وقف نماد رشد انساني در جامعه ديني‏

اسماعيل آجرلو، محمد صادق کوشکي‏


چکيده
نهاد وقف از جمله مصاديق احکام اقتصادي دين مبين اسلام است. پيامدهاي اقتصادي وقف از جنبه‌هاي مختلف و به گونه‌اي آشکار در جامعه قابل مشاهده است. در واقع وقف يک حرکت انساني در جامعه ديني است که بر اساس اختيار صورت مي‌گيرد. بدين لحاظ داراي ابعاد گوناگوني بوده به طوري که حتي نتايج آشکار اقتصادي آن نيز داراي وجوه فرهنگي و معرفتي خاص مي‌باشد.
از طرفي جوامع بر اساس غايات، مباني نظري و جهان‌پديداري خود معيارهاي سنجشي معين مي‌کنند و شاخص‌هايي را براي آن قرار مي‌دهند تا ميزان قرب و بعد خود را در مسير رسيدن به اهداف و مطلوب‌هاي ترسيم‌شده خود بسنجند. مانند درآمد سرانه، توسعه اقتصادي، ميزان کتاب‌خواني،GNP، ... که در جوامع مدرن غربي مطرح مي‌شوند. جامعه ديني نيز از اين امر مستثني نبوده است. از آنجا که غايت جامعه ديني، رشد انساني يا به تعبير ديگر تعالي بشر در سير به سوي تکامل و قرب است، نياز به شاخص‌ها و ابزار سنجش متناسب خود دارد. لذا مي‌توان وقف را با توجه به ويژگي‌هاي خاص مادي و معنوي آن به عنوان يک شاخص کمي و کيفي براي سنجش ميزان رشد انساني در جامعه ديني تلقي کرد. رابطه‌اي سيال و متعالي ميان سنجش شونده و شاخص سنجش که بر اساس نگاه انساني و کمال‌جويانه در جامعه اسلامي شکل مي‌گيرد.

مقدمه

طرح موضوع و هدف مقاله
يکي از سنت‌هاي نيکو، حسنه و با قدمت طولاني اديان و مذاهب که مورد توجه و علاقه عقلا و انديشمندان صالح و پيامبران و حتي مردم عوام بوده است و مشروعيت آن بر کسي پوشيده نيست وقف مي‌باشد. با توجه به تعريف فقهي وقف که آن را:»تحبيس الاصل و تسبيل المنفعة« )شيخ طوسي،المبسوط، 3/289( يا »الوقف عقد يفيد تحبيس الاصل و اطلاق المنفعه« )علامه حلي،القواعد، ص 387(. پر واضح است که تنها شناخت مؤلفه‌هاي موجود در اين تعاريف خود نياز به بررسي فني جنبه‌هاي مختلف دارد. از طرفي بدون شناخت صحيح و کارآمد آن نمي‌توان تحليل و توصيفي جامع و مانع براي مقاصد مهم پيش رو ارائه کرد. لذا لازم است مباحث مربوط به وقف به عنوان يکي از احکام اقتصادي اسلام که در ضمن پديده‌اي اجتماعي، فرهنگي، حقوقي، انديشه‌اي مي‌باشد مورد کنکاش قرار گرفته تا اين امر نيک جايگاه واقعي خود را پيدا نمود، ابعاد، مسائل و حرفهاي ناگفته مطرح و بررسي گرديده و اين ميراث درخشان ديني و اجتماعي و فرهنگي در جامعه اسلامي نور افشان نموده و اعضاي جامعه ضمن آگاهي از اثرات آن در ضمن از ثمرات آن برخوردار باشند. لذا در اين مجال و فرصت توان بررسي همه ابواب آن را نداشته بلکه به اختصار به ابعاد فرهنگي و معرفتي آن البته با تاکيد بر بخش خاصي از اين مباحث که همانا بررسي وقف به عنوان نماد رشد انساني )در يدگاه فرهنگي و معرفتي( در جامعه ديني مي‌باشد مي‌پردازيم. در اين زمينه به تبع با مفاهيمي چون رشد، رشد انساني، معيارهاي سنجش در جامعه ديني و ديدگاه‌هاي معرفتي نسبت به وقف گريزناپذير است که به قدر توان ارائه خواهد شد.

مفروض تحقيق:
مفروض اساس در اين تحقيق آن است که جامعه ديني مبتني بر جهان‌بيني الهي و اسلامي مفهومي قابل شناخت و قابل تحقق بوده و کيفيت حرکت در اين جامعه با مفهوم عام رشد تعريف مي‌گردد. ترکيب مضاف رشد انساني نيز از جمله شقوق اين مفهوم است که به تبع در جامعه ديني مفروض و بلکه از ملزومات در نظر گرفته مي‌شود.

فرضيه تحقيق:
با توجه به تعريف و بازشناسايي مفهوم رشد انساني در جامعه ديني و آشنايي با مباني نظري و مقدمات سنجش در اين جامعه، فرضيه اصلي ما آن است که وقف مي‌تواند شاخصه‌اي جهت سنجش رشد انساني در اين جامعه باشد.
ساماندهي تحقيق: نوشتار حاضر از يک مقدمه و سه فصل عمده تشکيل مي‌گردد. فصل نخست به بررسي مفاهيم و کليات و ادبيات رايج در اين خصوص مي‌پردازد و طي آن مراد از ديدگاه معرفتي و فرهنگي نسبت به پديده وقف، رشد انساني، و ساير مفاهيم مرتبط مطرح مي‌گردد. فصل دوم مباحثي در خصوص سنجش و ابزار سنجش مربوط به ابعاد گوناگون وجود آدمي و جوامع انساني و همچنين بازشناسي ويژگي‌‌ها و معيارهاي اساسي سنجش در جامعه ديني در نگاه اسلام را در برخواهد داشت.
بررسي و تطبيق کليات مفاهيم و معيارهاي سنجش مربوط به رشد انساني در جامعه ديني با نهاد وقف و اثبات چرايي و همچنين ويژگي‌هاي آن شاکله اصلي فصل سوم را تشکيل خواهد داد. در نهايت نيز جمع‌بندي و نتيجه گيري کاربردي صورت مي‌گيرد.
روش تحقيق: روش تحقيق در نوشتار حاضر ترکيبي از روشهاي توصيفي و نقلي است که مبناي استدلال تحقيق و اثبات فرضيه آن استناد به اقوال و آراء مويد فرضيه از منابع گوناگون خواهد بود.

فصل اول

جامعيت اسلام
وقف از جمله احکام ديني و پديده‌هاي اجتماعي است که مانند همه پديده‌هاي از اين دست، مهمترين ويژگي شکلي آن، ذو وجوه بودن آن است. يعني وقف پديده‌اي است که داراي جنبه‌هاي گوناگون، آثار مختلف، اشکال فراوان و به تبع فراز و فرودهاي تاريخي و حتي معنايي و مصاديق متنوع در طي زندگي فردي و اجتماعي انسانها و جوامع . وقف به عنوان يک نهاد ديني که انگيزه‌هاي معنوي و ديني بسيار زيادي در شکل‌گيري آن نقش دارندما را به يک واقعيت مبرهن و اساسي در مورد دين اسلام که همانا جامعيت اين دين مي‌باشد مي‌رساند. جامعيتي که هدفي خاص را پيگيري مي‌نمايد:
»اگر درحوزه انديشه و باورهاي خود معتقد به جامعيت و شفافيت دين مبين اسلام باشيم و آن را به عنوان برنامه‌اي جامع و بدون نقص براي آفرينش انسانهايي کامل، و جوامعي آرماني تلقي کنيم بايد معترف به اين حقيقت بزرگ باشيم که شالوده و محور تمامي تعليمات و دستورات اديان الهي ، در وهله اول سعادتمندي انسان به عنوان يگانه عنصر ذي‌شعور و صاحب اختيار جهان خلقت و در ثاني ايجاد زمينه و فراهم نمودن بستر رشد و ارتقاي معنوي او به منظور طي کردن مدارج عاليه کمال در جهان هستي است«)محمد شکر خدا، 1380، ص 1(
جامعيت به اين معنا مي‌طلبد که تمام ابعاد زندگي انسان و پديده‌هاي مرتبط با او، نظام معنايي خود را از دين )به معناي کلي( و معارف آن دريافت نمايند و محوريت اصلي تمام شئون زندگي بشر را دين پوشش دهد.
»جامعيت دين و شريعت و کامل بودن آنان به اين معنا [است] که اسلام، ناظر به همه ابعاد زندگي مادي و معنوي انسان است... زيرا هدف اصلي دين، تأمين سعادت دنيوي و اخروي است و در چگونگي سازماندهي دنياي مردم نقش موثر و در تأمين حيات معنوي و نجات آخرتي آن‌ها سهم به سزايي دارد« )جوادي آملي، 1380، ص 17(

ابعاد مختلف وقف
پديده‌هاي انساني همواره در شبکه‌اي از ارتباطات بوده و چون اعضاي يک مجموعه ارگانيک با يکديگر در حال تعامل مي‌باشند لذا بررسي کامل آنها جز با شناخت ابعاد مختلف آنها ممکن نيست.
وقف را مي‌توان داراي جنبه‌هاي مخلتف اقتصادي، اجتماعي، حقوقي، فرهنگي و معرفتي و ... دانست که همه اين وجوه موثر بر يکديگر ومتأثر از هم مي‌باشند

