طعم عشق به خدا

متن مقاله منتشره در هفته نامه پنجره
پيرامون حضرت آیت الله حاج شیخ یحیی انصاری شیرازی
(دسامبر ۲۰۱۱ )


بسم الله الرحمن الرحیم

قبل از اینکه در باره این شخصیت برجسته عرفانی و فلسفی جهان اسلام بویژه حوزه علمیه قم مطلبی را بیان کنم از محضر مبارک ایشان عذر خواهی می کنم چون می دانم ایشان هیچ علاقه ای به معرفی شدن و مطرح شدن نداشته و ندارند در طول این سالها همه درب های شناخته شدن را به روی خود بسته اند لذا اگر مطلبی کوتاه را درباه آن عارف وارسته بیان می کنم امیدوارم که راضی باشند و مرا عفو نموده و مثل گذشته مشمول دعای خود قرار دهند .

امام صادق عليه السلام فرموده‌اند:
«العالم حقا هو الذي ينطق عنه اعماله الصالحه و اوراده الزاكيه و صدقه تقواه لالسانه و مناظرته و معادلته و تصاوله و دعواه» (مصباح الشريعه، 1400ق، ص14،باب خامس في العلم) دانشمند حقيقي كسي است كه كردار نيك وي و ذكرهاي پاكش بيانگرحال او باشد و تقوايش تصديقش كند، نه زبان و مناظراتش و هماورد طلبي‌اش و حمله كردن به ديگري و ادعايش.

از نظر بنده استاد عزیز ما حضرت آیت الله حاج شیخ یحیی انصاری شیرازی مد ظله ، که همچنان نور کلمات ایشان را بعد از بیش از بیست سال در وجود خود احساس می کنم و در این دیار غربت تشنه کلمات نورانی و حکیمانه و الهی ایشان هستم، نمودار مجسم چنین عالمی است، شخصیتی عارف سالک وطی طریق کرده و در عین حال گمنام در زمان خویش . اگرچه در اصل این گمنامی خواست خود معظم له بوده است وگرنه ایشان قبل از انقلاب جزو رجال مشهور زندان رفته و سختی کشیده و از شاگردان حضرت امام قدس سره وعلامه طباطبایی رحمه الله علیه بودند . شخصیت ایشان نزد امام رضوان الله تعالی علیه شخصیت برجسته و ممتازی بود به طوری که حتی وقتی حضرت امام رحمت الله علیه از تبعید به قم آمده بودند به منزل شاگرد خود برای دیدن ایشان رفته بودند . حضرت امام آگاه به مراتب علمی ومقامات معنوی ایشان بود چون از محضر امام تلمذ نموده بود . او عاشق امام بود و ایشان رابطه خود را با امام رابطه عاشق و معشوقی می دانست.

در کنار سخنرانی های بسیار مهم قبل از انقلاب و در شهرهای مختلف ، تقابل هایی که ایشان در قبل از انقلاب با بعضی از روشنفکری های مریض داشته است برای شاگردان و بخشی از حوزه علمیه قم روشن است اما ایشان که جزو ردیف اول برپا کنندگان انقلاب بود بعد از انقلاب همه همت خود را به کار گرفت تا گمنام بماند . با این وجود همواره جزو فحول فلسفی و ارکان و استوانه های اصلی حوزه علمیه قم قلمداد می شد . بهترین درس شرح منظومه حوزه علمیه قم مربوط به ایشان بود . حقیقتا" کتاب شرح منظومه کتاب بسیار مشکلی است همه منطق و فلسفه را ملاهادی سبزواری با 21 سال زحمت به صورت شعر آورده و به دلیل اینکه شعرها قابل فهم نبوده شرحی بنام شرح منظومه نگارش شده که اگر هر روز میانگین سه ساعت روی این درس کار کرده شود سه سال طول می کشد تا این کتاب تمام شود . بر این شرح منظومه شخصیت های بزرگی شرح نوشته اند و تدریس این کتاب کار هر کسی نیست تدریس این کتاب کار هر کسی نیست و ایشان با بیانی شیوا و منحصر به فرد مطالب ثقیل و عرشی این کتاب که تفهیم کردن یک خط از به آن به شاگردان کار آسانی نیست و هر کسی این توانایی را ندارد ایشان مطالب را از اوج به پائین آورده آورده ودر قالب گفتاری رسا تحویل محصلین محضرشان می دادند . باید بگویم بهترین استاد و مدرس بی بدیل این کتاب در چندین دهه گذشته در حوزه علمیه قم بوده اند البته تدریس اسفار ملاصدرا و دروس عرفانی حوزه و ... را هم انجام می دادند که جزو سه چهار نفر طراز اول تدریس بالاترین دروس فلسفه و عرفان حوزه علمیه قم قلمداد می شدند.

