چهل دستورالعمل برگزيده از آثار امام خمينى قدس سره


مقدمه
حضرت حق , با نفخ پرتوى از روح خود در كالبد آدمى , گرامى ترين گوهر را در قفى اسفل بنهاد. بلند پروازترين و والامكانت ترين موجود, با زمينى وش ترين مركب , بايد راهى راه و شناور دريايى گردد كه هيچش انتها و كناره نيست .

اين مركب , تا وصول بر فرامرز طبييعت و سكوى مواج , چموشى كرده و به آهنگ مام خويش , واپس گرايد. تقيد بر شريعت و پاس فرمانهاى اخلاقى احكام الهى , نفس زمينى سركش را رام مى نمايد واو رااز سنگرخها و بيغوله ها عبور دهد. شيطان , در هر مقطعى , حجاب خاص خود را نمايد. خصيصه ,او هزار چهرگى و هزار دستانى است .او, با هزار دست و داستان بر سراه سالك آتش افزود, سراب را آب و نار را نور نمايد و در هر گامى ابزار رهزنى در خور را برگزيند.

دلم سخت است مگر يار شود لطف الله
ورنه انسان نبرد صرفه شيطان رجيم

سالك ,در هر مقطعى بايد نور رااز نار شناسد, تفاوت الهام والقاء را بيابد باتيرالقاى خود پيامبران را نشانه رود, گرچه با سپر عصمت رجم گردد و واپس گريزد و يا برد تيرش , مقام بلند آنان را نرسد.

ازاين روى , سالك را در هر مرحله , راق و يراقى بايد تااز دامها . برهد بگذرد واز آفات آن ره رفته فيروزاز موانع راه چنين خبر مى دهد:

غفران ذنوب لازمه مقامات و مدارج است زيرا كه هر موجودى دراين عالم است وليده عهمين نشاه ملكيه و ماده جسمانيه است و داراى تمام شوون ملكى حيوانى و بشرى وانسانى است , بعضى بالقوه و برخى بالفعل . پس اگر بخواهدازاين عالم به عالم ديگر واز آن جا به مقام قرب مطلق , سفر كند, بايداين مدارج را طى كرده واز منازل متوسطه كوچ نمايد. و به هر مرتبه اى كه رسد در آن مرتبه مغفور شود ذنوب مرتبه سابق , تا در تحت تجليات ذاتيه احديه تمام ذنوب مغفور گردد و ذنب وجودى , كه مبداء و منشا تمام ذنوب است . در ظل كبرياى احدى مستور گردد. واين غايت عروج كمال موجوداست . و در اين مقام موت و مفناى تام دست دهد و لهذا وقتى كه آيه شريفه: [اذا جاء نصراللفه والفتح] نازل شد, رسول اكرم , صلى اللفه عليه و آله فرمود : [ اين سوره خبر موت من است] والله العالم ! 1 .

آموزه ها و دستورالعملهاى سلوكى امام راحل , كه[ فرادى] دراين تاريك روزگارى كه حجابهاى وصول و لقاء در عين رهزنى , دير نفوذاند, قيام لله و بالله رااز بيت نفس , آغاز كرد و با توفيق تام و تمام اسفاراربعه را پيمود و خطاب: [ ياايتهاالنفس المظطمئنه ارجعى الى ربك راضيه مرضيه] را با دلى آرام پاسخ گفت , بهترين و مطمئن ترين صراط سالكان كوى ياراست .

در سومين سالياد عروج او, در خور فهم وسعه وجود خويش ,از كوثر زلال كلمات حياتبخش , قطره هايى برگرفتيم واز گلزار آموزهاى سلوكى گلواژه هايى چيديم و آنها را بر نسقى كه در خور حركت يك سالك است ,تنظيم نموديم . به اميد آن كه خداوند, به رحمت خويش با رايحه اى محمدى از گلزار نبوت , جانمان رااز هر زايده بپيرايد و بااخگر عشق خويش ,اهواء نفسانى مان را بسوزاند واز معبر نبى و آل , به وصال خويش رساند .

اكنون , به اميد نجات و با توسل بر هاديان صراط بر قيام الله و برخاستن از سر هواها, همت كرده و جان خويش را با زمزمه كلمات نورى او, بالنده مى سازيم . بعونه و عنايته .

بانگ بيدارى صلاى رحيل بلنداست . 2
هان اى دل غافل !از خواب برخيز و مهياى سفر آخرت شو : [فقد نودى فيكم بالرحيل]3 صداى رحيل و بانگ كوچ بلنداست . عمال حضرت عزرائيل در كارند و تو را در ه ركن به سوى عالم آخرت , سوق مى دهند و باز غافل و نادانى :


اللهم انى اسئلك التجافى عن دارالغرور والانابه الى دارالسرور و الاستعداد للموت قبل حلول الفوت 4 .
بارخداياازت مسالت دارم كه به من دورى از خانه غرور و مستى و بازگشت به دار سرور و آمادگى قبل از حلول فرصت , عنايت فرمايى .5

به درآى تا ببينى طيران ادميت
اى عزيز! با آن كه اين عالم دار جزا نيست و محل بروز سلطنت حق نيست و زندان مومن است ,اگر توازاسارت نفس بيرون آيى و به عبوديت حق گردن نهى و دل را موحد كنى و زنگار دوبينى رااز آيينه روح بزدايى و قلب را به نقطه مركزيه كمال مطلق متوجه كنى , در همين عالم , آثار آن را بالعيان مى يابى . به دراى تا ببينى طيران آدميت چنان وسعتى در قلب حاصل مى شود كه محل ظهور سلطنت تامه الهيه شود و از تمام عوالم سعه آن بيشتر گردد:[ لا يستعنى ارضى ولا سمائى بل يسعنى قلب عبدى المومن] زمين و آسمانم وسعت تحمل مرا ندارند, بلكه قلب بنده مومنم آن وسعت را دارد. و چنان غنا در آن ظاهر گردد كه تمام ممالك باطن و ظاهر را به پشيزى نشمرى و چنان اراده ايت قوى گردد كه متعلق به ملك و ملكوت نگردد و هر دو عالم را, لايق خود نداده اند. 7

طيران مرغ ديدى تو زپاى بند شهوت
به درآى تا ببينى طيران آدميت . 6

پيامبر و آل او را خجل و شرمسار مكن
جناب رسول خدا, صلى الله عليه و آله : فرمود:

[شيبتنى سوره هو دلمكان هذه الايه] يعنى آيه فاستقم كماامرت و من تاب معك 7يعنى پير كرد مرا سوره هود به علت وجوداين آيه در آن

شيخ عارف كامل , شاه آبادى , روحى فداه , فرمود:

[بااين كه اين آيه شريفه در سوره شورى نيز وارداست , ولى بدون : [و من تاب معك] جهت اين كه حضرت , سوره هود رااختصاص به ذكر داده اند, براى آن است كه خداى تعالى استقامت امت را نيزاز آن بزرگوار خواسته است و حضرت بيم داشت كه ماموريت انجام نگيرد والا خود آن بزرگواراستقامت داشت , بلكه آن حضرت مظهراسم حكيم عدل است].

