسمان‏ها و زمين: «عِلّتُها فِى خِلقةِ السماءِ والارضِ والجنّةِ والنّارِ والعرشِ و الكُرسىِ والملائِكةِ والانسِ والجنِّ.»

4. نام‏گذارى حضرت زهرا عليهاالسلام از سوى خداى متعال: «تَسميتُها مِن عندِ رَبِّ العزّةِ.»

5. مشتق شدن نام فاطمه عليهاالسلام از اسماء خداى تبارك و تعالى: «اشتقاقُ اسمُها مِن اسماءِ اللّهِ ـ تبارك و تعالى.»

6. توسّل انبيا به حضرت فاطمه عليهاالسلام : «توسّلُ الانبياءِ بِها و باسمائِها.»

7. نوشته شدن نام حضرت فاطمه عليهاالسلام بر ساق عرش و درهاى بهشت: «كِتابَةُ اسمِها على ساقِ العرشِ و ابوابِ الجنّةِ لدة ابيها و بَعلها و بَنيها.»(17)

8. تصوير حضرت زهرا عليهاالسلام در بهشت: «كَوْنُها شَبَحا عن يُمنَةِ العرشِ و صورةً فِى الجَنّه.»(18)

9. هدايت و پيشوايى حضرت فاطمه عليهاالسلام : «اشتراكها فِى الاهتداءِ و الاقتداءِ والتمَسُّكِ بِها رِدْفَ اَبيها و بَعْلها و بنيها.»

10. عصمت و طهارت: «اشتراكُها فِى العصمةِ و دُخولُها في آيةِ التّطهيرِ.»(19)

11. امانت‏دارى ولايت الهى: «كونُها مِنَ الامانةِ المعروضةِ عَلىَ السمواتِ والارضِ والجبالِ.»

12. داراى مقام ركن نسبت به حضرت على عليه‏السلام : «اِشتراكُها مَعَ رسولِ اللّهِ فِى الرّكنيةِ لِعَلى بن ابى‏طالب.»

13. جواز ورود به مسجد النبى در هر زمان: «اِشتراكُها في تَطْهير مَسجِدِ رسولِ اللّهِ نظيرَ ابيها و بَعْلِها و بنيها.»

14. محدّثه بودن حضرت زهرا عليهاالسلام : «كَوْنُها محدثّةً كالائمةِ اميرالمؤمنين و اولاده.»(20)

15. مژده نجات و رستگارى به شيعيان حضرت زهرا عليهاالسلام : «اِشتِراكُها معَ اميرِالمؤمنينَ و اولادِه فِى التَّبشير بِشيعَتِها و مُحبّيها.»(21)

16. سواره محشور شدن حضرت زهرا عليهاالسلام در روز قيامت: «ركوبُها يومَ القامةِ كاَبيها و بَعلِها و بَنيها.»

17. دست به دامان پيامبر بودن در قيامت؛

18. سخن گفتن حضرت زهرا عليهاالسلام با مادرش در رحم: «كانَتْ تُحدِّثُ اُمَّها و هى فى بَطنِها و تُصَبِّرُها.»(22)

19. بيان شهادتين در هنگام ولادت: «تُكلُّمها بالشّهادَتينِ حينَ الولادةِ.»(23)

20. عالِم به گذشته و آينده: «اِشتراكُها مَعَ ابَيها و بَعلِها و بَنيها فِى العلمِ بما كانَ و ما يَكونُ و ما لم يكُنْ اِلى يَومِ القيامةِ.»(24)

21. پاك و طاهر از مادر متولّد شدن: «ولادتُها طاهرةً مطهّرةً زكيّةً ميمونةً تقيّةً.»(25)

22. رشد حضرت زهرا عليهاالسلام در هر ماه به اندازه يك سال: «نُمُوُّها فِى اليومِ والشهرِ مثل ما جاءَ فى نُموِّ الائمّة الاطهار.»(26)

23. نورافشانى وجود حضرت زهرا عليهاالسلام هنگام ولادت بر تمام خانه‏هاى مكه و شرق و غرب عالم: «دُخول نورِها حينَ وُلِدَتْ بيوتاتِ مكّةَ كولادةِ ابيها.»(27)

24. بشارت فرشتگان به يكديگر هنگام ولادت حضرت فاطمه عليهاالسلام : «تبشيرُ اهلِ السماءِ بَعضُهُم بعضا.»(28)

25. وجوب محبت حضرت فاطمه عليهاالسلام بر همگان: «فى وجوبِ حُبّها كحُبِّ بَعلها و بَنيها اَجرا للرِسالةِ الخاتِمة.»

