ضرب المثل هاي بختياري


آدمي که مالس اِره، ايمونس هم اِره.
"کسي که مالش مي رود، ايمانش هم مي رود." کنايه از اينکه کسي که مالش به سرقت برود، ممکن است با مظنون شدن به اين و آن، ايمانش هم از دست برود.

آدميزاد، بونده بي باله.
"آدميزاد (همانند) پرنده اي است بدون بال". کنايه از اينکه هر آينه ممکن است هجران و دوري براي انسان پيش آيد.
مرغ باغ ملکوتم، نيم از عالم خاک دو سه روزي قفسي ساخته اند از بدنم (مولانا)

آربيز به قيلون اگو، دو سيلا داري.
"الک به قليان مي گويد: دو سوراخ داري". اين مثل زماني بکار ميرود که کسي عيب و ايراد خود را نبيند و به دنبال عيب جويي از ديگران باشد. (تير را در چشم خودش نمي بيند، مو را در چشم ديگري مي بيند.)

آردم بختم، آربيزم آوختم.
"آردم را الک کردم، (و) الکم را هم آويزان کردم". کنايه از اينکه همه کارهايم را انجام داده ام و ديگر کاري براي انجام دادن باقي نمانده است.

آسيو دراره، لوينه کپنه.
"آسياب در مي آورد (توليد مي کند)، آسيابان (لوينه) مي بلعد. (مصرف مي کند)". اين مثل را بيشتر در مورد توليد کنندگان و نان آوران خانه بکار مي برند، زمانيکه مصرف کنندگان، رعايت اندازه و اعتدال را ننمايند.

ار اِخوي خاک کني من سرت، برو سر يه تل بلندي.
"اگر (حتي) ميخواهي خاک هم بر سر خودت بريزي، برو بالاي يک تپه بلند". کنايه از بزرگ منشي و بلند همتي است.

ار بو خونه نيدي، اِدا شاهي ايکرد.
"اگر پدر خود را نمي ديد، ادعاي پادشاهي مي کرد". اين ضرب المثل در مورد افرادي که خيلي زود اصل و نصب خود را فراموش کرده و به ديگران تفاخر مي کنند، بکار مي رود.

ار جووم دهرست، السم نه پهرست.
"اگر پيراهنم پاره شد. اصلم نپريد (از بين نرفت)". اين ضرب المثل بيانگر اين نکته است که فقر و تنگدستي، اصالت خانوادگي و ارزشهاي اصيل را از بين نمي برد.

ار خومه نيديه، گو رشيد خوي دارم.
"اگر خودم را نديده اي، برادر رشيد خوبي دارم". اين ضرب المثل درباره کساني به کار ميرود که بيش از آنچه به توانائي هاي خود تکيه کنند، متکي به توانايي ديگران مي شوند.

ار دنيانه او بو وره، فلونينه خو ابره.
"اگر دنيا را آب ببرد، فلاني را خواب مي برد". در مورد بي تفاوتي برخي افراد بکار مي رود که کاري به مسائل پيرامون خود ندارند.

ار کوگ نکنه قهقه بيجا، کي دونه کوگ کيه کرده جا؟
"اگر کبک قهقه بيجا نکند، چه کسي ميداند که کجا جاي گرفته است"؟ در مورد افرادي به کار ميرود که با طرح مسائلشان باعث افشاي راز و رمز خود مي شوند و به اصطلاح عسس مرا بگير راه مي اندازند.

ار ليشم، گوشت ميشم.
"اگر زشت هستم، گوشت ميش هستم". يعني ماهيتم خوب است، هر چند که ظاهرم بد باشد. اصل هم ماهيت هر چيز است.

ار نبو امري ز حق، نيفته بلگي ز درخت.
"اگر امر حضرت حق نباشد، برگي از درخت نمي افتد". اين مثل بيانگر آن است که هيچ امري در جهان حادث نميشود، مگر به خواست خداوند يکتا.

ار نخرديم نون گندم، اما ديديم دست مردم.
"اگر نخورديم نان گندم، اما ديدم دست مردم". يعني اگر خودمان کاري را تجربه نکرده ايم، ولي با توجه به تجربيات ديگران با آن آشنايي داريم.

اسب پيش کشينه که دندوناس نيشمارن.
"دندانهاي اسب پيشکشي را که نمي شمارند". اين ضرب المثل بيانگر آن است که اگر هديه و پيشکش را به کسي بدهند، نبايد در صدد ايراد گرفتن از آن برآيد.

افتو زي همو چو که دُز دلس خواست.
"آفتاب همان جايي تابيد که دلخواه دزد بود". فراهم شدن شرايط براي فرد خطاکار، کمال آرزوي اوست.

الس کار پدره، که مادر رهگذره.
"اصل کار پدره، که مادر رهگذره". اين ضرب المثل "اصل" و "ريشه" انتقال صفات را، "پدر" ميداند. اصلي که نظام قبيله اي پدر سالار بر آن متکي است.