پس ار بردر من !اگر تو خود رااز متابعان آن حضرت مى دانى و مورد ماموريت آن ذات مقدس , بيا و نگذار آن بزرگوار دراين ماموريت خجل و شرمسار شود, به واسطه كار زشت و ناهنجار تو. خود ملاحظه كن اگر اولادد يا ساير بستگان تو كارهاى زشت و نامناسب كنند كه با شؤون تو مخالف باشند, چقدر پيش مردم خجل و شرمسار و سرشكسته مى شوى .

بدان كه رسول خدا صلى الله عليه وآله , واميرالمومنين , عليه السلام , پدر حقيقى امت اند, به نص خود آن بزرگواران كه فرمود:

انا و على ابوا هذه الامه 8
من و على دو پدراين امتيم

واگر ما را در محضر ربوبيت , حاضر كنند و حساب كنند در مقابل روى آن بزرگواران واز ما جز زشتى و بدى در نامه عمل نباشد به آن بزرگواران سخت مى گذرد و آنها در محضر حق تعالى و ملائكه وانبياء شرمسار شوند. پس ما چه ظلم بزرگى كرديم به آنها. و به چه مصيبتى مبتلا شديم و خداى تعالى با ما چه معامله , خواهد كرد. 9

مايه عروج در جان تو نهفته است
اى سرگشتگان وادى حيرت واى گمشدگان بيابان ضلالت , نه , بلكه پروانه هاى شكه جمال جميل مطلق واى عاشقانن محبوب بى عيب و بى زوال قدرى به كتاب فطرت رجوع كنيد و صحيفه كتاب ذات خود را ورق بزنيد, ببينيد كه با قلم قدرت فطرت الهى در آن مرقوم است :

وجهت وجهى للذى فطرالسموات والارض 10
آيا فطره الله التى فطرالناس عليها 11

فطرت , توجه به محبوب مطلق است . آيا فطرت غير متبدله[ لا تبديل لخلق الله] مفطرت معرفت است ؟ تا كى به خيالات باطله .اين عشق خداداد فطرى واين وديعه الهيه را صرف اين و آن مى كنيد.اگر محبوب شمااين جمالهاى ناقص واين كمالهاى محدود بود,چرا با وصول به آنها آتش اشتياق شما فرو نشست و شعله شوق شماافزون گرديد 1 .

هان !از خواب غفلت برخيزيد و مژده دهيد و سرور كنيد كه محبوبى داريد كه زوال ندارد, معشوقى داريد كه نقصى ندارد. مطلوبى داريد بى عيب , منظورى داريد كه نور طلعتش ، اللفه نورالسموات والارض 12, محبوبى داريد كه سعه احاطه اش [ لودليتم بحبل الى الارضين السقلى لهبطتم على الله ] 13 است . پس اين عشق فعلى شما معشوق فعلى خواهد و نتوانداين موهوم و متخيل باشد زيرا كه هر موهوم ناقص است و فطرت متوجه به كمال است . پس عاشق فعلى و عشق فعلى بى معشوق نشود و جز ذات كامل معشوقى نيست كه متوجه اليه فطرت باشد. پس لازمه عشق به كمال مطلق وجود كمال مطلق است . 14

موانع عروج

1. انكار مقامات شاهكار بزرگ شيطان
بدترين خارهاى طريق كمال و وصول به مقامات معنويه , كه از شاهكارهاى بزرگ شيطان قطاع الطريق است ,انكار مقامات و مدارج غيبيه معنويه است . كه اين انكار و جحود, سرمايه تمام ضلالات و جهالات است و سبب وقوف و خموداست و روح شوق را, كه براق وصول به كمالات است , مى يمراند و آتش عشق را, كه رفرف معراج روحانى كمالى است , خاموش مى كند پس انسان رااز طلب باز مى دارد. به عكس ,اگراسان به مقامات معنويه و معارج عرفانيه , عقيدت , خالص كند وايمان آورد, چه بسا شود كه اين خود به آتش عشق فطرى , كه در زير خاك و خاكستر هواهاى نفسانيه خمود شده , كمك و مدد كند و نراشتياق را دراعماق قلب , روشن كند و كم كم به طلب برخيزد و به مجاهده قيام كند تا مشمول هدايت حق و دستگيرى آن ذات مقدس شود.والحمدلله . 15

2. غفلت از حق مانع عينيت يافتن ايمان در زندگى انسان
اگر نفوس يكسره متوجه به دنيا و تعمير آن باشند و منصرف از حق باشند, گرچه اعتقاد به مبداء و معاد هم داشته باشند, منكوس هستند. و ميزان درانتكاس قلوب , غفلت از حق و توجه به دنيا و تعمير آن است و اين اعتقاد ياايمان نيست ..... ياايمان ناقص ناچيزى است كه منافات باانتكاس قلب ندارد, بلكه كسى كه اظهارايمان بالغيب و حشر و نشر كند و خوف از آن نداشته باشد واين ايمان ,او را به عمل به اركان نرساند,او را بايد در زمره منافقين به شمار آورد نه مومنين .... اين يكى از مهماتى است كه بايد نفوس ضعيفه ما به آن خيلى اهميت دهند و مراقبت كنند كه آثارايمان در جميع ظاهر و باطن و سر و علن نافذ و جارى باشد و چنانچه به قلب دعوى ايمان دارند, ظاهرا را هم محكوم به حكم آن كنند تا ريشه ايمان در قلب محكم و پابرجا شود و به هيچ عايق و مانعى و تبدل و تغييرى زايل نشود واين امانت الهى و قلب طاهر ملكوتى را كه به فطرت الهى مخمر بود, بى تصرف شيطان و دست خيانت , به آن ذات مقدس باز پس دهند, والحمدلله اولاو آخرا. . 16

3. تسويف حيله و دام بزرگ شيطان
تا جوانى در دست توست , كوشش كن در عمل و تهذيب قلب و در شكستن اقفال و رفه حجب , كه هزاران جوان , كه به افق ملكوت نزديكترند, موفق مى شوند و يك پير موفق نمى شود.