ابعاد اقتصاد وقف
ظاهر وقف آن است که وقف در زمرة مسائل اقتصاد مردمي بوده و علما و محققان دين در تقسيم‌بندي فقه آن را در ناحيه عقود رده‌بندي کرده‌اند. لذا مسلماً وقف از جمله مصاديق احکام اقتصادي اسلام است که پيامدهاي اقتصادي آن در نظام کلي اقتصاد اسلامي و معيشت مردم همواره مورد توجه اصلي محققان و عامه مردم قرار گرفته است. دکتر عبدالملک احمد السيد در مورد وقف و نظام اقتصادي اسلام مي‌گويد:
»الدين الاسلامي بمداه الکبير و شموليته للحياة علي نظاقتها الواسع قد شمل الحياة الروحية و الاخلاقية بجانب الحياة العلمية، فقه لعب الاسلام دوراً اساسياً و موجهاً للحياة الاقتصادية علي مدي تاريخ الطويل... و لقد کان الوقف هو احد الموسسات الاقتصادية في الاسلام هو من اهم الموسسات التي کان لها دورها الفعال في عملية القطور و النمو الاقتصادي في مختلف عصور الاسلام... )عبدالملک احمد السيد، 1984 م، ص 228-227(
# نقش وقف در تعميم ثروت جامعه و جلوگيري از تجمع وتمرکز ثروت
# نقش وقف در تعديل شکاف‌هاي اقتصادي درجامعه
# نقش وقف در کمرنگ کردن فقر و کمک به محرومين و افراد کم درآمد.
# نقش وقف در ايجاد رفاه نسبي و توسعه اقتصادي جامعه
# نقش وقف در گسترش چتر تأمين اجتماعي جامعه
# نقش وقف در جبران خلأ خدمات دولتي
# درآمدزايي وقف و موقوفات و توليد ثروت
# نقش وقف در ثبات اقتصادي )رشد اقتصادي(
# نقش وقف در گسترش مالکيت‌هاي عمومي...

ابعاد فرهنگي - اجتماعي
به لحاظ فرهنگي اجتماعي مي توان گفت:» وقف از مصاديق و مظاهر جاودانه احسان و نوع دوستي و خيرخواهي است که با الهام از تعاليم انبيا بوجود آمده و از توجه و تيزبيني بندگان صالح خدا به مسائل اجتماعي و تجلي روحيه تعاون حکايت دارد. وقف اثبات وارستگي و دورانديشي واقف و اعتقاد عميق وي به زندگي اخروي و منشأ خيرات و برکات نسبت به خود و جامعه مي‌باشد. وقف عمر کوتاه مدت انسان را به چندين صد سال افزايش مي‌دهد.« )محمد شکر خدا، 1380(
ابعاد مختلف تأثيرات مستقيم و غير مستقيم فرهنگي اجتماعي وقف را در سر فصل‌هاي متعدي مي‌توان برشمرد.
# کمک به برقراري عدالت اجتماعي در جامعه
# گسترش وفاق اجتماعي
# مبارزه با خود محوري و خودمداري
# امنيت اجتماعي
# بسط و گسترش روحيه گذشت ،تعاون، ايثار
# گسترش شعائر ديني و ارزشي
# تعميق باورهاي مذهبي و معنوي جامعه و افراد
# تکامل روحي و معنوي واقفين و ...
# ايجاد ذخيره سرمايه انساني و اجتماعي
# گسترش اخلاق فردي و اجتماعي

محوريت فرهنگ، معرفت و رشد در وقف
آنچه به طورکلي در رأس همه آثار و پيامدهاي وقف قابل ذکر است ابعاد فرهنگي و معرفتي آن است. وقف از حسنات موکد ديني و در زمره اعمال صالح باقيه است و از نظر اخلاقي، بارزترين تجلي روحيه تعاون اجتماعي است. نگاه انديشمندان به ابعاد مختلف وقف اين نکته را براي ما آشکار مي‌کند که هر چند پيامدهاي اقتصادي- حقوقي و اجتماعي و همچنين پيامدهاي فرهنگي کميّ و قابل مشاهده وقف غير قابل انکار بوده و از محورهاي اصلي محسوب مي‌شوند، لکن روح کلي حاکم بر تمام ابعاد وقف روح فرهنگي و معرفتي خاصي است که انسان و رشد و تعالي او را هدف اصلي قرار داده است. چرا که نقطه مشترک و محور اصلي تمامي فرهنگ‌ها، انسان و کمالات روحي ومتعالي او است و دين نيز که خود مولد فرهنگ و از طرفي هسته مرکزي آن است جز براي سعادت بشر و هدايت او نيامده است. لذا به نظر مي‌رسد توجه به اين بعد از ابعاد وقف بايد نقشي محوري در تمام تحليل‌ها داشته باشد.
لذا بازشناسي حقيقت انسان- هدف خلقت او، رشد و تکامل ومعيارهاي شناسايي اين حرکت پويا به سمت تعالي مقدماتي است اساسي جهت فهم درست وقف ونقش محوري معرفتي و فرهنگي آن در سير انسان به سوي سعادت و رشد و تعالي فردي و اجتماعي است.

حقيقت انسان و هدف خلقت
ديدگاه معرفتي ومتعالي نسبت به وقف به عنوان نمادي از ايمان و رشد معنوي فردي اجتماعي انسان مبتني بر کسب شناخت صحيح از حقيقت انسان، هدف خلقت او و چگونگي حرکتش در اين مسير است. اصولاً هر پديده‌اي که با انسان، معنويت، دين الهي و اجتماع انساني مرتبط باشد در نهايت به اين شناخت هاي اساسي ختم مي‌گردد. انسان موجودي دو وجهي است. ماده و جسم و از طرفي معنويت و روح.»بدن قشر است و روح لب. اصل الانسان لبّه )بحارالانوار، ج 1، ص 82، حديث 2( اصل و حقيقت انسان جان ملکوتي اوست«)جوادي آملي، 1380، ص 60( از اين رو مي‌توان گفت آنچه به انسان هويت مي‌دهد اعتقادات دروني و تمايلات باطني اوست که مربوط به جنبه روحاني انسان مي‌شود و خداوند آن را در وجود انسان دميده است)نفخت فيه من روحي( »شناخت کامل انسان به حيثيت فرا طبيعي و طبيعي اوست و محدود کردن انسان به حيثيت طبيعي و شناخت او در اين جهت، شناخت حقيقت انسان نيست به شناخت حقيقت انسان به شناخت روح الهي اوست")جوادي آملي، 1380، ص 60(
در قرآن کريم حقيقت انسان، تحت عنوان"خليفه الله" ذکر شده است انسان خليفه خداوند روي زمين است و مهمترين ويژگي هر حليفه‌‌اي نيز آن است که با مستخلف خود نسبت وثيق و آشکار داشته باشد، از همين روست که تمام صفات دروني و نيک بشر را به منبع لا يزال آن و کمال و منتهاي اين صفات يعني خداوند منتهي و متصل مي‌دانند. رسيدن به اين متنها و سرچشمه يعني خداوند و تشبه به او که به قرب الهي تعبير مي شود ،هدف محوري خلقت بشر است. »هدف آفرينش و غرض از خلقت انسان اين است که او به وسيله افعال خود رضاي خداي متعال را کسب کند و به درگاه احديت تقريب يابد و به کمال حقيقي خود نايل آيد«)شفيعي سروستاني، 1383، ص 28( حقيقت انسان و هدف خلقت او يعني مبدأ و مقصد طبيعتاً مسيري را نيز جهت حرکت از مبدأ به مقصد نمايان مي‌سازد که مولفه سوم در اين معادله است. تعابيري چون صرط، صراط المستقيم و... در قرآن کريم )اهدنا الصراط المستقيم( اماره اي آشکار بر اين موضوع است. درنهايت 2 نکته مورد توجه است؛ اول: اين مسير چيست؟ و چگونه شناخته مي شود؟
دوم:‌چگونه و با چه مکانيسمي بايد آن را طي نمود؟

مسير، حرکت، رشد
از شناحت حقيقت وجودي انسان و هدف خلقت او برآمد که مسير حرکت انسان در طول حيات در واقع طي کردن مبدأ تا مقصد در نظر گرفته شده براي اوست. از طرفي نتيجه نهايي اين معادله سه وجهي اين نکته مهم است که انسان قابليت طي اين مراحل را دارا است، به طوري که اين هر سه به گونه‌اي پيوسته انسان را به وسيله برنامه الهي به تعالي، سعادت و غايت خود مي‌رسانند. رسيدني که از مراحل جدا نيست.
حاصل تعبير ذکر شده به طور خلاصه آن است که : حقيقت انسان حرکت وصعود است. حرکت در مسيري معين، جهت رسيدن به هدفي مشخص ومتعالي.
لذا مفهوم رشد در نگاه اسلامي از همين جا مشخص مي شود.
» لفظ رشد و ترکيبات مختلف آن مجموعاً نوزده بار در قرآن مجيد آمده است و آيه مبارکه‌اي که بيشتر از ديگران مورد استناد قرار گرفته آيه 256 از سوره بقره است که رشد را صراحتاً در مقابل)غي( قرار داده است) لا اکراه في الدين قد تبين الرشد من الغي( راه رشد)سبيل الرشاد( راهي است که انسان را به سوي علت غايي وجود خويش و آن هدف خاص که از آفرينش مقصود پروردگار متعال بوده است هدايت مي‌کند. و آن را راه صلاح ترجمه کرده‌اند" )مرتضي‌‌‌آويني، 1381، ص 6(رشددر واقع مفهومي چند بعدي است که شامل وجوه مادي و معنوي حيات بشر به طور همزمان مي شود وهمان حرکت در مسير فوق الذکر است. که شناخت آن هم بسته به جهان بيني انسان يعني از نوع نگاه او به عالم و آدم و ... حاصل مي‌شود .طي مسيري که آن را به رشد تعبير مي‌کنيم، عبارت است از: تبديل شدن قابليت‌هاي انسان به فعليت‌ها. يعني حرکت و پويايي جهت تبديل شدن از قوه به بالفعل. و لذا مي‌توان گفت رشد انساني در تعبير اسلامي عبارت است از: تبديل موجود بالقوه انساني به انسان کامل. اين امر مسلماً از مسير جامعه‌اي رشد يافته و نيز بر اساس پيروي از الگوي انسان رشيد و جامعه کامل است.
»به همان سان که انسان کامل آرزوي انسان ناقص است، دست يابي به شهر آرماني يا مدينه فاضله آرزوي انساني است که در ميان خود و همنوعانش عدالت و فضيلت را جاري نمي‌بيند)شفيعي سروستاني، 1383، ص 97(‌...و اين مدينه آرماني خود برگرد هسته مرکزي وقلب تپنده ومنبع معنا بخشي خود يعني ولي الله يا انسان کامل شکل مي‌گيرد.
»همان طور که انسان قلبي دارد که حيات همه اعضا به وسيله آن تأمين مي‌شود جامعه بشري نيز احتياج به قلبي داردکه بر ظاهر و باطن او حکومت مي‌کند و او ولي الله است « )جوادي آملي، 1380، ص 44(