امساله نه هر ساله.
"امسال، مثل هر سال نيست". 

اورشم که خوار ابو، پيوند هر و گا ابو.
"ابريشم که خوار و بي ارزش ميشود، به خر و گاو آويزان ميشود". هر گاه ارزش واقعي چيزي درک نشود، مورد بي اعتنايي قرار ميگيرد.

او سرد رهدم سر دستس.
"آب سرد روي دستش ريختم". در مقام نا اميد کردن افراد به کار مي رود. در فارسي: آب پاکي روي دست کسي ريختن.

اولاد کابهلي، چنسون و پانالن، چنسون ز پهلي.
"اولاد کابهلي (کاکا بهلول)، تعداديشان از پا مي نالند، تعداديشان از پهلو". در مورد افراد خانواده يا فاميلي به کار ميرود که هر يک از دردي و بيماريي شکوه داشته باشند.

ايبيزيس و ايبينيس.
"الکش مي کني و آنرا مي بيني". يعني پس از تجربه کردن به حرف من خواهي رسيد.

ايما که سالنه پائيديم، ماهنم پائيم.
"ما که سال را پائيديم، ماه را هم مي پائيم". ما که در انتظار انجام کاري، سالي را به انتظار نشسته و صبر کرده ايم ماهي ديگر را هم منتظر مي مانيم.

اي نوني مو مهمونم، يو چو و يو همبونم.
"اگر نمي داني من مهمانم، اين چوب و اين هم انبانم". يعني از لوازم و بار و بنه ام بدان که من مهمان هستم. يعني ميتوان از آثار و شواهد چيزي پي به نيات و اهداف بوجود آورنده آن برد.

اي هوسه، يه دفه بسه.
"اگر هوسه، يکدفعه بسه". اگر از روي هوي و هوس کاري صورت بگيرد، همان يکبار کافي است.

باد بسکه خوهه، بادبزن هم اوفته گلس.
"باد از بس خوب است، بادبزن هم همراهيش مي کند". در خصوص حمايت فردي شرور و ناباب از فردي شرورتر و نابابتر بکار مي رود.

بالا جام ني، دو من ني نشينم.
"بالا جايم نيست، پائين (هم) نمي نشينم". اينکه اگر نتوانم بالا بنشينم، پائين هم نخواهم نشست.

بجور جاته، بنه پاته.
"(اول) جايت را پيدا کن، (سپس) پايت را بگذار". اين ضرب المثل در مورد افرادي بکار ميرود که دست به کارهاي نسنجيده اي مي زنند. بيشتر در زمينه دقت کردن در امر ازدواج بکار ميرود.

بچه يا واريش بووس بجهمه يا ترنه دا.
"بچه يا بايد از ريش پدر حساب ببرد يا از گيس مادر". اين ضرب المثل در زمينه تربيت کودکان است، و بيانگر اين نکته است که به هر حال کودک بايد حرف شنوي از يکي از والدين داشته باشد، تا در تربيت او خللي وارد نشود.

بد الس وفا نکرد، الس دار خطا نکرد.
"بد اصل وفا نکرد، اصل دار خطا نکرد". اين ضرب المثل در مورد تأثير اصالت خانوادگي افراد در عدم انجام کارهاي خلاف بکار ميرود. يعني افراد با اصالت خطا نمي کنند و افراد بد اصالت نيز وفا نخواهند کرد.

برد سر جا خوس سنگينه.
"سنگ سر جايش سنگين است". کنايه از اينکه افراد در مقام واقعي خود، داراي وقار و ارزش مي باشند.

برد گهپ نشونه نزيدنه.
"سنگ بزرگ نشانه نزدن است".
اين مثل بيانگر آن است که دادن وعده هاي غير معقول و اغراق آميز به معناي عملي نشدن آنهاست.

برديم به آسماري، دست زدينم ني ورداري.
"مرا بردي (تا کوه) آسماري، دست از دنبال کردنم برنميداري". در مورد کينه توزي برخي از افراد بکار ميرود، که بيش از حد انتقامجويي مي کنند.
(آسماري نام کوهي است به ارتفاع تقريبي ۲۰۰۰ متر در جنوب شرقي مسجد سليمان.)

برزگر که وامهنه، داس کل و تيز اکنه.
"برزگر که خسته مي شود، داس را کند و تيز مي کند". (داس را مقصر مي داند) در مورد بهانه جويي و دليل تراشي بي مورد بکار ميرود.

برو يه جا که بخوننت، نه چو وردارن بروننت.
"برو جايي که بخوانندت (پذيرايت باشند) نه (جايي که) چوب بردارند و برانندت (بيرونت کنند)". يعني برو جايي که حرمتت را بجا آورند، نه مورد بي اعتنايي قرار گيري.