قيد و بندها واقفال شيطانى ,اگر در جوانى غفلت از آنها شود, هر روز كه از عمر بگذرد ريشه دارتر و قوى تر شوند.

درختى كه اكنون گرفتست پاىبه نيروى شخصى برآيد زجاى گرش همچنان روزگارى هلىبه گردونش از بيخ برنگسلى
از مكايد بزرگ شيطان و نفس خطرناكتراز آن , آن است كه به انسان وعده اصلاح در آخر عمر و زمان پيرى مى دهد و تهذيب و توبه الى الله را به تعويق مى اندازد براى زمانى كه درخت فساد و شجره زقوم قوى شده واراده و قيام به تهذيب , ضعيف , بلكه مرده است . 17

4. اصطلاحات , دام بزرگ ابليس
به اين اصطلاحات , كه دام بزرگ ابليس است , بسنده مكن و در جستجوى او, جل وعلا, باش . 18

بسا شود كه اسنان به واسطه شدت توجه به اصطلاحات و فهم كلمات و غور دراطراف آن ,از قلب به كلى غافل شود وازاصلاح آن بازماند. در مقام شرح حقيقت و ماهيت قلب واصطلاحات حكما و عرفااستادى كامل شود. ولى قلب خودش (نعوذباالله )از قلوب منكوسه يا مطبوعه باشد, مثل كسى كه از خواص ادويه مضره و نافعه مطلع باشد و شرح هر يك را خوب بدهد, ولى ازادويه مضره احتراز نكند و مفيده را به كار نبرد. ناچار چنين شخصى , با همه علم دواشناسى , به هلاكت رسد واين علم موجب نجات او نشود. 19

5. دوستى حلال دنيا خاستگاه همه خطاها
پسرم ! هيچ گاه دنبال تحصيل دنيا,اگر چه حلال او باشد, مباش كه حب دنيا, گرچه حلالش باشد, راس همه خطاياست چه خود حجاب بزرگ است و انسان را ناچار به دنيار حرام مى كشد. توجوانى و با قدرت جوانى كه حق داده است مى توانى اولين قدم انحراف را قطع كنى و نگذارى به قدمهاى ديگر كشيده شوى كه هر قدمى , قدمهايى در پى دارد. 20


6. بنگر كه را نافرمانى مى كنى ؟
بسرم !گناهان را, هر چند كوچك به نظرت باشد, سبك مشمار: 21[ انظرالى من عسيت] و بااين نظر, همه گناهان بزرگ و كبيره است .

هر گناهى , گرچه كوچك , به گناهان بزرگ و بزرگتر,انسان را مى كشد, به طورى كه گناهان بسيار بزرگ در نظرانسان ناچيز آيد, بلكه گاهى اشخاص به ارتكاب بعضى مكبائر به يكديگر فخر مى كنند و گاهى به واسطه شدت ظلمات و حجابهاى دنيوى , منكر به نظر معروف و معروف منكر مى گردد. . 22

7. حب نفس بزرگترين دام ابليس
پسرم ! براى ماها كه از قافله[ ابرار] عقب هستيم , يك نكته دلپذير است و آن چيزى است كه به نظر من شايد در ساختن انسان كه در صدد خود ساختن است دخيل است . بايد توجه كنيم كه منشا خوش آمد مااز مدح و ثناها و بدآمدنمان ازانتقادها و شايعه افكنى ها, حب نفس است كه بزرگترين دام ابليس لعين است . ماها ميل داريم كه ديگران اثناگوى ما باشند, گرچه براى ماافعال ناشايسته و خوبيهاى خيالى را صد چندان جلوه دهند و درهاى انتقاد, گرچه به حق , براى ما بسته باشد, يا به صورت ثناگويى درآيد. 23

8. زبان سرخ سرسبز بر باد دهد.
دخترم ! آفات زياد بر سر راه است . هر عضو ظاهر و باطن ما آفتها دارد كه هر يك حجابى است كه اگر از آنها نگذريم به اول قدم سلوك الى الله نرسيديم ....

به بعض آفات اين عضو كوچك واين زبان سرخ , كه سرسبز بر باد دهد و آن گاه كه ملعبه شيطان است و آلت دست او, جان و روح و فواد را تباه كند,اشاره مى كنم :ازاين دشمن بزرگ انسانيت و معنويت غافل مشو. گاهى كه در جلسات انس با دوستان هستى خطاهاى بزرگ اين عضو كوچك را آن قدر كه مى توانى شمارش كن و ببين با يك ساعت عمر تو,كه بايد صرف جلب رضاى دوست شود, چه مى كند و چه مصيبتها به بار مى آورد كه يكى از آنها: غيبت برادران و خواهران است ....

دخترم ! نگاهى كوتاه به آنچه درباه غيبت و آزار مومنين و عيب جويى و كشف سر آنان و تهمت آنان وارد شده , دلهايى را كه مهر شيطان بر آنها نخورده مى لرزاند و زندگى را برانسان تلخ مى كند.

اينك , براى علاقه اى كه به تو واحمد دارم , توصيه مى كنم از آفات شيطانى , خصوصا آفتهاى بسيار زبان خوددارى كنيد و همت به نگهدارى آن كنيد.البته در آغاز قدرى مشكل است , لكن با عزم واراده و تفكر در پى آمدهاى آن آسان مى شود.از تعبير بسيار تعبير كننده سرزنش دهنده قرآن كريم عبرت بگير 25 كه مى فرمايد :

ولا يغتب بعضكم بعضاايحب احدكم ان باكل لحم اخيه ميتا. 26

9. ياس و غرور دو پرتگاه مخوف سالك
اى دخترم ! مغرور به رحمت مباش كه غفلت از دوست كنى و مايوس مباش كه خسرالدنيا والاخره شوى . 27

10.اسارت نفس و شهوات آن
اى عزيز! مغرور مشو و بدان كه تاانسان در قيداسارت نفس و شهوات آن است و سلسله هاى طولانى شهوت و غضب در گردن اوست , به هيچ يك از مقامات معنوى و روحانى نايل نمى شود و سلطنت باطنيه نفس واراده نافذه آن بروز نمى كند و مقام استقلال و عزت نفس , كه از بزرگترين مقامات كمال روحانى است درانسان پيدا نمى شود.