فصل دوم

سنجش و لزوم آن
حال که که رشد را اينگونه مراد کرديم بايد به يکي از لوازم تحقق آن اشاره کنيم: به طور کلي يکي از مقدمات و ملزومات تحقق هر حرکت، پيشرفت و تغيير و تحولي، در مسيري مشخص: سنجش مي‌باشد. آشکارترين و دروني‌ترين مصداق اين امر سنجشي است که انسان به طور ناخودآگاه همواره نسبت به خود، اعمال و افکار و خواسته‌ها و نتايج و نگاهها و جهان بيني‌ها و معتقدات خود انجام مي‌دهد: همين که ما انسانها همواره در حال تغيير و تحول نسبت به وضع پيشين خود هستيم و سعي مي‌کنيم تصميماتي در جهت رسيدن به مقاصد خود اخذ نموده و عمل نماييم همگي مسبوق به نوعي سنجش دروني است.
روح حاکم بر جامعه نيز که از انسانها تشکيل مي‌شود و خود نوعي شخصيت مستقل مي‌يابد، داراي همين ويژگي است يعني همواره نيازمند سنجش خود، مولفه‌هاي سامان بخش خود،حرکت خود و سنجش فاصله مفروض تا اهدافش است.

سنجش و مراقبه اجتماعي
لزوم سنجش در هر جامعه‌اي يا درون هر انساني از آنجا ناشي مي شود که براي رسيدن به مطلوب ابتدا بايد موقيعت خود را شناخت. يعني انسان ابتدا بايد بداندکه در چه نقطه‌اي از مسير خود ايستاده و تا رسيدن به هدف خود چه مقدار راه دارد و يا حتي سنجش کند که آيا همچنان در مسير معين و منتخب تا رسيدن به مطلوبش قرا ردارد ياممکن است منحرف شده باشد و هيچ گاه به هدفش نرسد.
سنجش به ويژه در امور اجتماعي و در ساحات مختلف حيات يک جامعه که حرکت در جهت رشد و تعالي را پيگيري مي‌کند اهميت دو چندان مي يابد. از اين رو از آن به مراقبه اجتماعي تعبير نموده‌ايم .لذا بدون سنجش به ويژه در جامعه ديني و اسلامي امکان انحراف و يا غفلت و جهالت در شئون مختلف رشد و حرکت فردي و اجتماعي در مسير سعادت و تقرب الهي فرد و جامعه وجود دارد.

سنجش رشد انساني
عنايت به لزوم انکار ناپذير سنجش در جامعه، خود اين امر را آشکار مي‌سازد که: اين سنجش براي کارآمد بودن بايد شامل تمام شئون يک جامعه باشد و همه لايه‌هاي آشکار و پنهان آن را در برگيرد. اقتصادي- اجتماعي- فرهنگي، فردي، ارزش و ديني و اخلاقي و ... در يک تقسيم بندي کلي تمدن‌ها داراي سه لايه عمده مي‌باشند.
تفکر، فرهنگ، تمدن .تفکر يا جهان بيني عميق‌ترين لايه محسوب مي‌شودکه جهت گيري‌هاي کلي و روح حاکم بر يک تمدن و حيات تاريخي اجتماعي را مي‌سازد. از طرفي فرهنگ مجموعه مناسباتي است که مبتني بر تعاملات و رويکردهاي کلي حاکم شکل مي‌گيرد و انسانها را به عينيتي سيال از تفکرات و روح حاکم مي رساند. آنگاه تمدن يا مدنيت مطرح مي‌شودکه در واقع سطحي‌ترين لايه است و مجموعه مناسبات مادي، ساز وکارها و صنايع، علوم و ... را که انسانها به طور واقعي و مستقيم براي گذراندن حيات از آنها بهره مي‌گيرند و مي سازند را شامل مي‌شود. در اين ميان هر چه سنجش عميق‌تر باشد و مولفه هاي بينادي‌تري از جامعه را شامل گردد لاجرم، اثرگذار و آشکار کننده‌تر خواهد بود. در ميان تمام شئون حيات فردي و اجتماعي يک تمدن توجه به سرمايه‌هاي انساني و سنجش ميزان رشد يافتگي انساني از جايگاه خاصي برخوردار است. همان طور که شهيد مطهري معتقد است» يک ملت اگر بخواهد زندگي کند، نياز به انواع سرمايه‌ها دارد که يکي از آنها سرمايه‌هاي اقتصادي است. ولي کدام سرمايه از همه سرمايه‌ها بالاتر است؟ سرمايه انساني...«)مطهري، 1379، ج 7، ص 51(

مباني ارزشي سنجش
مهمترين و عميق‌ترين لايه‌اي که در ذات هر جامعه و تمدني به طور کلي متصور است همان جهان بيني حاکم و مسلط بر پيکره و روح آن است. اين جهان بيني است که نوع نگاه افراد انساني، جهت گيري‌هاي فردي و اجتماعي ،رويکردهاي کلي و غايات را معين مي‌نمايد و به تعبيري روح کلي حاکم بر تمام ساحات زندگي بشر است.
»نقش فرهنگ و جهان بيني آنجايي بروز مي‌کندکه پرداختن به تمدن مستلزم گزينشهاي چند گانه باشد، که در اينجا معتقدات و ارزش‌هاي آن جامعه)عناصر هسته‌اي جهان بيني( الزاما وارد ميدان مي شوند. هنگامي که ارزشها و باورهاي خاصي به اندازه کافي مورد توجه مردم قرار گيرد، جامعه ممکن است براي تأمين نيازهاي خود)برآوردن شدن خواسته‌هاي ارزشي خود( حتي اقتصادي ترين راه حلها را هم فداي راه حلي کند که از نظر عقيدتي مرجع به نظر مي رسد«.)پاتريک نلان وگراهارد لسنکي، 1380، ص 111( لذا با اين نگاه جوامع در مباني و جهت گيري هاي شکلي و محتوايي مربوط به گزينش ها، سنجش ها و ابزارها و شاخص هاي سنجش ،از يک ديگر جدا شده و هر يک مبتني بر نوع جان بيني، مباني نظري، مباني معرفت شناختي و غايات خود، رويکردي خاص در اين مقوله پيدا مي کنند. مهمترين دسته‌بندي جوامع و انسانها در اين زمينه بر اساس اعتقاد و تقيد به دين و با عدم تقيد و اعتقاد به آن صورت مي‌پذيرد. در اين نوشتار اين دو صنف به صورتي بسته‌تر با عنوان جوامع اسلامي و جوامع غربي سکولار تغبير مي‌شوند. لذا بايد گفت مهمترين مولفه حاکم بر صورت وسيرت جامعه اسلامي، دين و توحيد است. جهان بيني اسلامي داراي ويژگي‌هايي است چون :
1-جهان به عبث و باطل آفريده نشده. 2-همه چيز از آن خدا است و بازگشت همه امور به سوي اوست 3- نظام موجود نظام احسن است .4- قانون الهي بر جهان حاکم است. 5- انسان خليفه خدا و مأمور عمران زمين است.
6- جهان امانت الهي است. )مرتضي مطهري، 1380، ص 381-382(
اما در مقابل جامعه غربي با رنسانس معرفتي که در قرون 15 و بعد از آن رخ داد و تکميل شد بنيان و مباني تمدن مدرن خود را بر جدايي از دين و محور قرار دادن انسان به جاي خدا و حاکميت آدمي بر شئون زندگي مادي و غير مادي قرار داد.)اومانيسم(
»ماکس وبر با افتخار ثمره تمدن غرب و وجه مشخصه آن را عقلاني شدن و هوشمند شدن انسان مي‌داند و بالاتر از همه، توهم زدايي از جهان مي‌داند. از منظر او، تمدن غرب نشان داد که جهان ديگر پديده لاهوتي نيست.زندگي ديگر رازي نامکشوف نيست. سرنوشت بشريت ديگر در دستان موجودات مافوق انساني نيست و مذهب که روزگاري مي‌توانست پيشرفت بشري را برانگيزد، ديگر مورد نياز نيست.«)رابرت اچ، لاور، ترجمه سيد امامي، 1373، ج 1، ص 931( مقايسه اين دو نوع نگاه، اين تفاوت در مباني نظري که بن مايه‌هاي تشکيل بناي بلند تمدني هستند به خوبي به اثبات مي‌رساند که؛ لاجرم بايد در امر سنجش، معيارهاي آن، انواع و جهت‌گيري‌هاي سنجش در امور اجتماعي و حتي در مورد رفتارهاي فردي انساني، در سطوح اقتصادي- فرهنگي و ... ميان اين دو نگاه تفاوت چشمگيري وجود داشته باشد.
.»ارزش‌ها: که حکم مي کند که شيوه‌هاي خاصي از کنش بايستي رعايت شود.هنجارها:الگوهاي رفتاري مورد قبول جامعه، که بيانگر آنند که مردم چگونه بايستي در وضعيتي خاص عمل کنند«. )استفان مور، 1385، ج 1، ص 18(