معظم له از شاگردان خاص علامه طباطبایی بوده است و با قابلیتی که در ایشان بود در عین حالی که بهره برداری علمی ازعرفان نظری ایشان داشته است ازعرفان عملی علامه هم بهره ها برده بود و تحت تاثیر ایشان بود و معلوم بود که عرفان نظری و عملی را از علامه به ارث برده است . از نظر حقیردر کنار ویژگی های عالی معنوی ایشان، مهمترین خصوصیت بارز ایشان همان خصوصیت تواضع و بی ادعایی همراه با کتوم بودن در عرفان و مکاشفات خویش است که کتوم بودن را هم از علامه به ارث برده است . بسیار سعی می کرد که ناشناخته بماند و مکاشفات معنوی خود را پوشیده بدارد و کسی از اسرار عرفانی ایشان آگاه نشود لذا کسی از مکاشفات ایشان کمتر آگاه شده است .

به یاد دارم در ایام شهادت ائمه اطهار علیهم السلام در منزل حضرت آیت الله العظمی گلپایگانی قدس سره مراسم روضه خوانی بود وبسیاری از علماء و فضلای حوزه علمیه قم حضور پیدا می کردند گاهی مواقع ایشان بدون نام و نشان و بدون اینکه خود را در جایگاه علماء قرار دهد می آمدند و در کنار کفش ها می نشست و من می دیدم کفش های افراد راکنار درب ورودی بدون اینکه کسی متوجه شود جفت می کرد و بسیاری از افراد نمی دانستند ایشان فیلسوف و استاد برجسته حوزه علمیه است و چنان اشکی در موقع روضه خوانی می ریخت که آن صحنه ها از ذهن من پاک نمی شود. عشق حقیقی به اهلبیت علیهم السلام در گفتار او همیشه مواج بود.

به یاد دارم در ابتدای شروع خطبه درس حکمت منظومه روایتی خواندند و آن حدیث این بود : (ان الوصول الی الله تبارک و تعالی سفر لا یدرک بانتفاء‌اللیل ) یعنی وصل شدن و ورود به حاکمیت الله بدون شب زنده داری محقق نمی شود ایشان در همان اوایل حکمت راه را به ما نشان می داد که رسیدن به حکمت ، نیمه شب و شب زنده داری می خواهد همان شب زنده داری که برای پیامبر اعظم (ص) جنبه وجوبی داشت .

من معتقدم که گنج های حقیقی مخفی و بی ادعایند ایشان هیچ ادعایی نداشت و الان هم ندارد - ایشان در تواضع و ادب و احترام به دیگران در حوزه مثال زدنی بودند - درس ایشان به گونه ای بود که برای ما محرز بود که طعم عشق به خدا را چشیده است . وقتی که سخن از او به میان می آورد مفتون و مجذوب بود احاطه زیادی به اشعار عرفاء داشند گاهی بعضی از اشعار عرفانی را می خواند و هم ذوق عرفانی داشت و شعرهایی را فی البداهه انشاء می نمود . معلوم بود آنچه را که انشاء می کندچشیده است اما هیچ ادعایی ندارد که در مرتبه از مراتب عرفان است . همیشه احساس می کردیم که دائم الحضور است و خودش را در محضر حق می بیند . باور داشت که ما در محضر خدائیم وقتی از آخرت سخن می گفت مثل اینکه کسی است که برزخ و قیامت را می بیند و توصیف می کند . هر سخن معنوی که بیان می داشت بر جان می نشست.

