سيماي فاطمه زهرا (س) در شعر فارسي

حجت الاسلام انجوي نژاد


عشق ذاتي به اهل بيت (ع) در خون تمام ايرانيان مي جوشد. همين عشق و علاقه منجر به سرودن شعر ايراني شده است. عاطفه ي ايراني و عشق ذاتي به اهل بيت (ع) باعث شده تا شعر فاطمي در ادبيات فارسي پديد آيد. شعر مظهر علاقه، عاطفه، تبليغ، دفاع و فرياد است.

نخستين آثار شعر اهل بيت (ع) در منظومه ي بلند پدر شعر ايران – فردوسي طوسي – در قرن چهرم آشكار شد و هم او در ابياتي از حماسه ي خود زبان به ستايش و اظهار ارادت به پيامبر (ص) و امام علي (ع) گشود. نخستين سروده ها درباره ي دختر پيامبر (ص) با اشعار ناصر خسرو قبادياني، سنايي، غزنوي، قوامي رازي و ... آغاز مي شود. اشعار فاطمي اين مرحله داراي ويژگي ارزشمندي است و آن اينكه بيان حقايق تاريخي و عقايد ديني در آن فراوان و تصنعات و تكلفات ادبي در آن كمتر است.

دشواري سرودن در شأن والاي حضرت زهرا(س)
1. هيچ كس نمي تواند مقام حضرت زهرا (س) را بيان كند به جز معصومين (ع)؛
2. نمي شود جمال جسمي فاطمه (س) را به تصوير كشيد و اين نقيصه باعث آفاتي شده است. عشق را چگونه بسراييم؟

با توجه به اين دو نقيصه، شعر فاطمي در چهار قالب معنايي و محتوايي قابل بررسي است:

1. نگرش روايي و تاريخي؛
2. نگرش فلسفي و كلامي؛
3. نگرش تخيلي و شاعرانه؛ و
4. نگرش عاطفي و شخصي

بدون شك بسياري از سروده ها دو، سه و يا هر چهار جنبه را به هم آميخته دارند و تعداد اشعاري كه تنها يكي از جهات را لحاظ كرده باشد، فراوان نيست. سؤال اين است كه آيا شاعران راههاي ديگري براي شناختن و شناساندن آن وجود شريف نداشتند كه غالب آنان خود را در سنتهاي ادبي گذشتگان – و مدايح و مراثي و مناقب – زنداني كرده اند؟ اكنون با ذكر نمونه هايي – با اولويت دادن به شعر معاصران – به بررسي اين نگرشها مي پردازيم.

1. نگرش روايي و تاريخي:
در اين نگرش شعرها بر مبناي مقاطعي از زندگي ايشان، چون ازدواج، فدك، شهادت يا احاديثي كه جايگاه حضرت را بيان ميدارد، سروده شده اند. براي مثال مي توان شعر ابن حسام خوسفي، شاعر قرن نهم هجري، را با عنوان مهماني كردن جناب پيامبر (ص) نام برد:

از بر اطراف باغ، از چمن گلعذار
مجمره پر عود كرد، بوي خوش نوبهار

و يا قصيده ي مروج الاسلام كرماني:

اي دُر دُرج حيا و آيت عظمي
بضعه ي خيرالوري و مريم كبري

تا آنجا كه ميگويد:

آه كه در مدت قليل چه آمد
بر سرت از مردمان بي سر و پا

اگر شاعران قادر باشند از ظواهر امور بگذرند و رابطه ي حوادث را با يكديگر درگذشته و آينده تحليل كنند و در عين حال از لطافت خاص بيان شعري دور نيافتند، بايد گفت كه به شأني عالي در شعر دست يافته اند. مثنويهاي احمد عزيزي در كتاب لاله هاي زهرايي حركتي است در اين سو و نيز قصيده ي زيباي فريد، شاعر متعهد معاصر، با مطلع «روزي كه دفن كرد علي بيصدا ترا»، ضمن اشاره به مرحله ي تاريخي حيات آن حضرت (س) به تحليلي منطقي و در عين حال شاعرانه دست يافته است.

2. نگرش فلسفي و كلامي:
اشعاري را كه عمدتاً به نقش زهراي مرضيه (س) در عالم هستي و مقام معنوي و روحاني و عرفاني اش مي پردازد، مي توان داراي جهتي فلسفي و كلامي دانست. از اين دست اشعار از ديرباز تا كنون گفته اند و مي گويند. بسياري از اين سروده ها تكرار سخنان شعراي متقدم و بخشي نيز مبتني بر نكات ظريف و تازه اي است. يكي از بهترين اين گونه اشعار، مثنوي محمد فكور صفا (متخلص به فكور) است كه تفسيري از «مناقب منسوب به ابن عربي» مي باشد. مثلاً در تفسير صفتي از صفات آن حضرت (جواد العالم العقليه)، گويد:

عقل كل، اول ظهور باري است
وان ظهور اندر موالي، جاري است
چون كه ظرف جان زهرا كامل است
عقل كل را در پذيرش شامل است
حضرتش مشكات نور عقل شد
تا كه نور او به عالم نقل شد
در لباس زن هويدا شد ولي
يازده انوار از او شد منجلي

ابياتي كه جنبه ي فلسفي دارند، غالباً در مقدمه ي قصايد قرار گرفته اند؛ چنانكه شاعر معاصر، محمد علي صاعد، در مقدمه ي قصيده اي در ستايش حضرت زهرا (س) آورده است:

كيست وجودش ز بعد خالق اكبر
فوق وجود و ز حد وصف فراتر؟
كيست كه باشد وجود، ذيل وجودش
هست عَرَض، هرچه هست و اوست چو جوهر

اشعاري با اين گونه مضامين با اين همه ارجمندي، در نهايت «شعر خواص» است و از نظر ارتباط با عموم، محدوديتهايي دارد، و لذا باعث روي آوردن مردم به شعرهاي عاميانه و مبتذل شده است.