انواع سنجش
هر سنجشي نياز به شاخص‌هايي دارد. که با توجه به مطالب پيش گفته اين شاخص‌ها از دو جهت سبب تشخص سنجش در جوامع مختلف مي‌شوند.
اول: بر اساس مولفه‌هاي مختلف مطرح و موثر در هر جامعه‌‌اي شاخص‌هاي سنجش و به تبع اصل فرآيند سنجش انواع مختلفي و گونه‌هاي متعددي مي‌يابد. در اين زمينه مي‌توان برخي از انواع شاخصهاي سنجش را مورد بررسي نمود:
الف: سنجش شامل امور فردي و اجتماعي.
ب: سنجش شامل امور مادي و معنوي
ج- سنجش شامل امور کمي و کيفي:

شاخص هاي سنجش
در قسمت قبل انواع سنجش را بر اساس انواع شاخص‌هاي سنجش بررسي نموديم. در اين قسمت به بررسي ويژگي‌هاي اين شاخص‌هاي سنجش مي‌پردازيم و سعي مي‌کنيم بر اساس اين ويژگي‌ها به طور مقايسه اي به معيارهاي کلي سنجش در جامعه اسلامي و غربي بپردازيم.
مي‌توان در جامعه اسلامي براي تعيين افعال و پديده‌هاي زندگي اجتماعي که در ضمن متأثر از عوامل فردي مي‌باشند اصولي را در نظر گرفت:»"براي تعيين افعالي که به زندگي اجتماعي مربوط مي‌شود بايد اصولي را در نظر بگيريم که بر اساس بينش عقلاني و توجه به واقعياتي که در زندگي اجتماعي وجود دارد استنباط مي‌شوند: 1- اصل عدل و موازنه حق تکليف فرد نسبت به جامعه 2-ا صل احسان 3- اصل تقدم مصالح معنوي بر ماديات 4- اصل رعايت اولويت «)محمد تقي مصباح يزدي، 1384، ص 52(
از طرفي عمده اصولي که در جامعه غربي به عنوان اصول اساسي پذيرفته شده است و در يافتن معيارهاي سنجش مؤثر هستند شامل، اصل توسعه، اصل مصرف بيشتر و توليد بيشتر، اصالت ماده و اقتصاد ، اصل اومانيسم و ايجاد بهشت زميني مي‌شوند. »"مفهوم اجمالي توسعه: ايجاد فراخي و رفاه بيشتر در زندگي مادي انسان و پيشبرد او در جهت تمتع هر چه بيشتر از مواهب طبيعي« )سيد مرتضي آويني 1381، ص 7( »مصرف بيشتر براي توليد بيشتر شعار تمدن امروز است«)روژه گارودي 1363 ص 459(
با اين توضيحات مي‌توان برخي ويژگي‌هاي شاخص هاي سنجش معمول در دنيا را چنين برشمرد:
معيار سنجش بايد صرفاً کميّ باشد. يعني به صورت محاسبه‌اي و رياضي باشد مانند مفاهيم مختلف آمار و ...
سنجش تنها مربوط به امور کميت‌پذير است.
سنجش تنها مربوط به امور محسوس است. )يعني امورغير محسوس و غير مادي قابل سنجش در اين نظام سنجش نيستند(
معيار سنجش، امور کيفي را نيز به طور غير مستقيم به صورت کمي تبديل مي‌کند.
غفلت و عدم تعريف ابعاد معنوي در معيارهاي سنجش .
محوريت امور فني نسبت به امور فرهنگي و معرفتي در سنجش .
بدين ترتيب مقوله‌اي چون رشد انساني که از مقولات فرهنگي و معرفتي هر جامعه‌اي محسوب مي‌شود در اين ديدگاه و بر اساس معيارها و ويژگي‌هاي شاخص‌هاي سنجش در اين جوامع، تبديل به امري مکانيکي، سخت افزاري و کمي مي‌شود که با مولفه‌هايي چون ميزان رشد سوادآموزي،تعداد کتابخانه‌ها وميزان کتابخواني، تعداد دانشگاهها ميزان دعاوي موجود در دادگاه‌ها، تعداد تجمعات خاص مذهبي و ... سنجيده مي‌شود.
حال آنکه در جامعه ديني و اسلامي ما رشد انساني بر اساس تعريفي که مبتني بر حقيقت انسان، هدف خلقت او و جهان بيني خاص الهي، يافته است ،قاعدتاً معيارهاي سنجش خاصي را مي‌طلبد که داراي ويژگيهاي متناسب با آن نظام کلي معرفتي باشد.لذا ويژگي‌منحصر به فردبرخي شاخص هاي سنجش رشد انساني جامعه اسلامي آن است که علي‌رغم اين ويژگي‌هاي کيفي و معنوي مي‌تواند جلوه‌هاي مادي و محسوس هم داشته باشدو نشانه‌هايي از حقيقت رشد انساني را به ما ب‌نمايانند. به همين دليل است که درفرضيه اين نوشتار، وقف که خود از احکام اقتصادي اسلام است و داراي پيامدهاي خاص اقتصادي و اجتماعي محسوس، به عنوان شاخص و نماد رشد انساني در جامعه ديني تلقي شده است.
ويژگي هاي عمده شاخص سنجش در جامعه ديني عبارتند از:
معيار سنجش صرفاً کمي نيست هر چند قابليت کمي شدن را دارد .
سنجش تنها مربوط به امور کميت پذير و محسوس نمي‌باشد.
سنجش علاوه بر امور مادي، رشد امور معنوي و رشد دروني افراد انساني و جامعه را مي‌نماياند.
معيار سنجش لزوماً امور کيفي را به صورتي کمي تبديل نمي‌نمايد.
تطابق شاخص ها و معيارهاي سنجش رشد انساني در جامعه ديني
معيارهاي ذيل را مي توان به صورت کلي به عنوان معيارهايي دانست که مي‌تواند در جامعه ديني به عنوان شاخص‌هايي براي سنجش رشد انساني در نظر گرفته شوند. در واقع عملي نشانه رشد انساني است که داراي اين ويژگي‌ها باشد:‌

رشد معنوي و دروني فرد
بر اساس آنچه تا به حال گفته شد يکي از مهمترين معيارها جهت سنجش يک عمل در جهت رشد انساني آن است که آن عمل در درجه اول سبب تعالي و رشد معنوي و دروني فاعلش گردد. در عالم خلقت همه چيز در اين جهت قرار گرفته. لذا در بسياري از آيات و روايات اشاره شده است که اگر عملي سبب رشد معنوي فرد نشود و او را به قدمي به قرب الهي و رشد نزديک نکند عملي عبث و بيهوده است.

اختيار و نيت الهي
در نظام معرفتي اسلام يک عمل بايد هم حسن فعلي و هم حسن فاعلي داشته باشد.حسن فاعلي به آن است که فاعل عمل به قصد قربت و يا نيت الهي اقدام به آن عمل نمايد. »مهم‌ترين عام ارزش‌گذاري در مسائل اخلاقي نيت و انگيزه انسان است. هيچ کاري را با صرف نظر از انگيزه انجام آن نمي‌توان ارزش گذاري کردن)مصباح يزدي، 1384، ص 33( از طرفي براي آنکه نيت الهي در انجام عمل در انسان محقق شود لاجرم بايد آن عمل بر اساس اختيار باشد و در غير اين صورت علي‌رغم ظاهر زيبا و خير عمل ارزشي حقيقي نداشته و سبب رشد انسان نمي‌گردد.