سفر عمره ای بود که در محضر ایشان بودیم کاروان متشکل از اساتید دانشگاه تهران بود که از آن سفر بسیار با برکت بود از آن سفر به بعد پایه عمره دانشجویی گذاشته شد در آن سفر حضرت حجت الاسلام ابوترابی و مرحوم والد آقای ابوترابی که از اولیاء الهی بود وحاج آقای امجد حضور داشتند . در قصر حسن عابد در مکه بودیم و بارها به اتفاق ایشان به مسجد الحرام می رفتم . وقتی که برای حقیر از عظمت آن مکان مقدس می گفت دنیای دیگری از آن مکان مقدس برای حقیر مکشوف شد و آنجا بود که ذو مراتب بودن وجود در عالم جماد را فهمیدم . وقتی که به مدینه آمده بودیم در قصر الدخیل اقامت داشتیم ماه رمضان بود و جلسه ای بودیم که بعضی از شخصیت های فوق و جمعی از اساتید حضور داشتند هر چه حاج آقای امجد و حقیر اصرار کردیم که صحبتی بکنند اینقدر خود را پائین قلمداد کرد که بعضی از اساتید خیال می کردند یک روحانی معمولی است که به سفر عمره آمده است . حاضر نشد چند جمله ای بگوید . بیاد دارم در همان سفر شب احیاء حاج آقای قرائتی سخنرانی کرد و ایشان در گوشه ای نشسته بود همانند دیگر زائران . بعد آقای قرائتی از ایشان عذر خواهی کرد . اما ایشان متواضعانه ، بی ادعا و کتوم ، تجلیل فراوانی از آقای قرائتی بخاطر استفاده از تشبیهات و مثالهایی که بکار برده بود کرد و آن را فضل الهی به ایشان بیان نمود .

آن سفر برای بنده در محضر ایشان غیر قابل توصیف است . جمله ای را که سفارش می فرمودند از حضرت علی علیه السلام بود که حضرت بدین مضمون فرموده اند :قیمت و ارزش و بهای جان شما بهشت است به کمتر از بهشت نفروشید. این حقیر باور دارم ایشان در این دنیای فانی به این جمله باور داشت و در بازار دنیا جانش و شخصیت اش و هستی اش را به حراج متاع دنیایی نگذاشته است و حتی بهشت هم هدف ایشان نبوده چون بالاتر از بهشت که خالق بهشت است را پیدا کرده بود و عاشق او بود . او خود را از مسیر راه الهی حذف نموده بود و برای خویش ارزشی قائل نبود و پرده های حجاب را کنار زده که به تعبیر لسان الغیب حافظ : «حافظ تو خود حجاب خودی از میان برخیز»

شخصیتی که اگر می خواست همه راههای دنیایی برای او باز بود و او را به اوج شهرت می رساند اما از همه آنها چشم فرو بسته و چشم جان او باز و ملکوت هستی را دیده و می بیند و در صمت و سکوت به سر برده و می برد.

احمد بحرینی

يکشنبه ۱ آبان ۱۳۹۰ , ۲۵ ذی‌القعده ۱۴۳۲

مرکز تعلیمات اسلامی واشنگتن

 

 

 

بخشی از مصاحبه اختصاصی وبسایت مرکز تعلیمات اسلامی واشنگتن
با حجت الاسلام والمسلمين بحرینی فروردين ۱۳۸۷ ( آوريل ۲۰۰۸)

 ... با همه این سختیها وگردنه ها دوران طلبگی، بهترین دوران زندگی من به شمار می رود. هر موقع یاد آن دوران می افتم، آهی می کشم که چه دورانی طی شده است. دورانی بود بسیار زیبا و به یاد ماندنی. دورانی پر از معنویت و صفا. دورانی که انسان باعارفان زحمت کشیده ودلسوخته مانوس است. به یاددارم درقم درسهای اخلاق پنجشنبه شب آیت الله مظاهری را که درمسجد اعظم قم برگزار می شد. برنامه های آیت الله مشکینی را که چه لذتی در اوایل دوران طلبگی باخود داشت. بعد از این دوران به دنبال گنجهای دیگری می گشتیم که با درسهای آیت الله حاج شیخ یحیی انصاری شیرازی و آیت الله حسن زاده آملی آشنا شدیم.
حاج شیخ یحیی انصاری شیرازی از آن دست عرفایی است که کمتر کسی اورا می شناسد. از اسرار وکنوز مخفی دوران است. به یاد دارم وقتی درس شرح منظومه ملا هادی سبزواری را برای ما شروع کرد، روایتی را برایمان نقل کرد که درعمق جانمان نشست. روایت این بود:
ان الوصول الی الله تبارک وتعال سفر لایدرک الّا بانتفاع اللیل یعنی وصول به درگاه ذات الهی مسافرتی است که جز با تهجد و شب زنده داری برای فرد میسر نمی شود. گاهی بسیار تاسف می خورم که چرا امثال چنین درها وگوهرهایی برای جوانان ما ناشناخته اند.