سلسله هاى پيچ در پيچ شهوات و هواها را پاره كن و كند قلب را بشكن وازاسارت بيرون بيا و دراين عالم آزادانه بزيست تا در آن عالم آزاد باشى وگرنه صورت اين اسارت را در آن جا حاضر خواهى ديد و بدان كه آن طاقت فرساست .اولياء خدا, با آن كه ازاسر و رقيت به كلى خارج شده بودند و به حريت مطلقه نايل بودند, بااين حال , دلهاى آنها چنان لرزان بود واز عاقبت امر چنان ناله مى كردند و جزع مى نمودند كه عقول متحيراز آن است . 28

11. عصبيت و نخوت حجاب غليظ سكوت
ازاحاديث شريفه اهل عصمت و طهارت استفاده مى شود كه خلق عصبيت از مهلكات و موجبات سوء عاقبت و خروج ازايمان است و آن از ذمائم اخلاق شيطان است ....

كافى فى الصحيح عن ابى عبدالله , عليه السلام , قال :

ان الملائكه كانوا يحسبون ان ابليس منهم و كان فى علم الله انه ليس منهم , فتاستخرج ما فى نفسه با لحميه والعصب فقال : خلقتنى من نار و خلقته من طين .
يعنى همانا ملائكه گمان مى كردند كه شيطان از آنهاست و در علم خدا چنين بود كه اواز آنها نيست , پس او خارج كرد آنچه در نفسش بود, به حميت و عصبيت . پس گفت : مرا خلق كردى از آتش و آدم را خلق كردى از گل .

پس اى عزيز بدان كه اين از خباثت شيطان است واغلوطه آن ملعون و قياس باطل و غلطش به واسطه اين حجاب غليظ بود.اين حجاب , كليه حقايق رااز نظر مى برد, بلكه تمام رذائل را محاسن جلوه مى دهد و تمام محاسن غير را, رذيله نمايش مى دهد. 29

12. عجب اعمال نيك را به باد فنا دهد
اى برادر! در مكايد نفس و شيطان دقيق شو و بدان كه نمى گذارند تو بيچاره يك عمل خالص بكنى و همين اعمال غير خالصه را كه خداوند به فضلش از تو قبول كرده , نمى گذارند به سر منزل برسانى . كارى مى كنند كه به واسطه اين عجب و تدلل بى جا, همه اعمالت به باد فنا برود واين نفع هم از جيبت برود.از خدا و رضاى او كه دورى هيچ , به بهشت و حورالعين هم نمى رسى سهل است , مخلد در عذاب و معذب در آتش قهر هم مى شوى . 30

پلكان عروج

1. وارستگى از تعلقات دنيا
آنچه مايه نجات انسان ها و آرامش قلوب است , وارستگى و گستگى از دنيا و تعلقات آن است كه با ذكر و ياد دائمى خداى تعالى , حاصل شود. آنان كه درصدد برتريها به هر نحو هستند, چه برترى در علوم , حتى الهى آن , يا در قدرت و شهرت و ثروت , كوشش درافزايش رنج خود مى كنند.

وارستگان از قيود مادى كه خود راازاين دام ابليس تا حدودى نجات داده اند, در همين دنيا در سعادت و بهشت رحمتند.

در آن روزهائى كه در زمان رضاخان پهلوى و فشار طاقت فرسا براى تغيير لباس بود و روحانيون و حوزه ها در تب و تاب به سر مى بردند (كه خداوند رحمن , نياورد چنين روزهايى براى حوزه هاى دينى ) شيخ نسبتا وارسته اى را نزديك دكان نانوايى كه قطعه نانى را خالى مى خورد, ديدم كه گفت :

[به من گفتند عمامه را بردار من نيز برداشتم , دادم به ديگرى كه دو تا پيراهن براى خودش بدوزد.الان هم نانم را خوردم و سير شدم , تا شب هم خدا بزرگ است].

پسرم ! من چنين حالى رااگر بگويم به همه مقامات دنيوى مى دهم , باوركن ولى هيهات ... آنچه گفتم , بدان معنى نيست كه خود رااز خدمت رااز خدمت با جامعه كنار كشى و گوشه گير و كل بر خلق الله باشى كه اين از صفات جاهلان متنسك است يا درويشان دكان دار. سيره انبياء عظام , صلى الله على نبينا و عليهم اجمعين وائمه اطهار, عليهم السلام , كه سرآمد عارفان بالله و رستگان از هر قيد و بند و وابستگان به ساحت الهى در قيام به همه قوى عليه حكومتهاى طاغوتى و فرعونهاى زمان بوده و دراجراى عدالت در جهان رنجها برده و كوششها كرده اند, به ما درسها مى دهد در جهان رنجها برده و كوششها كرده اند, به ما درسها مى دهد واگر چشم بينا و گوش شنوا داشته باشيم , راه گشايمان خواهد بود : من اصبح و لم يهتم بامورالمسلمين فليس بمسلم . 31

2. خدايى كردن انگيزه ها
پسرم ! نه گوشه گيرى صوفيانه دليل پيوستن به حق است و نه ورود در جامعه و تشكيل حكومت , شاهد گسستن از حق , ميزان دراعمال انگيزه هاى آنهاست . چه بسا عابد و زاهدى كه گرفتار دام ابليس است و آن دام گستر, با آنچه مناسب اوست چون : خودبينى و خودخواهى و غرور و عجب و بزرگ بينى و تحقير خلق الله و شرك خفى وامثال آنها,او رااز حق دور و به شرك مى كشاند. و چه بسا متصدى امور حكومت كه باانگيزه الهى به معدن قرب حق , نائل مى شوند, چون : داود نبى و سليمان پيامبر, عليهاالسلام , و بالاتر و والاتر چون : نبى اكرم , صلى الله عليه و آله و سلم , و خليفه برحقش , على بن ابى طالب , عليه السلام , و چون : حضرت مهدى , ارواحنا لمقدمه الفدا, در عصر حكومت جهانيش . پس ميزان عرفان و حرمان ,انگيزه است . هر قدرانگيزه ها به نور فطرت نزديكتر باشند واز حجت و حتى حجب نور وارسته تر, به مبداء نور وابسته ترند, تا آن جا كه سخن از وابستگى نيز كفراست ... 32