رشد معنوي جامعه و تعظيم شعائر ديني و ارزشي
در يک نظام احسن، شئون فردي و اجتماعي انسان رشد يافته با يکديگر ممزوج هستند. به گونه‌اي که يکي از معيارها جهت سنجش رشد انساني به آن است که عمل مورد نظر سبب رشد کلي جامعه در جهت ارزشي‌هاي پسنديده خود و به قولي تعظيم شعائر ديني که در اين زمينه مطرح مي‌گردد شود. »زندگي اجتماعي براي اين شکل مي‌گيرد که همه افراد به مصالح مادي و معنوي و کمال نهايي خود نائل آيند وپس رفتار اجتماعي افراد در صورتي درست و ارزشمند است که به مصالح کلي جامعه بينجامد«)مصباح يزدي، 1384، ص 33(

داشتن ديدگاه اجتماعي و مسئوليت الهي
انسان رشد يافته انساني است که ديدگاههاي اجتماعي او در عين توجه به ابعاد فردي زندگي‌اش گسترده بوده و مهمتر آنکه اين توجه به امور اجتماعي ومسائل جامعه و ديگران ناشي از مسئوليت الهي باشد که فرد و جامعه در اين زمينه ترسيم مي‌نمايند. »خود را جزئي از جامعه مي‌داند و منافع خود را جزئي از منافع اجتماعي مي‌داند. خير اجتماع را خير خود و شر اجتماع را شر خود« )علامه محمد حسين طباطبايي، بي‌تا، ص 37( بدين ترتيب علامه طباطبايي داشتن چنين تفکر وديدگاهي را يکي از ملاکهاي اجتماعي متمدن و مترقي مي‌داند.
»انسان فقط در انديشه منابع و مصالح شخصي خود نيست و افراد را ابزار تأمين و تحصيل خواسته‌ها و نيازهاي خود نمي‌انگارد بلکه ديگران را بندگان خداي متعال مي‌داند و تلاش و کوشش مي‌کند تا هدف آفرينش که تعالي حقيقي همه انسانهاست به بهترين وجه تحقق يابد. از اين رو نسبت به ساير افراد نيز احساس مسئوليت مي‌کند.«)شفيعي سروستاني، 1383، ص 82( در اينجا مفاهيمي چون وقف و امر به معروف ونهي از منکر معنا مي‌يابند.

احسان در رفتار با ديگران و همبستگي اجتماعي
در نگاه انسان رشد يافته و به تبع يکي از ملاک‌هاي رشد انساني در جامعه ديني آن است که آدمي در ارتباط با ديگران بر اساس احسان رفتار نموده و بدين ترتيب سبب همبستگي اجتماعي که از اهداف دين الهي است ،گردد.
»رابرستون اسميت ادعا مي‌کنند: دين دو کارکرد دارد: يکي تنظيم رفتار فردي براي خير همگان و ديگري برانگيختن اشتراک و وحدت اجتماعي. براي تأکيد اين کارکرد از دين شايد بتوان اين آن را به شاهد آورد.) انمّا المومنون اخوه حجرات/10)جوادي آملي، 1380، ص 44(
»از نظر قرآن همه جوامع انساني، از بدو پيدايش تا پايان، حکم يک خانواده را دارند، زيرا همه از يک پدر و مادر به وجود آمده‌اند«.)مصباح يزدي، 1384، ص 99(

اولويت و اصالت ابعاد معنوي
عمده تفاوت جامعه ديني و معيارهاي سنجش آن نسبت به جامعه غربي و غير ديني به اين امر بازمي‌گردد که آيا ابعاد مادي اصالت دارند يا معنوي. از همين رو حتي گاهي مفهوم رشد با مفهوم توسعه به معناي مصطلح غربي اشتباه مي‌شود» آيا مي‌توان معناي توسعه را با مفهوم تکامل و تعالي در اسلام انطباق بخشيد؟ خير مفهوم تکامل و تعالي در قرآن اصالتاً به ابعاد روحاني و معنوي وجود بشر است که بازگشت دارد و اين تکامل روحاني نه اين چنين است که ضرورتاً با توسعه مادي بشر ملازمه داشته باشد بلکه بر عکس، ثروت و استقلال در قناعت است و ... اعتدال و پرهيز از تمتع و تعالي در از خود گذشتگي و ايثار، و سلامت نفس در غلبه بر اميال نفساني و شهوات نفس اماره با سوء‌است.)سيد مرتضي آويني، 1381، ص 9( شهيد مطهري نيز با تحليلي از جامعه اسلامي و جامعه غربي در اين زمينه مي‌فرمايند: »در تمدن غرب اين نيازهاي مادي است که اصالت دارد، اما در تمدن اسلامي اصالت بانيازهاي معنوي است و توجه به عالم ماده نيز به خاطر مقدمه بودن آن است.« )مرتضي مطهري، 1378، ص 82( در نهايت بايد اذعان داشت که معيارهاي سنجش در جامعه ديني بايد به گونه‌اي در نظر گرفته شوند که اولاً خود داراي بعد معنوي باشند و ثانياً در فرايند سنجش رشد انساني در جامعه ديني، اصل و اصالت را به ابعاد معنوي قائل باشند.

منفعت عمومي، عمران و مبارزه با فقر
مهمترين ويژگي رفتاري که نشانه رشد انساني در جامعه ديني است به ويژه آنجا که ابعاد اجتماعي و اقتصادي خاص دارد، داشتن منفعت عمومي و کمک به عمران و آبادي جامعه است. معيار سنجش اين گونه اعمال در يک جامعه رشد يافته و "رفتار يک فرد انساني رشد يافته آن است که: اين عمل هر چه بيشتر با رعايت تمام ابعاد معنوي و الهي و فردي، منافع اقتصادي و رفاهي براي جامعه بهمراه داشته باشد. وبه رفع محروميت و فقر از جامعه و نيازمندان بپردازند. بدين ترتيب حتي معيار سنجش در مورد نوع تعامل ما با طبيعت و نعمت‌هاي الهي نيز مطرح مي‌شود.

بعد انساني، کرامت آدمي و جهان خلقت
از جمله معيارهاي رشد انساني در جامعه ديني آن است که تمام اعمال وا فکار و حالات مبتني بر رشد و تعالي ديني بشر و اجتماع بشري همگي در وهله نخست متضمن ابعاد انساني وکرامت آدمي هستند و حتي انسان رشد يافته خود را در مقابل کل عالم هستي مسئول مي‌داند.
»انسان براي هر ذره از ذرات موجودات، هدف و رسالت وتعهد و مسئوليت قائل است در چنين نگاهي فرد براي خود نسبت به زمين و آسمان و نهايت حيوان احساس مسئوليت مي‌کند و براي آنها حقي قائل است« )مرتضي مطهري، 1380، ص 363( اين مولفه سنجش سبب مي‌شود که معيارهاي سنجش رشد انساني در جامعه ديني بسيار فراتر از صرف احکام ديني و ملزومات آن باشد.

رعايت احکام و قوانين ديني و انجام تکاليف شرعي
دين برنامه زندگي وسعادت انسان از جانب پروردگار است. لذا رشد انساني در جامعه ديني خارج از حيطه انجام اين تکاليف با نيت الهي و اخلاص قابل تصور نيست.لذا رعايت احکام الهي و دستورات شرعي خود از معيارهاي سنجش رشد انساني محسوب مي‌شود.
نکته نهايي در اين بخش آن است که به هر حال در جامعه ديني اصول سنجش، معيارها و شاخص‌ها‌ي سنجش رشد يافتگي انسان در غالب کلي دين و احکام الهي قابل تعريف و تصور است .هر چند فرآيند سنجش در اين نگاه قدري متفاوت و مشکل باشد لکن بايد در ميان مولفه‌هاي جامعه ديني و احکام اسلامي موضوعاتي را يافت که بتواند اين وظيفه را به خوبي بر دوش بگيرند. از جمله اين موضوعات مستعد، نهاد وقف در اسلام است که در فصل بعد به برسي آن به عنوان يک معيار اسلامي مناسب جهت سنجش رشد انساني در جامه ديني خواهيم پرداخت.

فصل سوم

بعد از آشنايي با معيارهاي سنجش وملزومات ارزيابي و سنجش رشد انساني در جامعه ديني در اين قسمت در پي آنيم که با بررسي و تحليل جوانب مختلف وقف به عنوان يکي از احکام اسلامي نقش و قابليت آن را در تبديل شدن به وسيله‌اي جهت سنجش رشد انساني در جامعه ديني مورد ارزيابي قرار داده و در حد توان به تبيين و تحليل وقف به عنوان نماد رشد انساني بپردازيم. در اين بخش به طور عمده ويژگي‌هاي وقف و همچنين کارکردهاي آن را مبتني بر معيارهاي سنجش رشد انساني در جامعه ديني که در قسمت قبل به آنها اشاره شد مورد اشاره قرار مي‌دهيم.

جايگاه و نقش وقف در قرآن و روايات
در آيات عديده‌اي از قرآن سفارش به نزديک کردن قلوب و محبت و مساعدت به نيازمندان شده که 4 دسته آيات را مي‌توان نام برد که هر يک به نوعي به نقش و جايگاه وقف و انفاق و صدقه اشاره دارند. هر چند لفظ وقف در اين آيات و روايات نيامده لکن به گفته اکثر فقها و مفسرين لفظ صدقه به ويژه صرفه جاريه در اين بيانات اشاره به وقف است.
صاحب عروه الوثقي مي‌نويسد:» وقف خود نوعي از صدقات است که گاهي واژه صدقه نيز به آن اطلاق مي‌شود و نيز گاهي واژه صدقه بر اعم از وقف و اخوات آن يعني حبس و سکني و ... اطلاق مي‌شود. بنابر اين وقف همان صدقه جاريه است. يعني صدقه‌اي که همچنان جاري و مستمر است. بر خلاف صدقاتي که چنين نيستند.«)ملحقات العروه ، ج 2 ص184(
الف: يک دسته آبان که انسان را به عمل صالح ترغيب و توصيه مي‌نمايند...
ب: آياتي که به تلطيف قلوب و جلب محبت ديگران اشاره دارد..
ج- آياتي که مردم را به روح تعاون و احسان وبرادري و برابري دعوت مي‌نمايند.
د- آياتي که انسان را به خود شناسي دعوت مي‌نمايد تا از اين راه، بيشتر در اعمال وآثار کردار خود بينديشند و به سوي اعمال خير و نيک بشتابد...)سعيد معراجي، 1385، ص 26(
»امام صادق عليه السلام مي‌فرمايد: پس از مرگ آدمي،اجر ومزدي به وي نمي‌رسد،مگر به واسطه سه عملي که در دنيا و در زمان حيات خويش انجام داده: يکي از اين اعمال صدقه‌اي است که در طول حيات خود بخشيده است که پس از مرگ او اين صدقه همچنان جاري است)وقف( و او از ثواب آن بهره مي‌جويد.«)تحريرالوسيله، ج 2، ص 62(