...از آن دست عرفایی است که کمتر کسی اورا می شناسد. از اسرار وکنوز مخفی دوران است.

 

بخشی از گفت و گوی حجت الاسلام و المسلمین محمد حسن رحیمیان مدیر مسئول ماهنامه «پاسدار اسلام» با آیت الله انصاری شیرازی

 ... آیت الله انصاری شیرازی در ادامه این مصاحبه، رابطه خود را با امام خمینی « ره »، رابطه عاشق و معشوقی که « از این چیزها و از مرید و مرادی گذشته بود » توصیف کرده و می گوید: ای نفس صبا ز من/ رو ! سوی مرجع زمن/ گو به خمینی این سخن/ روح و روان من تویی.
وی در پاسخ به این سؤال که چه چیزی در امام یافتید که رابطه شما « عاشق و معشوقی» شد، در حالی که می گریست اظهار داشت: دین و تقوای حقیقی. تا آخرین لحظه هم بر این باقی ماند. وقتی درسش تمام می شد، تنها به منزل بر می گشت. بنده دنبالشان می رفتم [تا با ایشان صحبت کنم]. ایشان می فرمود: « کلام و فلسفه در دو مرحله هستند و فلسفه در مرتبه بالاتری است». وقتی که آقا از پاریس برگشت، در این کوچه ماشین نمی آمد. آقا فرموده بودند می خواهم بروم به دیدن انصاری. عرض کردم: همین که فرموده، من قبول دارم؛ خودشان را به زحمت نیندازند. با این همه، آمد و شب اول، ماشین در کوچه گیر کرد. بعداً یک ماشین ژیانی تهیه کردند. خودشان و حاج شیخ حسن صانعی و احمد آقا وآقای اشراقی به اینجا تشریف آوردند. همسایه ما دختر کوچکی داشت. آمد در حیاط و اول به طرف زنها رفت و احوالپرسی کرد. آقا اگر جای دیگر 5 دقیقه می نشست، اینجا 9 دقیقه نشست. آقای احمدی تهرانی که همسایه ما بود به آقا عرض کرد: مردم ایران خیلی به شما علاقه مند هستند. آقا یک کلمه فرمود: مردم به خدمتگزار خودشان علاقه مندند [گریه امانش نمی دهد]..
در اینجا حجت الاسلام والمسلمین رحیمیان در تأیید رابطه عاشق و معشوقی این دو می گوید: یادم هست پس از دستگیری دوم حضرت امام، جلسات دعای توسل از مسجد بالاسر حضرت معصومه« سلام الله علیها»، به منازل طلبه ها منتقل شد. حضرتعالی در آنجا صحبت می فرمودید و صحبت شما آنچنان از جان بر می خاست که به جان می نشست و یادم هست که بعضی از دوستان طلبه، از شدت گریه بیهوش می شدند.
آیت الله انصاری شیرازی می افزاید: بله، وقتی امام از زندان برگشت و در مسجد اعظم درس شروع فرمود، بنده فی البداهه این شعر را گفتم:
بنگر نشسته چون ماه، با یک جهان نباهت/ مرد رشید عرفان، بر مسند فقاهت.
وقتی هم که او را به ترکیه تبعید کردند، با خودم زمزمه کردم:
رفتی و بردی جان ما، ای دلبر جانان ما/ باز آ که باز آید روان، در پیکر بی جان ما
 آن دم که یک دم از تو فرد، بر جانم آمد رنج و درد/ باز آ و درمانی نما، این درد بی درمان ما.
اما اولی که با آیت الله العظمی آقای خمینی «قدس سره» آشنا شدم، زمانی بود که در ساختمان قدیم مسجد محمدیه درس خارج فقه می فرمود. تقریباً در حدود هفت هشت نفر هم در درس حضور داشتند. بنده از همان اولی که به اینجا آمدم، به آقای خمینی ارادت پیدا کردم.
این یار و شاگرد برجسته امام در تأیید اظهار نظر مصاحبه کننده مبنی بر اینکه امام خمینی در ماههای آخر عمر شریفشان، به خداحافظی و تسویه حسابهای کاری با اعضای بیت و دفترشان پرداخته بودند، می گوید: بله، اینکه در وصیتنامه اش می نویسد: من با دلی آرام و قلبی مطمئن، به سوی جایگاه ... [گریه مانع سخن گفتن می شود] همه کس نمیتواند این حرف را بزند. این علی «ع» بود که فرمود: « فزت و رب الکعبه ». من با اطمینان خاطر و به امید فضل خدا از خدمت خواهران و برادران مرخص میشوم. خیلی حرف بزرگی است.
در اینجا حجت الاسلام والمسلمین رحیمیان، خاطره ای از توجه ویژه امام خمینی به آیت الله انصاری شیرازی را به وی یادآور می شود که مصاحبه شونده می گوید: بله کاملاً یادم هست. این تلویزیون را به همراه مبلغی لطف فرمودند. من کار مهمی برای ایشان نکرده بودم. راجع به بنده، امام به دو نفر از آقایان نکته ای را فرموده بودند. یکی از آنها مرحوم آقای طاهر شمس گلپایگانی بود. بنده شایسته این سخن نبودم واز آن آقا شنیدم. از لطف ایشان [امام] شرمنده شدم.
آیت الله انصاری شیرازی با اصرار مصاحبه کننده آن نکته را چنین توضیح می دهد: پناه می برم به خدا. آن آقا گفته بود:« من می ترسم این انقلاب لطمه بخورد». امام فرموده بودند:« نترسید. تا امثال آقای بهجت و آقای انصاری دعاگوی انقلاب هستند، [این انقلاب] لطمه نمی خورد».