بره نر و کله ني خوسه.
"بره نر در آغل نمي خوابد". اين ضرب المثل در مورد اهميت داشتن فرزندان پسر بکار ميرود و بيانگر آن است که به هر حال آنان به کاري مشغول شده و در خانه نمي مانند.

بز که اجل گهرس، نونا شونه خوره.
"بزي که اجلش برسد، نانهاي چوپان را مي خورد". انجام کارهاي غير منطقي، موجب هلاکت خواهد شد.

بو دام ز دالوم ايا.
"بوي مادرم از مادربزرگم مي آيد". اين ضرب المثل به نقش توارث در انتقال صفات و خصايص اشاره دارد.
چونکه گل رفت و گلستان شد خراب بوي گل را از چه جوييم از گلاب.

بونده بد سر درخت بد انشينه.
"پرنده بد، بر روي درخت بد مي نشيند". در فارسي: کند همجنس با همجنس با پرواز.

بونه و دل، جنگ کردن آسون.
"بهانه به دل، جنگ کردن آسان". يعني چنانچه بهانه اي در دل وجود داشته باشد، به دنبال آن جنگ کردن و ايجاد بحران و درگيري آسان خواهد بود.

بنگشته بردن باغ بهشت، گهد ولات ولات.
"گنجشک را بردند به باغ بهشت، گفت: ولايت ولايت (وطن)". اين ضرب المثل علاقه به وطن را بيان مي کند، هر چند که نسبت به ديگر مناطق موقعيت بهتر و برتري نداشته باشد.

به بنگشت گهدن سوکي يا سنگين؟ گهد: سوک، سنگينيم دس خمه.
"به گنجشک گفتند: سبکي يا سنگين؟ گفت: سبک، سنگينم دست خودم هست". بيانگر اين نکته است که حفظ وقار و ارزش افراد به اراده و عملکرد خودشان بستگي دارد.

به توشمال گهدن ساز بزه، گو تنگه پام خاره.
"به نوازنده گفتند: ساز بزن. گفت: کف پايم ميخارد". اين ضرب المثل زماني به کار ميرود که کسي جهت عدم انجام کاري بهانه جويي کند.

به خرس گهدن، حرف بزن، گهد: پمبلاپف.
"به خرس گفتند حرف بزن. گفت: پملاپف". به افرادي که قادر به بيان سنجيده و متين مطالبشان نيستند، اطلاق مي شود.

به شيطون گهدن خدا بوته بيامرزه، گهد چي که نيبو.
"به شيطان گفتند خدا پدرت را بيامرزد. گفت: چيزي که نمي شود". درباره افرادي به کار ميرود که کمتر اميدي به هدايت و آمرزش آنان مي رود.

به کور گهدن چه اخي؟ گهد دو تيه روشن.
"به کور گفتند چه ميخواني؟ گفت: دو چشم روشن". اين ضرب المثل در بيان آرزوهاي بديهي بکار مي رود.

به ميش اگو بجه، به گرگ اگو بگهرس.
"به ميش مي گويد: بدو، به گرگ مي گويد: بگيرش". در مورد افرادي به کار ميرود که دو دوزه بازي مي کنند و به اصطلاح هم رفيق دزدند، هم شريک قافله.

بهودارو بي بهو، هي ايکنن بهو، بهو.
"پدر دار و بي پدر، هي فرياد مي زنند: پدر، پدر". نظير: دارا و ندار، هر دو مي نالند.

بهيگ ز هونه بو تي نداشت، گهدن من ره قلاتيسه درورد.
"عروس از خانه پدر چشم نداشت. گفتند: بين راه کلاغ چشمش را در آورد". اين ضرب المثل در مورد افرادي به کار ميرود که با دلايل واهي سعي در پنهان کردن نقايص دارند..

بهيگ که بونه و دله، اگه خروس پام تلني.
"عروس که بهانه به دل دارد، مي گويد خروس پايم را له کرد". در مقام بهانه در دل داشتن و دنبال دست آويز بودن براي بروز آن بکار مي رود.

بهيگ وقتي گشنس ابو، آش عروسيس يا يادس.
"عروس وقتي گرسنه اش مي شود، آش عروسي اش يادش مي آيد". کنايه از اين است که انسان در سختي ها، ياد ايام خوش گذشته مي افتد.

بهيگه و هونه بيوزما، بعداً بفشنس که.
"عروس را در خانه آزمايش کن، سپس او را به کوه بفرست". پس از حصول اطمينان از توانايي و استعداد افراد بايد آنان را به کار گمارد.

بيد اي تهله، سايه س شرينه.
"بيد اگر (خودش) تلخ است، سايه اش شيرين است". اين ضرب المثل بيانگر آن است که بايد در مقام قضاوت به خصوصيات نيک و بد هر دو توجه داشت.


 نواهاي بختياري:

عزيز‏جون (آهنگ) چوبي (آهنگ و ترانه)
هي‏يار هي‏يار (آهنگ) دختر بويراحمدي (آهنگ)