برخي نقش‌ها و ويژگي‌هاي کلي وقف در جامعه
يکي از هنرهاي اسلام براي نفوذ بيشتر کلامش در انسان استفاده از حبّ نفس)خود دوستي( است و در تمام احکام اعم از فرايض و محرماتش به چشم مي‌خورد. در وقف نيز اسلام از اين نوع عواطف انسان استفاده مي‌کند و مي فرمايد که اگر مي‌خواهي مالکيت و اموالت تا ابد در اختيار خودت باشد خيرات و مبراتش نصيب خود گردد... در راه خدا وقف کن پس وقف هم همچون ساير احکام در مسير فطرت انسان قرار دارد.
»وقف وسيله‌اي براي حضور هميشگي در اعمال خير در طول زمان است«مقام معظم رهبري )سعيد معراجي،1385،ص84(
اسلام براي تأمين عدالت اجتماعي هم مسلمين و هم دولت اسلامي را مکلف کرده است تا با اجراي دستوراتي که شارع مقدس داده است نسبت به رفع فقر و محروميت در جامعه اقدام کنند.
»تأمين نيازمنداني نيز که در جامعه اسلامي زندگي مي‌کنند بر امت اسلامي واجب عيني يا کفايي است. زيرا افراد زيادي تحت تکفل انسان هستند. چنانکه پيامبر فرمود" کلکم راع و کلکم مسئول عن رعيته « بحارالانوار ، ج 72، ص 38 )جوادي املي، 1380، ص 215(
»وقف در بعد تأمين اجتماعي همزمان منشاء دوا ثر عمده در جامعه مي باشد. از يک طرف همچون چتري بزرگ سايه خود را بر تمام نيازمندان و محرومان مي‌گستراند و جامعه را از فقر و تنگدستي که عامل بسياري از مفاسد اجتماي و اخلاقي و سستي در ارکان ديني است، نجات مي‌دهد و امکان همزيستي مسالمت آميز را در محيطي مملو از اخوت و حسن ظن که زمينه ساز پيشرفت و تعالي جامعه خواهد شد، فراهم مي‌کند. از طرف ديگر با حل مسأله تأمين اجتماعي به وسيله خود مردم به صورت خود جوش اشکالات اجرايي را که معمولاً قوانين اجتماعي دارند- نخواهد داشت و مهمترين از آن اينکه وقف بار مالي اين امور را از دوش دولت اسلامي برمي‌دارد.«)مصطفي سليمي‌فر- 1370، ص 148(

عدم امنيت و ناامني ريشه در کمبودهاي اقتصادي نابساماني‌هاي اجتماعي ضعف قانون و بالاخره فقر فرهنگي و معنوي موجود در جامعه دارد. امنيت هنگامي برقرار خواهد شد که زمينه بروز ناامني برطرف شده و بستر براي تأسي به قانون به حفظ حريم اجتماع و پاس داشتن حرمت همنوعان فراهم گردد. سنت وقف چون هدفي جز حذف فاصله‌هاي طبقاتي و ايجاد امکان استفاده از تمامي جنبه هاي ضروري زندگي براي همگان ندارد، بستر مناسبي براي پويايي اقتصادي و در نهايت برقراري امنيت اجتماعي است. از طرفي ابعاد معنوي و فرهنگي وقف سبب گسترش و رشد اخلاق فردي و اجتماعي مي‌گردد که خود عامل بسيار مهمي در اين زمينه محسوب مي‌گردد.
وقف با توجه به ابعاد عقلاني، مادي و اقتصادي، معنوي و الهي و حقوقي و ... مي‌تواند به عنوان اهرمي بسيار قوي و عامل موثر بر فرهنگ عمومي جامعه باشد. سبب گسترش و تعميق اخلاق فردي و اجتماعي حسنه گردد و غناي فرهنگ اسلامي و انديشه ديني در جامعه موجب گردد. علامه محمد تقي جعفري مي‌نويسند:» هر اندازه فرهنگ يک جامعه بيشتر به اصول ثابت معقول و دريافت هاي عالي انساني متکي باشد، آن فرهنگ از بايستگي و شايستگي و پايداري بيشتر برخوردار است« )محمد تقي جعفري، 1373. ص 78(

وقف و انواع معيارهاي سنجش رشد انساني
همانطور که در بخش قبل گفته شد انواع معيارهاي سنجش را مي‌توان به طور خلاصه در سه قسمت جاي داد. سنجش در امور مادي و معنوي- سنجش در امور فردي و اجتماعي – سنجش به طور کمي و کيفي.
حال به بررسي کارکرد هر يک از انواع سنجش در نهاد وقف مي پردازيم.

وقف و سنجش امور مادي و معنوي
وقف از جمله احکام ديني در اسلام محسوب مي‌شود. ويژگي عمده احکام اسلامي آن است که علاوه بر بسياري جوانب مادي در عين حال داراي ابعاد معنوي زيادي هم هستند که چون رنگي تمام وجوه احکام مادي، عبادي و ... را مي پوشاند.وقف در اين ميان نهادي ديني است که در عين حال که داراي پيامدهاي واضح در امور اقتصادي است به دليل آنکه خود نوعي عبادت است و انگيزه الهي و نيت تقرب الهي نياز دارد و جزء احکام مستحب مي‌باشد مي‌توان گفت به نحو واضحي داراي هر دو جنبه مادي و معنوي است. لذا در سنجش امور مادي و معنوي لازم جهت درک رشد انساني در جامعه ديني مي‌تواند به خوبي به عنوان معياري مورد استفاده قرار گيرد.» انسانيت انسان و کمال حقيقي او در سايه معنويات به دست مي‌آيد، معنويات انسان را به خدا نزديک مي سازد و زندگي مادي مقدم دست يابي، معنويت و وسيله تامين آن خواهد بود )مصباح يزدي، 1374، ص 49(

وقف و سنجش امور فردي و اجتماعي
از ويژگي‌هاي احکام اسلامي از جمله وقف آن است که در عين حال که داراي ابعاد، ثمرات و بازخوردهاي و خدمات اجتماعي است در عين حال خود فرد نيز رشد مي‌يابدو متقابلا امور فردي نيز به گونه‌اي هستند که رشد اجتماعي را سبب مي‌شوند. لذا وقف با داشتن ابعاد فردي و اجتماعي به وضوح داراي ويژگي‌هاي عمده حضور در سيستم سنجش رشد انساني از بعد فردي و اجتماعي مي‌باشد.
» وقف از حسنات موکد ديني و در زمره اعمال صالح يافته است که از نظر اخلاقي، بارزترين تجلي روحيه تعاون اجتماعي بوده و از وارستگي و آزادگي و علو طبع واقف خود حکايت مي‌کند و به عمل خير واقف، مهر ابديت و جاودانگي مي‌زند.« )سعيد معراجي 1385 ص 16(

وقف و سنجش کمي و کيفي
از جمله تفاوتهاي عمده جهت گيري فرآيند سنجش رشد انساني در جامعه اسلامي وغربي آن است که در جوامع غربي به دليل تفکر مادي و غفلت از تفکر معنوي و غيبي، سنجش عمدتاً جنبه‌هاي مادي و کمي را شامل مي‌شود. در حالي که بسياري از احکام و پديده‌ها در جامعه اسلامي داراي ابعاد معنوي مهمي است که در رشد انساني بسيار مهم تلقي مي‌شوند و بايد در سنجش مورد توجه قرار گيرند. وقف به طور بارزي داراي اين ويژگي است که: در عين اين که داراي جنبه هاي نامحسوس بوده و از جنس متافيزيکي است لکن به دليل نمودها و پيامدهاي مادي و کمي خارجي آن، از هر دو لحاظ و داراي امکان سنجش است.

وقف نماد رشد انساني در جامعه ديني (انطباق با شاخص ها)
در اين بخش با بررسي ويژگي‌ها و توصيفات عمده وقف به لحاظ فقهي، فرهنگي و مصاديق موضوعات در تاريخ جوامع اسلامي، در پي تحليل آنها و نشان دادن انطباق آنها با معيارهاي رشد انساني در جامعه ديني هستيم. ويژگيهاي بسيار متعالي و همه جانبه وقف به خوبي آن را به عنوان معياري براي سنجش رشد انساني در جوامع ديني قرار مي‌دهد.

وقف و رشد دروني و معنوي انسان
همان طور که قبلاً بيان شد از معيارهاي رشد انساني در جامعه ديني آن است که عملي و نهادي باشد که به فرد فاعل، رشد دروني و معنوي بدهد.از طرفي از جمله شرايط فقهي واقف اختيار و قصد قربت است. اين معيار به خوبي در وقف مشخص است چرا که وقف در ابتدا نوعي عبادت است و واقف به جهت انجام کار خير آن را انجام مي‌دهد. خيري که هم فردي بوده و هم ثمرات اجتماعي دارد. لذا نيت و قصد قربت نياز دارد و از جمله صدقات است. شيخ مفيد معتقد است:» در وقف حتماً بايد اين کار به عنوان صدقه و با قصد قربت به خداوند صورت گيرد. )المقنعه، ص 655( .علامه در مخلتف و قواعد و ابن ادريس نيز قصد قربت را شرط مي‌دانند وفقهايي نيز که به عدم اعتبار قصد قربت اشاره کرده‌اند اعتبار آن را احوط دانسته‌اند.