 

شرح حال مختصری از آیت الله انصاری شیرازی

حضرت آيت الله حاج شيخ يحيي انصاري شيرازي در سال 1306 در روستاي عالم پرور نوايگان داراب متولد شد. در سال 1320 جهت ادامه درس حوزوي به شيراز رفت و در حوزه علميه شيراز؛ مدرسه خان درس سطح را نزد آيت الله سيد نورالدين حسيني هاشمي تمام كرد. در سال 1330 جهت آموختن درس خارج عازم قم شد و در قم از محضر درس امام راحل عزيز و علامه طباطبايي در درس فلسفه كسب فيض نمودند و از شاگردان خصوصي علامه محسوب می شدند كه با حضرات آیات عظام جوادی آملی، مصباح یزدی و حسن زاده املي هم درس بودند.
آیت الله انصاری بسیاری از علوم عقلی از جمله اسفار ، الهیات شفا ،منطق شفا ، برهان شفا ، تمهید القواعد و... را در محضر علامه طباطبائی فرا گرفتند. و حتي علاوه بر درس حوزه پنج شنبه شب ها در منزلش همدرسان خود را به طور خصوصي از محضر درس علامه طباطبايي اگاه مي كردند
در مورد تلمذ در محضر مرحوم الهی(برادر علامه طباطبائی)یکی از شاگردان از قول استاد نقل می کند که: مرحوم علامه طباطبايي به ما سفارش مي‌كردند كه از اخوي يعني مرحوم سيد حسن الهي استفاده كنيد و ما هم كتاب شرح فصوص قیصری را نزد ايشان (مرحوم الهي) خوانديم و بعد از اتمام آن موفق شدیم كتاب تمهيد القواعد ابن تركه را به مدت يكسال و اندي موفق از نحو ایشان بیاموزیم.
شيخ يحيي انصاري از سال 1340رسما تدريس فقه و اصول و منظومه ملا هادي سبزواري را در حوزه شروع كردند و بيش از بيست سال تدريس كتاب منظومه ملا هادي سبزواري را ادامه داد و بعد از آن به تدريس كتاب اسفار اربعه ملا صدرا پرداخت كه هم اكنون نيز ادامه دارد. كرسي تدريس اين استاد فلسفه در مسجد سلماسي قم ـ يعني همان مسجدي كه امام خميني (ره) در آن تدريس مي‌كرد ـ برگزار مي‌شد. بدینسان ايشان بيش از چهل سال سابقه استادي دارند.
از جمله تأليفات آيت‌الله انصاري شيرازي مي‌توان به مجموعه چهار جلدي شرح منظومه حكمت اشاره كرد، كه البته دو جلد آن از روي سخنان درسي وي پياده‌سازي و منتشر شده است. تدوین این کتب را حجت الاسلام والمسلمین استاد محمد مهدی مهندسی بر عهده داشتند.
در مورد خضوع استاد در برابر معارف اهل بیت (ع) ، یکی از شاگردانشان می نویسد:
ايشان ضمن اينكه يك حكيم و عارف به معناي دقيق بودند در پيشگاه احاديث بسيار خاضع بودند بطوري كه در اين سالهاي اخير روزهاي چهارشنبه را اختصاص داده بودند به بحث پيرامون احاديث بحارالانوار كه جلد 6 و 7 و آنچه مربوط به معاد بود همه را مطرح و توضيح مي‌فرمودند. و اگر موردي پيش مي‌آمد كه مؤلف(علامه مجلسي) عليه الرحمه چيزي فرموده بودند كه قابل مناقشه بود مي‌فرمود مرحوم علامه عالي مقام مجلسي با اين كار و خدمتي كه به شيعه كرده است آنچنان وجودش نوراني شده است كه انسان حيا مي‌كند چيزي عليه او بگويد و دقيقاً اين روحيه را از استادشان علامه طباطبايي به ارث برده بودند.
حاج شيخ يحيي انصاري از شاگردان برجسته و مريدان امام راحل بودند.در زمان طاغوت به مدت سه سال در كوهدشت لرستان و نائين اصفهان تبعيد شدند و به علت شدت مبارزاتش دو الي سه بار همراه با آقاي هاشمي رفسنجاني در زندان ساواك بازداشت شدند.در كتاب تحليل نهضت امام خميني به نويسندگي سید حميد روحانی بيان شده است كه شيخ يحيي انصاري جزء يكي از دوازده نفري است كه مرجعيت امام خميني را در سال 42 تاييد كردند ( يعني بعد از فوت آيت الله بروجردي). در این زمینه حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب خطاب به آیت الله انصاری فرمودند: شما از پیشگامان نهضت هستید.
در وصف مقام علمي و معنوي حاج شيخ يحيي انصاري همين بس كه حضرت آيت الله بهجت مرجع بزرگ عاليقدر فرموده اند وقتي شخصيتي مانند آيت الله انصاري شيرازي هست هيچ مشكلي نداريم و بايد به اين شخصيت معنوي افتخار كنيم و بباليم و مرحوم آيت الله گلپايگاني به شاگردان خود گفته بودند برويد زهد و پارسايي و اخلاق را از انصاري شيرازي بياموزيد. مرحوم آيت الله گلپايگاني وصيت كرده بود كه شيخ يحيي انصاري مرا به خاك برسپارد و دامادم يعني صافي گلپايگاني نماز مرا بخواند.
یکی از شاگردان استاد انصاری شیرازی درباره ارتباط امام(ره) با استاد چنین می گوید:
به حضرت امام(ره) آنچنان نزديك و عزيز شده بود كه در اين سالهاي اخير روزي مرحوم سيد احمد خميني(ره) به ديدار حضرت استاد به منزل ايشان آمدند و در آنجا خطاب به استاد گفتند:شما در نزد آقا حضرت امام(ره) آنقدر محترم و معتبر هستيد كه در نجف اشرف كه بوديم اگر نامه‌اي از شما مي‌رسيد و احياناً براي وكالت تقاضا شده بود آقا فرموده بودند براي اثبات بايد دو نفر از آقايان ايران شهادت كتبي بدهند مگر شيخ يحيي كه شهادت ايشان در حكم شهادت دو نفر است و زماني كه مرحوم امام(ره) در قم اجلال نزول داشتند يك شب را اختصاص دادند به منزل جناب استاد انصاري.
(از سایت مجمع عالی حکمت اسلامی)