3. قيام لله
يكتا موعظه خدا را با دل و جان بشنو, با تمام توان بپذير و در آن خط سير نما :[قل انمااعظكم بواحده تقوموا لله مثنى و فرادى]

ميزان دراول سير, قيام الله است , در كارهاى شخصى وانفرادى و هم در فعاليتهاى اجتماعى . سعى كن دراين قدم اول موفق شوى كه در روزگار جوانى آسانتر و موفقيت آميزتراست . 33

4. دل را به خدا بسپار.
پسرم ! مجاهده كن كه دل را به خدا بسپارى و موثرى را جزاو ندانى . مگر نه عامه مسلمانان متعبد, شبانه روزى چندين مرتبه نماز مى خوانند و نماز سرشاراز توحيد و معارف الهى است , و شبانه روزى چندين مرتبه [ اياك نعبد واياك نستعين] مى گويند و عبادت واعانت را خاص خدا (در بيان ) مى كنند, ولى جز مومنان بحث و خاصان خدا, ديگران براى هر دانشمند و قدرتمند و ثروتمند, كرنش مى كنند و گاهى بالاتراز آنچه براى معبود مى كنند واز هركس استمداد مى نمايند واستعانت مى جويند و به هر حشيش براى رسيدن به آمال شيطانى , تشبث مى نمايند و غفلت از 34 قدرت حق دارند.

5.انتقادها سكوى پرش براى عارفان اند.
پسرم ! چه خوب است به خود تلقين كنى و به باور خود بياورى يك واقعيت را كه مدح مداحان و ثناى ثناجويان چه بسا كه انسان را به هلاكت برساند واز تهذيب دورتر سازد. تاثير سوء ثناى جميل در نفس آلوده ما, مايه بدبختيها و دورافتادگيها,از پيشگاه مقدس حق , جل و علا, براى ما ضعفاءالنفوس , خواهد بود. و شايد عيب جوئيها و شايعه پراكنيها, براى علاج معايب نفسانى ما سودمند باشد كه هست , همچون عمل جراحى دردناكى كه موجب سلامت مريض مى شود... 35

من و تواگراين حقيقت را باور كنيم و حيله هاى شيطانى و نفسانى بگذارند. واقعيات را, آن طور كه هستند, ببينيم , آن گاه از مدح مداحان و ثناى ثناجويان , آن طور پريشان مى شويم كه امروزاز عيب جويى دشمنان و شايعه سازى بدخواهان ... و عيب جويى را آن گونه استقبال مى كنيم كه امروزاز مداحيها و ياوه گوئيهاى ثناخوانان .اگراز آنچه ذكر شد به قلبت برسد,از ناملايمات و دروغ پردازيها ناراحت نمى شوى و آرامش قلب پيدا مى كنى كه ناراحتيها,اكثرا,از خودخواهى است . خداوند همه ما رااز آن نجات مرحمت فرمايد. 36

6. تقواى از محرمات , قدم اول سلوك
راه چاره خلاص از عذاب اليم , منحصراست به دو چيز.

يكى اتيان به مصلحات و مستصحات نفسانيه و ديگر پرهيزاز مضرات و مولمات آن . و معلوم است كه ضرر محرمات در مفسدان نفسانيه از همه چيز بيشتراست وازاين سبب محترم شده اند. وافضل از هر چيز و مقدم بر هر مقصد و مقدمه پيشرفت و راه منحصر مقامات و مدارج انسانيه ,اين دو مرحله است كه اگر كسى مواظبت كندازاهل سعادت و نجات است .

مهمتر بين اين دو, تقوااز محرمات است . واهل سلوك نيز,اين مقام را مقدم شمارند بر مقام اول . واز مراجعه به اخبار و آثار و خطب نهج البلاغه واضح شود كه حضرات معصومين , عليهم السلام , نيز به اين مرحله بيشتراهميت داده اند.

پس اى عزيز!اين مرحله اول دورى از گناه را خيلى مهم شمار و مواظبت و مراقبت درامر آن نما كه اگر قدم درست برداشتى واين پايه را محكم كردى ,اميد وصول به مقامات ديگراست والا رسيدن به مقامات ممتنع و نجات بس مشكل و صعب شود. 37

7. تفكر
بدان كه تذكراز نتايج تفكراست . ولهذا منزل تفكر را مقدم دانسته انداز منزل تذكر. جناب خواجه عبدالله فرمايد:

[التذكرفوق التفكرالتفكر طلب والتذكر وجود] تذكر فوق تفكراست زيرا كه اين طلب محبوب است و آن حصول مطلوب . تاانسان در راه طلب و دنبال جستجوست ,از مطلوب محجوب است , چنانچه با وصول به محبوب از تعب تحصيل فارغ آيد. و قوت و كمال تذكر,بسته به قوت و كمال تفكراست . و آن تفكر كه نتيجه اش تذكر تام و تمام معبوداست , در ميزان سايراعمال نيايد و با آنها در فضيلت طرف مقايسه نشود, چنانچه در روايت شريفه از عبادات يكسال و شصت سال و هفتاد سال , تفكر يك ساعت را بهتر شمرده اند .

معلوم است غايت و ثمره مهمه عبادات , حصول معارف و تذكراز معبود حق است واين خاصيت ,از تفكر صحيح بهتر حاصل مى شود. شايد تفكر يك ساعت ,ابوابى از معارف را به روى سالك بگشايد كه عبادات هفتاد سال نگشايد و ياانسان را چنان متذكر محبوب نمايد كه از مشقتها و زحمتهاى چندين ساله ,اين مطلوب حاصل نشود. 38

8.اصلاح قلب
انسان بايد عمده توجه واصل مقصدش ,اصلاح قلب واكمال آن باشد, تا به كمال سعادت روحانى و درجات عاليه غيبيه نايل شود. واگرازاهل علوم و دقايق و حقايق نيز هست , در ضمن سير در آفاق وانفس , عمده مطلوبش به دست آوردن حالات نفسانيه خود باشد كه اگراز مهلكات است به اصلاح آن پردازد واگراز منجيات است به تكميل آن بكوشد. 39

9. حق جويى و عشق به او, چراغ راه سالك است
دخترم ! سرگرمى به علوم , حتى عرفان و توحيد,اگر براى انباشتن اصطلاحات است (كه هست ) و براى خوداين علوم است , سالك را, به مقصد نزديك نمى كند كه دور مى كند:[ العلم هوالحجاب الاكبر] واگر حق جويى و عشق به او,انگيزه است (كه بسيار نادراست ) چراغ اره است و نور هدايت:[ العلم نور يقذفه الله فى قلب من يشاء] و براى رسيدن به گوشه اى از آن , تهذيب و تطهير و تزكيه لازم است . تهذيب نفس و تطير قلب از غيراو, چه رسد به تهذيب ازاخلاق ذميمه , كه رهيدن از آن بسيار مجاهده مى خواهد و چه رسد به تهذيب ازاخلاق ذميمه , كه رهيدن از آن بسيار مجاهده مى خواهد و چه رسد به تهذيب عمل از آنچه خلاف رضاى او, جل وعلا,است . و مواظبت به اعمال صالحه ,از قبيل : واجبات , كه در راس است , مستحبات , به قدر ميسور, به قدرى كه انسان را به عجب و خودخواهى دچار نكند. 40 .