وقف و رشد معنوي جامعه (تعظيم شعائر)
از مهمترين تأثيرات اجتماعي وقف علاوه بر ثمرات مادي، اقتصادي و ... نقش آن در رشد فضائل معنوي و فرهنگي و همچنين اخلاق حسنه اجتماعي ابعاد روحاني گسترده در جامعه است.
به طورکلي اسلام مکتبي است اخلاقي که با هدف پايه گذاري رشد ارزشهاي اخلاقي در ميان مردم به بشريت ارزاني شده است. دستورات قوانين اقتصادي اسلام در نهايت يک هدف اخلاقي را تعقيب مي‌کند. مثل خمس و زکات و... که علاوه بر رفع فقر و محروميت باعث رشد و کمال انسان و جامعه مسلمين شده و الفت مسلمانان و حتي غير مسلمانان را در بردارد.
»نقش وقف در بحث تکامل اجتماعي در اسلام از مهمترين مباحث است. هدف اصلي وقف پرکردن خلأهاي اقتصادي، اجتماعي، رواني است که نتيجه همه اينها محکم شدن اعتقاد مذهبي مردم مي‌باشد. حال اگر وقف از ناحيه کساني صورت گيرد که خود نيز به آن احتياج دارند مصداق ايثار است)مصطفي سيفي فر، 1370،‌ص 182(

وقف نماد نگرش انسان و رشد اجتماعي او
»اسلام در پي آن است که انسانها بر اساس تأمين مصالح مادي و معنوي شان با هم متحد شوند و جامعه واحدي را تشکيل دهند. و اعتصموا بحبل الله جميعاً ولا تفرقوا ... آل عمران / 103 )مصباح يزدي / 1384، ص 101(
يکي از ويژگيهاي موقوفات آن است که به لحاظ فقهي تنها چيزي را مي‌توان وقف کرد که دوام داشته باشد.يعني با مصرفش از بين نرود. لذا پايداري و ماندگاري از شرايط مال موقوفه است که اين امر نماد توجه به مصالح طولاني اجتماعي است. شيخ طوسي در مبسوط مي‌نويسد: هر عيني که بيع آن جايز و انتفاع از آن با بقاي آن ممکن باشد وقف آن جايز است همانند اراضي املاک و حيوانات و... )المبسوط/ 3/ 301(
در وقف تبديل مالکيت خصوصي به نوعي مالکيت عمومي اتفاق مي‌افتد. در واقع وقف هدايت مالکيت‌هاي خصوصي افراد به سمت مصالح عمومي است. هر چه وقف در جامعه اي بيشتر باشد نشان دهنده آن است که افراد آن جامعه نگرش اجتماعي بيشتري دارند.

وقف نماد احسان و همبستگي اجتماعي
از مهمترين ارکان تعريف وقف تعبير آن به انفاق و احسان است. انسان رشد يافته اسلامي همواره در افعال و افکار خود در پي احسان به ديگران است و همين امر ريشه و بستر همبستگي اجتماعي در منظر اسلامي است. حقيقت وقف احسان به برادران مومن و تمام انسانهاست که به وحدت و همبستگي بيشتر برمنباي معنويت ارزش‌هاي انساني منتهي مي‌شود. از طرفي وقف با ايجاد روحيه تعاون و همراهي و همبستگي ميان اقشار مختلف جامعه از ثروتمندان تا فقرا سبب همبستگي اجتماعي و ايجاد رابط عاطفي مي‌شود. به گونه اي که فضاي جامعه همچون فضاي واحد خانوادگي مي‌شود. از اين روست که مي‌توان با بررسي ميزان و نوع موقوفات در يک جامعه به برخي ابعاد سنجش رشد انساني در جامعه ديني پي برد.

وقف نماد اصالت ابعاد معنوي در فرايند رشد انساني
اصالت ابعاد معنوي از ويژگي‌هاي اصلي نظام اعتقادي اسلام و احکام آن از جمله وقف است. نمونه فقهي اين امر که به ويژه در تعريف وقف هم وارد شده است آن است که موقوفات تنها در امورخير قابل استفاده هستند و وقف يک مال و... در امرشر باطل است. در شرايط مال موقوف آمده است:» اگر مالي داراي منفعت نباشد يا داراي منافع حرام باشد، وقف آن باطل است« )شهيد اول، الدروس، 2/293( .همچنين در شرايط موقوف عليهم آمده است که نمي‌توان مالي را براي افراد لاابالي که آن را براي امور حرام صرف مي‌کنند وقف کرد. مثلاً وقف خانه براي ميگساري باطل است يا وقف باغ براي افراد شراب‌خوار باطل است.» قانون مدني: وقف بر مقاصد غير مشروع باطل است. دکتر سيد حسن امامي مقاصد غير مشروع را به مواردي چون وقف بر انقلابيون وياغيون، فاحشه‌خانه ها و امثال آنها به طور کلي عملي که قانون و شرع آن را جرم شناخته بايد تغيير کرده است. ماده 77 «)محمد حسن حائري يزدي، 1380‌ص 201( .فرهنگ وقف بدين ترتيب شکستن ديوارهاي تنگ فرد پرستي و بي تفاوتي نسبت به زندگي ديگران است و لذا واقف، مردم و جامعه همگي جريان اولويت و اصالت امور معنوي را در رگ‌هاي جامعه حس مي‌کنند که خود به نوعي فضا سازي براي تزکيه فردي و اجتماعي است.

وقف و ثمرات اقتصادي - عمران، شکاف طبقاتي و ...
وقف به عنوان عنصري فرهنگي و معرفتي نقش ويژگي در نظام اقتصادي اسلامي و توسعه و رشد مادي جامعه دارد به طورکلي بايد گفت» بر خلاف آنچه گمان مي‌رود، فرهنگ و توسعه دو پديده مجزا نيستند و در حقيقت دو روي يک سکه‌اند. آنچه توسعه ناميده مي‌شود بعد مادي فرهنگ و معادل وا‍‍‍‍‍‍زه تمدن است)محد امجد 1382، ص 119( ازمشخصه‌هاي رشد انساني آن است که جوامع هر چه بيشتر به سوي عدالت اجتماعي رفته و فقر و تنگدستي جاي خود را به رفاه بدهد. بدين ترتيب شکاف طبقاتي نيز از بين مي‌رود.ثمرات اقتصادي وقف واضح‌ترين و آشکارترين ثمرات آن است. که اين ثمرات در جهت خير و گسترش عدالت اجتماعي به کار مي‌رود. » علامه طباطبايي: الميزان:انفاق از بزرگترين چيزهايي است که اسلام در يکي از دو رکنش که عبارت است از»حقوق مردم« به آن اهميت داده و براي آن به وسايل گوناگون و طرق مختلفي از قبيل زکات و خمس و ... صدقات و همچنين از راه وقف و ... متوسل شده است تا سطح زندگي و مشکلات را در نظر داشته باشند و براي رفع نيازمنديهاي آنان اقدام کنند. )مصطفي سيفي فرد، 1370، ص 180(
وقف در واقع از جمله دستورات مالي و معنوي اسلام است که در بعد تحديد ثروت تقريباً نقش ماليات‌ها را بر عهده دارد با اين حسن که واقفين براساس وجدان ديني خود عمل مي‌کنند، بدون آن که کسي آنها را ملزم به اين کار کرده باشد و ضمانت اجرايي بيرون از فرد احتياج ندارد.
»اگر تبليغات رايج شود، خواهيد ديد که از همين نذور و وصيت و وقف چه خدمت هايي به کشور و مردم ميشود و بي شک اراده کشور را از اين گونه چيزها مي چرخاند )کشف الاسرار()سعيد معراجي 1385 ص 76(

وقف و کرامت انساني
رشد انساني درتمام ابعاد فردي و اجتماعي مستلزم آن است که افعال فردي واجتماعي همگي در درجه اول مبتني بر کرامت انساني و توجه به ارزش هاي انساني باشند که در احکام به خوبي نمايان است . جالب آن است که اسلام وقف بر يهوديان و مسيحياني را که هم در پناه اسلام به سر مي‌برند، حتي کساني که از پدر و مادر غير مسلمان متولد شده و اسلام آورده‌اند و سپس اسلام راکنار گذاشته‌اند )مرتد ملي( بخصوص اگر وقف براي ارحام باشد جايز دانسته است.
امام خميني مي‌فرمايند:"وقف بر ذمّي ومرتد غير فطري، به خصوص اگر خويشاوند باشند، ظاهراً صحيح است« )تحريرالوسيله ج 2، کتاب وقف ص 69( حتي اسلام وقف کافر بر اماکن و معابد خودشان را صحيح مي‌داند.
» شيخ مفيد درالمقنعه، شيخ طوسي در مبسوط، ابن ادريس، علامه در قواعد، محقق اول در شرايع، فيض کاشاني و ... همچنين از فقهاي معاصر امام خميني به صحت وقف کافر بر اماکن و معابد خودشان تصريح کرده‌اند." )محمد حسن حائري يزدي، 1380، ص 134(
در درون جامعه نيز نهاد وقف به دليل مکانيسم خاصي که دارد نسبت به ساير انواع انفاقات و صدقات بيشتر به حفظ کرامت انساني منجر مي‌شود، چرا که مخاطب وقف عموم جامعه و انسانهاست به گونه‌اي که در اغلب موارد مصرف کنندگان از مواهب موقوفات هيچ گاه با واقف روبرو نمي‌شوند و استفاده آنها بيرون منت است. در حالي که صدقه به طور شخصي به مخاطب داده مي‌شود واز اين لحاظ نسبت به وصف عقب‌تر است.