26. حضور در قبّة الوسيله يا درجة الوسيله بهشت: «اشتراكُها مَع اَبيها و بعلها و بنيها في درجةِ الوسيلةِ فِى الجنةِ.»

27. حضور در قبّه زير عرش: «اشتراكُها مَع اَبيها و بَعلها و بَنيها يَومَ القيامةِ فى قُبّةٍ تحتَ العرشِ.»

28. نخستين كسى كه وارد بهشت مى‏شود: «فِى الدخولِ الى الجنّةِ قبلَ الناسِ.»(29)

29. نام حضرت فاطمه عليهاالسلام يكى از كلماتى بود كه حضرت آدم عليه‏السلام فرا گرفت: «فى اَنّها مِن الكلماتِ الّتى تَلقّيها آدمُ و ابتلى بِها ابراهيمَ ربُّه.»

30. حضور حضرت صديقه عليهاالسلام در مباهله در ميان «ابناءنا» و «انفسنا»: «دُخولُها فى آيةِ المباهلةِ بينَ ابنائنا و انفسنا.»

31. حضرت زهرا عليهاالسلام ؛ مشمول حكم تولاّ و تبرّا و حب و بغض و صلح و جنگ همراه با رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله : «وَحْدَتُها مَعَ رسولِ الله و علىٍ و بنيهِ في حكمِ الحبِّ والبغضِ و الولاءِ والعِداءِ و في حكمِ السلمِ و الحَربِ و في حكمِ السّبِّ والاذى.»(30)

32. همتا بودن در صفات و ارزش‏هاى معنوى با حضرت على عليه‏السلام : «فى كفّوَيتها مَع علىٍّ فِى المَلَكات و النفسانياتِ، ولَوْ لم يُخْلَق علىٌ لم يكن لها كفوٌ من آدم و من دونِهِ.»(31)

33. دشمنى با حضرت فاطمه عليهاالسلام ؛ موجب كفر: «كُفرُ مَنْ اَبْغَضَ فاطمةَ.»

34. حضرت فاطمه عليهاالسلام ؛ ملجأ و مرجع توسّل انبيا: «فى الامرِ بالتوسّلِ اليها كَاَبيها و بَعْلِها و بَنيها فى الحوائجِ و عندَ كلِّ مسألةٍ والاَمرِ بحُبّها و الصَّلاةِ عَلَيها و زيارتِها.»

35. حضرت صديقه عليهاالسلام ؛ مورد شأن نزول سوره «هل اَتى»: «دُخولُها فى فَضْلِ سورةِ "هَلْ اَتى" مع بَعْلِها و بَنيها.»

36. آشنا بودن با حورالعين در هنگام ولادت: «عِرفانُها رُسُلَ رَبِّها اليها عندَ ولادتِها والتَّسليمِ عليها بِاَسمائها.»

37. برگزيده خداوند تبارك و تعالى در ميان جميع زنان عالم: «اطلاعُ اللّهِ علىَ الارضِ و اختيارُها على نساءِ العالمينَ.»

38. بزرگ‏ترين شفيع شيعيان و دوست‏داران خود در روز قيامت: «كَونُها شفيعةً كُبرى يومَ القيامةِ لِشيعَتها و مُحبّها.»

39. شناساندن مقام حضرت زهرا عليهاالسلام به اهل محشر از سوى خداوند: «يُعَرِّفُ اللّهُ قَدَرها كَما يُعَرِّفُ قَدْرَ اَبيها و بَعلها و بَنيها يومَ القيامةِ.»