10. هجرت از بيت نفس
اول قدم سفرالى الله , ترك حب نفس است و قدم برانانيت و فرق خود گذاشتن است و ميزان در سفر همين است . و بعضى گويند, يكى از معانى آيه شريفه[ و من يخرج من بيته مهاجراالى الله و رسوله ثم يدركه الموت فقد وقع اجره على الله ] 41اين است كه كسى كه خارج شد از بيت نفس و هجرت به سوى حق كرد به سفر معنوى , پس از آن او را فناى تام ادارك كرد,اجراو بر خداى تعالى است . معلوم است براى چنين مسافرى جز مشاهدات ذات مقدس و وصول به فناء حضرتش اجرى لايق نيست . 42 .

11. نوشيدن حقيقت[ لااله الاالله]
كوشش كن كلمه توحيد را لااله الاالله كه بزرگترين كلمه و والاترين جمله است ,از عقلت به قلبت برسانى كه حظ عقل , همان اعتقاد جازم برهانى است واين حاصل برهان ,اگر با مجاهدت و تلقين به قلب نرسد, فايده واثرش ناچيزاست . چه بسا بعضى از همين اصحاب برهان عقلى و استدلال فلسفى , بيشتراز ديگران در دام ابليس خبيث مى باشند. (پاى استدلاليان چوبين بود.) و آن گاه اين قدم برهانى و عقلى تبديل به قدم روحانى وايمانى مى شود كه ازافق عقل به مقام قلب برسد و قلب باور 43كند آنچه رااستدلال اثبات عقلى كرده است .

12. ذكر مدام
اى عزيز! در راه ذكر خدا و ياد محبوب تحمل شاق هر چه بكنى كم كردى . دل را عادت بده به ياد محبوب , بلكه به خواست خدا صورت قلب صورت ذكر حق شود و كلمه طيبه[ لااله الاالله] صورت اخير و كمال اقصاى نفس گردد كه ازاين زادى بهتر براى سلوك الى الله و مصلحى نيكوتر براى معايب نفس و راه بهترى در معارف الهيه يافت نشود. پس اگر طالب كمالات صوريه و معنويه هستى و سالك طريق آخرت و مسافر و مهاجر سيرالى الله هستى , قلب را عادت بده و به تذكر محبوب و دل را عجين كن با ياد حق تبارك و تعالى . 44

براق وصول

1.تادب به آداب شريعت
بدان كه هيچ راهى در معارف الهيه پيموده نمى شود, مگراين كه انسان ابتدا, كنداز ظاهر شريعت و تاانسان متادب به آداب شريعت حقه نشود, هيچ يك ازاخلاق حسنه از براى او به حقيقت پيدا نشود و ممكن نيست كه نور معرفت الهى در قلب او, جلوه كند و علم باطن واسرار شريعت از براى او منكشف شود و پس ازانكشاف حقيقت و بروزانوار معارف در قلب نيز متادب به آداب ظاهر خواهد بود. 45

2. دوام بر وضو
براى جلوگيرى از شر نفس و شيطان , دوام بر وضو را سفارش مى فرمودند و شيخ ما مى گفتند:[وضو به منزله لباس جندى است ] 46

3. نمازهاى پنجگانه شجره طيبه توحيد و تفريد را در قلب محكم كردند
اين نمازهاى پنجگانه , كه عمود دين و پايه محكم ايمان است و در اسلام چيزى , بعدازايمان , به اهيمت آن نيست . بعداز توجهات نورانيه باطنيه و صور غيبيه ملكوتيه , كه غيراز حق تعالى و خاصان درگاه او كسى نداد, يكى از جهات مهمه كه در آن هست اين تكرار تذكر حق , باادب و اوضاع الهى است كه در آن منظور گرديده است كه رابطه انسان را با حق تعالى و عوالم غيبيه محكم مى كند و ملكه رايحه خضوع لله را در قلب ايجاد كند و شجره طيبه توحيد و تفريد را در قلب محكم كند, به طورى كه با خيچ چيز آن زايل نشود و درامتحان بزرگ حق تعالى كه در حال ظهور سكرات موت واهوال مطلع و شهود نمونه غيبت حاصل شودازامتحان درست بيرون آيد و دينش مستقر باشد نه مستودع و زايل شدنى كه به اندك فشارى نسيان عارض نشود.

پس اى عزيز!اياك ثم اياك واللفه معينك فى اوليك واخراك . مبادا درامر ديانت و خصوصااين نمازهاى پنجگانه تهاون كنى و آنها را سست شمارى . 47

4. سرچشمه فيوضات تخليص نيت است
اى عزيز! علاج و كل العلاج دراين است كه انسان مى خواهد علمش الهى باشد وارد هر علمى كه شد مجاهده كند و با هر رياضت و جديتى شده , قصد خود را تخليص كند. سرمايه نجات و سرچشمه فيوضات تخليص نيت و نيت خالص است :[ من اخلص لله اربعين صباحا ينابيع الحكمه من قلبه على لسانه]

اخلاص چهل روزه آثار و فوايدش اين است . پس شما كه چهل سال , يا بيشتر, در جميع اصطلاحات و مفاهيم در هر علمى كوشيديد و خود را علامه در علوم مى دانيد واز جندالله محسوب مى كنيد و در قلب خوداثرى از حكمت و در لسان خود قطره اى از آن نمى بينيد بدانيد تحصيل و زحمتتان با قدم اخلاص نبوده , بلكه براى شيطان و هواى نفس كوشش كرديد. پس اكنون كه ديديدازاين علوم , كيفيت و حالتى حاصل نشد, چندى براى تجربه هم باشد به اخلاص نيت و تصفيه قلب از كدورات و رذايل بپردازيد.اگراز آن اثرى ديديد آن وقت , بيشتر تعقيب كنيد,اگر چه باب تجربه كه پيش آمد, دراخلاص بسته مى شود, ولى باز شايد روزنه اى به آن باز شود و نور آن , تو را هدايت كند. 48