وجود ما به ازائ مادي و قابل سنجش
از ويژگي‌هاي منحصربه فرد وقف آن است که علي‌رغم اينکه امري معنوي، مستحب و جزء احکام ومعارف الهي است اما ما به ازاء مادي و قابل سنجش دارد. به طوري که مثلاً با فراز و فرود ميزان موقوفات در جوامع گوناگون در طول تاريخ و همچنين نوع موقوفات ومصارف آنها مي‌توان به ميزان رشد يافتگي فردي و اجتماعي هر عصري پي برد و براي آن سنجش مادي و کمي در نظر گرفت. در واقع در وقف جامعه اموالش را براي امرخيرمحبوس مي‌کند که اين به معني جهت‌گيري کلي جامعه به سوي خير و رشد است. بنابراين مي‌توان ادعا کرد که وقف براستي از پيشرفته‌ترين نهادها و احکام اسلامي است که در جامعه مي‌تواند به عنوان نمادي از رشد انساني در تمام زوايا و ابعاد مورد توجه قرار گيرد.

مصاديق موقوفات مويد رشد انساني در جامعه ديني
در بخش پاياني بررسي و آشنايي با برخي از انواع موقوفات در جوامع اسلامي مي‌تواند مويدي باشد بر مدعاي تحقيق: که وقف را نماد رشد انساني در جامعه ديني بيان کرده است.
-موقوفات جهت گسترش تعليم و تربيت و گسترش علم:
در مقدمه ابن خلدون )732-808 ه‍ ق( آمده است:» نمي‌دانم خداوند چه عنايتي به شرق داشته ولي گمان مي‌کنم رواج بازار دانش و پيوستگي تعليم در تمام زمينه‌هاي دانش وديگر صنايع ضروري در سرزمين شرق به سبب فراواني عمران وآبادي و ترقي حضارت)تمدن( و کمک کردن به طالبان دانش از راه وظايف ومقرري‌هايي است که اوقات براي آنان معين مي‌شود و نتيجه با توسعه يافتن اوقاف، موجب رفاه طالبان علم فراهم مي‌آيد. )سعيد معراجي، 1385، ص 17( در مورد نظاميه بغداد آمده است که » هزينه آن به شصت هزار دينار رسيد... و براي طالبان علم ساليانه ششصد هزار دينار مقرري پرداخت مي‌شده است که تماماً از محل درآمد موقوفات تأمين مي شده است" )مصطفي سليمي فر، 1370، ص 158-157(
-برخي مصارف وقف و موقوفات خاص و بسيار جالب توجه در کتاب جامعه توحيدي و عدالت اجتماعي- مصطفي السباحي – آمد است که عبارتند از:
تشکيل گروههاي نمايشي کمدي جهت خنداندن بيماران و خواندن آواز و ... براي خوابيدن بيماراني که شب از شدت درد نخوابيده بودند.

اوقاف براي تشکيل خانواده و تأمين مهر و مخارج عروسي.
وقف براي فرونشاندن خشم: اين گونه وقف به منظور امداد و کمک اطفال و خدمت کاراني است که در راه محموله خود را بشکنند ويا گم کنند، در اين صورت براي اينکه مواجهه با خشم و مورد مواخذه پدر و مخدوم خود قرار نگيرند، با مراجعه به متولي وقف، مثل يا عوض آن را مي‌گيرند.
-وقف براي مراکز شير :صلاح الدين ايوبي در قلعه دمشق مراکزي را براي امداد به زنان شيرده وقف کرده بود، به گونه‌اي که در آن ناودان‌هايي تعبيه کرده بود که در هفته دو روز از يکي شير واز ديگري آميز‌ه‌يي از آب وشکر مي‌ريخت تا زنان بخورند و براي نوزادان خود ببرند.
وقف بر بيمارستان‌ها و طبيبان: وقف مالي براي طبيبان به طوري که هر وقت اتفاقي در آنجا رخ داد به طور رايگان مردم را معالجه کنند و يا امداد برسانند )مصطفي السباعي، ترجمه سيد محمد حيدري،ص 260(

-»همچنين در موقوفات سلطان محمد خدابنده است که به انواع مرغان که در شش ماه زمستان که سرما وبرف باشد گندم و گاورس مناصفه بر بام ريزند تا بخورند و هيچ کس آن مرغان را نگيرد...
... در مکاتب معين صد نفر يتيم را سواد و قران بياموزند وآنها را تربيت کنند و وجه معيشت سالانه آنان را بپردازند و بعد از آموختن سواد و قرآن صد نفر ديگر را تحت تعليم قرار دهند.« )مصطفي سليمي فر، 1370، ص 66( به نقل از )مقدمه‌اي بر فرهنگ وقف شهابي( .» در مجله وحيد چاپ تهران از پروفسور محمد حميد الله استاد دانشگاه حيدرآباد نقل شده است که عوايد آن )موقوفات( براي »وامهاي بي‌ربح« اختصاص يافته است. اين گام مهمي است در مبارزه با رباخواري وايجاد اشتغال و فراهم کردن وسيله کسب درآمد براي محرومين."« )مصطفي سليمي فر 1، ص 167(
»شيخ فضل الله همداني املاک فراواني را وقف مردم کرده بود. از آن جمله ربع رشيدي در تبريز بود که در آنجا تحصيل علم حديث و تفسير صورت مي‌پذيرفت. جالب آنکه تنها مجردان در ربع رشيدي جاي و مکان دارند و ... براي متأهلين محله اي به نام»صالحيه« در نظر گرفته شده بود که ايشان با عيال خود مي‌توانستند در آن زندگي کنند. نام محله صالحيه را شيخ فصل الله همداني بدين جهت انتخاب کرده بود که به اعتقاد او متأهلين اهل صلاح هستند«.)به نقل از تأمين اجتماعي در اسلام، جعفر سبحاني، انتشارات مسجد الغدير(. )مصطفي سليمي ف، 1370،ص 168(‌

جمع بندي و نتيجه گيري
همان طور که در فصل اول بيان شد: وقف پديده‌اي ذو وجوه است که ما به وجهه فرهنگي و معرفتي آن توجه داريم. به اعتقاد نگارنده اين وجه فرهنگي و معرفتي ، روح کلي حاکم بر تمام ابعاد اقتصادي- حقوقي- اجتماعي و ... وقف است .از طرفي مهمترين سرمايه هر جامعه سرمايه انساني است و مهمترين نکته در مورد آن رشد و رشد انساني است. رشد در تفسير ديني و در جامعه اسلامي تبديل شدن انسان بالقوه به انسان کامل و طي مسير کردن او از مبدأ و حقيقت خود تامقصد و هدف خلقتش که قرب الهي است مي باشد و ...
در فصل دوم: به لزوم سنجش در جوامع اشاره شد. که جهت شناخت موقعيت و فهم مسير حرکت انساني و اجتماعي ،مراقبه اجتماعي و سنجش موقعيت نسبت به اهداف و مطلوب‌ها امري لازم است. از طرفي مباني نظري و جهان بيني جوامع در نوع تعريف آنها و جهت دهي آنها به سنجش و معيارهاي سنجش رشد انساني بسيار مؤثر است. آنگاه معيارها و شاخص‌هاي سنجش و اصول کلي آن را در جامع ديني و اسلامي در مقايسه با جامعه غير ديني با غربي مورد بررسي قرار داديم. وملاک‌هايي و شاخص ها سنجش رشد انساني در جامعه ديني را برشمرديم.
در فصل سوم ويژگي‌هاي منحصر به فرد وقف را از جهات گوناگون بررسي نموديم و از ابعاد متفاوت، انطباق آن را با شاخصهاي سنجش رشد انساني در جامعه ديني مورد تحليل قرار داديم تا به اين طريق نشان دهيم که وقف به عنوان يکي از موضوعات و احکام اسلامي به خوبي مي‌تواند نماد رشد انساني در جامعه ديني باشد و تعبير آن به عنوان معيار و شاخص سنجش رشد انساني در جامعه ديني امري بديع و بسيار موثر است.در نهايت نيز برخي مصاديق موقوفات جوامع اسلامي را که خود گوياي رشد وکمال انساني به لحاظ فردي و اجتماعي در جامعه اسلامي بوده است بدون هيچ توصيفي فقط اشاره نموديم. تا خود از اين جايگاه رفيع وقف به خوبي سخن گويد.
در نهايت اشاره مي‌کنيم که توجه به وقف از جهتي که در اين نوشتار آمده است مي‌تواند امري کارساز، معياري مناسب و تحليلي بديع نسبت به فهم ما از نقش وقف و همچنين وضعيت فعلي وقف در جوامع اسلامي و کشورمان به ما ارئه کند به طوري که در برنامه‌ريزي‌هاي آتي و سياست گذاري کلان اين عرصه مفيد و مثمر ثمر باشد.


منبع: منبع: سایت راسخون (منبع اصلی مقاله ذکر نگردیده است - احتمالا از فصلنامه وقف ميراث جاويدان می باشد)