40. افضليت حضرت زهرا عليهاالسلام بر جميع مخلوقات بنا بر روايات معتبر منصوص و مسلّم: «فى اَفْضَلّيتها عَلىَ الملائكةِ والجنِّ والانسِ.»(32)

نتيجه
نتيجه‏اى كه از اين بحث به دست مى‏آيد آن است كه اولاً، حضرت زهرا عليهاالسلام معصوم است و ثانيا، معصوم مطلق مى‏باشد. بنابراين، قول و فعل و تقرير او، سنّت اسلامى محسوب مى‏شود. ثالثا، سنّت ايشان حجت است. پس فرقى در حجّيت سنّت حضرت زهرا عليهاالسلام با ساير ائمّه اطهار عليهم‏السلام نيست. و اين تنها در مقام داشتن ولايت قابل طرح و بررسى مى‏باشد؛ چرا كه «سنّت» به اين معناى وسيع، منبع فقه اسلامى بوده و معيار آن هم تنها عصمت است و در نتيجه، حضرت زهرا عليهاالسلام به خاطر عصمت و ولايت، يكى از منابع فقه اسلامى مى‏باشد.(33)
 


پى‏نوشتها:
1 دكتراى عرفان اسلامى، مدرّس حوزه و دانشگاه.
2. محمدرضا قمشه‏اى، رساله خلافت كبرى، ترجمه و شرح على زمانى قمشه‏اى، اصفهان، كانون پژوهش، 1378، ص 190.
3. جلال‏الدين آشتيانى، شرح مقدمه قيصرى بر فصوص الحكم، اميركبير، 1370، ص 864ـ865.
4. همان، ص 871.
5. همان، ص 872.
6. همان، ص 890.
7. همان، ص 906.
8. حسن حسن‏زاده آملى، شرح فصّ حكمة عصمتية فى كلمةٍ فاطمية، ص 153.
9. سيّدمحمدحسن طباطبايى، الميزان، ترجمه سيدمحمّدباقر موسوى همدانى،محمّدى،1370،ج32،ص181.
10. عبدعلى بن جمعه عروسى حويزى، تفسير نورالثقلين، ج 1، ص 347.
11. اين روايات را سيوطى در الدُّر المنثور، بدخشانى از حافظ كبير، دارقطنى از ابن النجار، و ابن مغازلى در مناقبش با ذكر سند نقل كرده‏اند.
12. سيدمحمّدحسين طباطبايى، پيشين، ج 1، ص 275، به نقل از: محمّد بن يعقوب كلينى، الكافى، ترجمه و شرح سيدهاشم رسولى، دفتر نشر فرهنگ اهل بيت عليهم‏السلام ، ج 2، ص 117.
13. ابراهيم امينى، فاطمه زهرا عليهاالسلام ، ص 26.
14. ابن شهر آشوب، مناقب آل ابى‏طالب، قم، مطبعة العلميه، ج 3، ص 373ـ375.
15. عبد على بن جمعه عروسى حويزى، پيشين، ذيل سوره احزاب، آيه 72.
16. به نقل از: عبدالحسين امينى، فاطمة‏الزهراء عليهاالسلام ، به كوشش حبيب چايچيان، اميركبير، 1363، ص 107ـ118.
17. احمد خطيب بغدادى، تاريخ بغداد، ج 1، ص 259 / ذبيح‏اللّه محلاّتى، رياحين الشريعه، تهران، اسلاميه، ج 7 ص 171.
18. ذبيح‏اللّه محلاتى، پيشين، ج 1، ص 114.
19. همان، ج 1، ص 162.
20. ذبيح‏اللّه محلاّتى، رياحين الشريعه، ج 1، ص 37.
21. همان، ج 1، ص 225.
22. محمد الحسون، اعلام النساء، اسوه، 1411 ق، ص 536.
23. همان، ص 536 / ذبيح‏اللّه محلاّتى، پيشين، ج 1، ص 64.
24. ذبيح‏اللّه محلاّتى، پيشين، ج 1، ص 185
25. همان، ج 1، ص 65.
26. همان، ج 1، ص 74.
27. همان، ج 1، ص 64.
28. همان، ج 1، ص 65.
29. علاءالدين على المتقى، كنز العمّال، ج 6، ص 219.
30. محمّد الحسون، پيشين، ص 543.
31. محمّد بن يعقوب كلينى، پيشين، ج 2، ص 360، «كتاب الحجة».
32. ذبيح‏اللّه محلاّتى، رياحين الشريعه، ج 1، ص 48.
33. عبداللّه جوادى آملى، زن در آئينه جلال و جمال، نشر فرهنگى رجاء، 1370، ص 391.
 

منبع: بانوان شيعه، شماره 4