5. سوز و گدازامامان ( ع ) سرلوحه كارت باشد
مطالعه درادعيه معصومين , عليهم السلام , و سوز گداز آنان از خوف حق و عذاب او سرلوحه افكار و رفتارت باشد. 49

آنچه درادعيه و مناجات معصومين , عليهم صلوات الله و سلامه , مى يابيم دراخباركه اكثرا به زبان عرف و عموم است , كمتر يافت مى شود. 50

در هر حال , كتب فلسفى , خصوصااز فلاسفه اسلام و كتب اهل حال و عرفان , هر كدام اثرى دارد:اوليها,انسان را ولو به طور دورنما آشنا مى كند با ماوراء طبيعت و دوميها, خصوصا بعضى از آنها, چون : منازل السائرين و مصابح الشريعه , كه گويى از عارفى است كه به نام حضرت صادق به طور روايت نوشته است , دلها را مهيا مى كنند براى رسيدن به محبوب . واز همه دل انگيزتر, مناجات وادعيه ائمه مسلمين است . كه راهبرند به سوى مقصود, نه راهنما. و دست انسان حق جو را مى گيرند و به سوى او مى برند.افسوس و صدافسوس كه مااز آنها فرسنگها دور هستيم و مهجور. 52

6. تدبر در قرآن انسان را به مقامات والا هدايت مى كند
من قائل بى خبر و بى عمل , به دختر مى گويم : در قرآن كريم ,اين سرچشمه فيض الهى , تدبر كن . هر چند صرف خواندن آن كه نامه محبوب است به شنونده محجوب آثارى دلپذير دارد, لكن تدبر در آن ,انسان را به مقامات بالاتر و والاتر هدايت كند : افلايتدبرون القرآن ام على قلوب اقفالها 52

و تااين قفل و بندها باز نگردد و به هم نريزد,از تدبر هم آنچه نتيجه است , حاصل نگردد. خداوند متعال پس از قسم عظيم مى فرمايد:

انه لقرآن كريم , فى كتاب مكنون , لايمسه الاالمطهرون . 53
و سر حلقه آنها, آنان هستند كه آيه تطهير در شانشان نازل گرديده .

تو نيز مايوس نباش , كه ياس ازاقفال بزرگ است . به قدر ميسور در رفع حجب و شكستن اقفال براى رسيدن به آب زلال و سرچشمه نور, كوشش كن . 54

7. قرائت و تدبر در آيات آخر سوره حشر نفس رااصلاح مى كند
پسرم ! سوره مباركه حشر را مطالعه كن كه گنجينه هايى از معارف و تربيت در آن است وارزش دارد كه انسان يك عمر در آنها تفكر كند واز آنها به مددالهى توشه ها بردارد خصوصا آيات اواخر آن از آن جا كه مى فرمايد :[ياايهاالذين آمنوااتقواالله و لتنظر نفس ما قدمت لغد واتقواالله ان الله خبير بما تعملون . ] 55

جناب عارف و شيخ عالى مقدار ما, مى فرمودند كه :

مواظبت به آيات شريفه آخر سوره (حشر) از آيه شريفه : يا ايها الذين آمنوا اتقوا الله و لتنظر نفس ما قدمت لغد ... تا آخر سوره مباركه , با تدبر در معنى آنها در تعقيب نمازها و خصوصا دراواخر شب , كه قلب فارغ البال است , خيلى موثراست دراصلاح نفس . 56

8. توسل به امامان معصوم , عليهم السلام , در هر پگاه
چون صبح ,اشتغال به كثرات و ورود در دنياست و با مخاطره اشتغال به خلق و غفلت از حق انسان مواجه است , خوب است ,انسان سالك بيدار, دراين موقع باريك , براى ورود دراين ظلمتكده تاريك , به حق تعالى متوسل شود و به حضرتش منقطع گردد و چون خود را در آن محضر شريف , آبرومند نمى بيند, به اولياءامر و خفراى زمان و شفعاءانس و جان يعنى رسول ختمى , صلى عليه و آله , وائمه معصومين , عليهم السلام , متوسل گردد و آن ذوات شريفه را شفيع و واسطه قرار دهد.

و چون براى هر روز, خفير و مجيرى است , پس روز شنبه به وجود مبارك رسول خدا, صلى الله عليه و آله , و روز يكشنبه به حضرت اميرالمومنين , عليهم السلام , و روز دوشنبه به امامان همامان سبطان , عليهماالسلام , و روز سه شنبه به حضرات سجاد و باقر و صادق , عليهم السلام , و روز چهارشنبه به حضرات كاظم و رضا و تقى و نقى , عليهم السلام , و روز پنجشنبه به حضرت عسكرى , عليه السلام , و روز جمعه به ولى امر, عجل الله فرجه الشريف , متعلق است.

مناسب آن است كه در تعقيب نماز صبح , براى ورود دراين بحر مهلك ظلمانى و دامگاه مهيب شيطانى , متوسل به خفراى آن روز شود و با شفاعت آنها, كه مقربان بارگاه قدس و محرمان سراپرده انس اند.از حق تعالى , رفع شر شيطان و نفس اماره بالسوء را طلب كند و دراتمام و قبول عبادات ناقصه و مناسك غيرلايقه , آن بزرگواران را, واسطه قرار دهد.البته حق تعالى , چنانچه محمد, صلى الله عليه و آله , و دودمان او را, وسايط هدايت و راهنماهاى ما, مقرر فرموده و به بركات آنهاامت رااز ضلالت و جهل , نجات مرحمت فرموده , به وسيله و شفاعت آنها قصور ما را ترميم و نقص ما را تتميم فرمايد واطاعت و عبادات ناقابل ما را قبول مى فرمايد:[انه ولى الفضل والانعام . ] 57

و دراين توسل , بايد به گوش جان نوش كند

و به قلب خود بيابد كه :

گاه شود, ولى امر, متصل به ملاءاعلى واقلام عليه والواح مجرده شود و براى او مكاشفه تامه جميع موجودات شود,از لا وابدا. و گاه اتصال به الواح سافله حاصل شود, پس مدتى مقدر را كشف فرمايد. و تمام صفحه كون نيز در محضر ولايت مابى او حاضراست و هر چه ازامور واقع شود به نظر آن حضرات بگذرد و در روايات عرض اعمال بر ولى امر, وارد است كه : هر پنجشنبه و دوشنبه , عرض اعمال بر رسول خدا وائمه هدى , عليهم السلام , شود. و در بعضى روايات است كه : در هر صبح و در بعضى هر صبح و شب , عرض شوداعمال عباد. واينها به حسب اجمال و تفصيل و جمع 58و تفريق است.

9.انفاق وايثار ماده فساد رااز درون انسان قطع كند
در آيه شريفه مده است :[لن تنالواالبر حتى تنفقوا مما تحبون]

هرگز به خوبى نايل نشويد مگراين كه در راه خدا انفاق كنيداز آنچه دوست داريد.

... بايد دانست كه انسان با علاقمندى و محبت به مال و منال و مخارف دنيويه بزرگ شده است و تربيت گرديده واين علاقه دراعماق قلب او, جايگزين , گرديده و منشا بيشتر مفاسداخلاقى واعمالى , بلكه مفاسد دينى , همين علاقه است ...اگرانسان به واسطه صدقات وايثار بر نفس , اين علاقه را بتواند سلب كند يا كم كند,البته قطع ماده فاسد و جرثومه قبايح را كرده و طريق نيل به حصول معارف وانقطاع به عالم غيب و ملكوت و حصول ملكات فاضله واخلاق كامله را, براى خود مفتوح نموده . 59

10. دعاى[ يامن اظهرالجميل] تحفه حق براى رسول خداست .
ازادعيه شريفه كه بسيار فضيلت دارد و نيز مشتمل بر آداب مناجات بنده با حق است و مشتمل بر تعداد عطاياى كامله الهيه است كه با حال قنوت كه حال مناجات وانقطاع به حق است , تناسب تام , دارد و بعضى از مشايخ بزرگ رحمه الله بر آن تقريبا, مواظبت داشتند, دعاى[ يا من اظهرالجميل] است كه از كنوز عرش است و تحفه حق براى رسول خداست و براى هريك از فقرات آن , فضايل و ثوابهاى بسياراست , چنانچه در توحيد صدوق رحمه الله است . 60

11. مناجات شعبانيه انسان را به يك جايى مى رساند
مناجات شعبانيه را خوانديد؟ بخوانيد آقا, مناجات شعبانيه از مناجاتهايى است كه اگرانسان دنبالش برود و فكر دراو بكند,انسان را به يك جايى مى رساند. آن كسى كه اين مناجات را گفته و همه ائمه به حسب 61روايات مى خواندند,اينها, آنهايى بودند كه وارسته از همه چيز بودند.

12. تذكر تام صراط لقاء حق
...بدان اى عزيز كه تذكر تام از حضرت حق و توجه مطلق به باطن قلب به آن ذات مقدس , موجب گشوده شدن چشم باطنى قلب شود كه به آن لقاءلله كه قره العين اولياءاست , حاصل گردد : [والذين جاهدوا فينا لنهد ينهم سبلنا] . 62


پاورقى ها:
1. اربعين حديث , ج 2.16, چاپ چهارم .
2. عنوانهاى سرفصلها باالهام از محتواى هر فصل تنظيم شده است .
3. نهج البلاغه , خطبه 204.
4. روايت شده است كه امام سجاد در شب بيست و هفتم ماه مبارك رمضان اين دعا را به طور مكرر مى خواندند. مفاتيح الجنان ,اعمال شب بيست و هفتم ماه مبارك رمضان .
5. اربعين حديث , ج 1.174.
6. همان , 251.
7. سوره هود, آيه 112.
8.بحارالانوار, ج 23.259,259,260 ، وقال الحسن بن على عليه السلام : محمد و على ابوا هذه الامه , فطوبى لمن كان بحقها عارفا, ولهما فى كل احواله مطيعا, يجعله الله من افضل سكان جنانه و يسعده بكراماته و رضوانه امام مجتبى ( ع ) فرمود: محمد و على صلواه الله عليهما پدراين امت اند, خوشا به حال كسى كه عارف به حق آن دواست و در همه حال فرمانبر و مطيع آنان باشد, خداونداو رااز بلند مقام ترين ساكنان بهشتهايش , قرار مى دهد واو را با كرامت و رضوان خويش , سعادتمند, مى كند.
9. اربعين حديث , ج 1.107.
10. سوره انعام , آيه 78.
11. سوره روم , آيه 30.
12. سوره نور, آيه 35.
13. سنن , ترمذى , ج 5.404.
14. اربعين حديث , ج 1.182.
15. همان , ج 2.164.
16. همان , ج 182.
17. ره عشق , 28.
18. باده عشق , 13.
19. اربعين حديث , ج 2.175.
20. نقطه عطف , 42.
21. و .22، همان , 40,43.
23. همان , 29.
25. ره عشق , 38.
26. سوره حجرات , آيه 12.
27. باده عشق , 13.
28. اربعين حديث , ج 1.249.
29. همان , 147,149.
30. همان , ج 1.75.
31. نقطه عطف , 11,14.
32. همان , 15.
33. همان , 17.
34. همان , 25,26.
35. و36 همان , 31,32,33.
37. اربعين حديث , ج 1.207.
38. همان , 278.
39. همان , ج 2.175.
40. ره عشق , 25.
41. سوره نساء, آيه 10.
42. اربعين حديث , ج 1.318.
43. نقطه عطف , 24.
44. اربعين حديث , ج 1.279.
45. همان , 15.
46. همان , 207.
47. همان , ج 2.154.
48. همان , ج 2.63.
49. نقطه عطف , 42.
50. ره عشق , 29.
51. ره عشق , 35.
52. سوره محمد, آيه 24.
53. سوره واقعه , آيات 77,78,79 .
54.ره عشق , 27, 28.
55. نقطه عطف , 19.
56. اربعين حديث , ج 1.207.
57. آداب الصلوه , 409.
58. همان , 370.
59. اربعين حديث , ج 2.150.
60. آداب الصلوه , 405.
61. صحيفه نور, ج 19.158.
62. آداب الصلوه , 382.


منبع: حوزه - شماره 49