3. نگرش تخيلي و شاعرانه:
در اين گونه شعرها كه داراي نگرش تخيلي به قضايا هستند، تخيل هنري و مفاهيم فاقد مصاديق خارجي بر ساير جنبه ها غلبه دارد. نمونه مبالغه آميز اين گونه اشعار، مديحه ي سنجر كاشاني است كه به جاي آنكه خواننده شعر به اعجاب در برابر صفات عاليه حضرت فاطمه (س) برسد. در برابر نازك خيالي و مضمون يابي شاعر شگفت زده مي شود:

هم خضر آب داشت، هم اسكندر آينه
مثل تويي كه ديد در آب و در آينه؟
از بيم چشم زخم فلك ز آفتاب و ماه
حاضر كند به بزم تو با مجمر آينه
عكس ترا كه شعله ي صف سركش آمده است
در بر اگر كشد نكند باور آينه

تا آنجا كه گويد:

تقليد وضع ساره ي خير النسا نمود
زان رو نكرد بر سر و بر، زيور آينه
بانوي عرش حجله و خاتون خلد زاد
آن كز حيا نخواسته از شوهر آينه

همين نازك انديشي در شعر «خسرو احتشامي» شاعر نوجوي معاصر يافت مي شود بي آنكه كليت شعر، وقف خيال آفريني شود:

تا رخصت حضور نيابد، شب طلوع
مهتاب از ادب نتراود به روزنش....
تا كعبه راز سنگ كرامت نيفكند
از چشم روزگار نهان است مدفنش

اين گونه سخنان از مصاديق «يجوز للشاعر ما لا يجوز لغيره» هستند. باري بايد پذيرفت كه شعر را عالمي ديگر است و شعر خالي از خيال لطفي ندارد. لكن گستره ي پرواز خيال در شعر متعهد تا جاييست كه از هدف دور نيافتيم. نبايد فراموش كرد كه هدف اصلي شعر ديني، بويژه شعر اهل بيت، بيان حقيقت، ترويج ارزشهاي توحيدي و گسترش فضيلت است.

4. نگرش عاطفي و شخصي:
آن دسته از اشعاري كه بيان عواطف ديني و احساس ارادت به آستان مقدس فاطمه ي مطهر (س) و مصيبتهاي ايشان در آنها غلبه دارد، مي تواند به عنوان سروده هاي عاطفي قلمداد شود.

حساب سروده هايي را كه درباره ي شهادت و مظلوميت آن حضرت است، بايد جدا كرد زيرا تأثير واقعه در بسياري از موارد بيش از تأثير زبان شعر است، به ويژه آنكه شاعران براي ايجاد انگيزش عاطفي در مردم، عمداً- يا سهواً- از باطن حوادث گذشته و به پوسته ي آن- با تفصيل و رنگ و لعاب- مي پردازند و گاه شعر را از لطافت هنري و محتواي توحيدي- هر دو- خالي مي كنند. اين گونه اشعار عوامانه ضربات مهمي بر فرهنگ عمومي دينداران در گذشته وارد كرده است، كه هنوز آثار آن باقي است.

بررسي شعر فاطمي در مرحله ي كنوني
تكرار و تقليد، كلي گويي، استفاده ي زياد از بيان خبري و تقريري، بازيهاي لفظي و افراط در موازين سخنوري، از مهمترين موانع تأثيرگذاري عاطفي در شعر هستند. يكي از مهمترين موفقيتهاي شعر فاطمي در دهه هاي اخير فائق آمدن برخي از شاعران بر اين موانع است. شاعران امروز شيوه هاي مختلفي را براي انگيزش عاطفي در شعرهاي خود تجربه مي كنند. گاه بيان يك واقعيت از ابعاد و زواياي گوناگون و استفاده از استعارات لطيف را راهي براي نفوذ در دلها قرار مي دهند. در ترجيع بند طولاني محمد علي مجاهدي (متخلص به پروانه)- درباره ي هجوم به خانه ي آن حضرت (س)، پس از رحلت پدر بزرگوارش (ص)- تلاش براي دست يافتن به بيان لطيف و شاعرانه حقايق به وضوح ديده مي شود:

سوخت بال كبوتران حرم
كار اين شعله ها به لانه كشيد
دامن گل كه سوخت از آتش
شعله سر از دل جوانه كشيد

گامهايي در مسير بازآفريني اشعار گذشته، از سالها پيش آغاز شده است. اين تحول از قبل از انقلاب شروع شده و در انقلاب رشد كرد، اين حركت هم اكنون نيز ادامه دارد و مسبب آن شاعران متعهد بوده اند.

انتشار و فروش گسترده ي آثار انديشمنداني كه در آثارشان، براي شناساندن سيماي تابناك حضرت زهرا (س) از جنبه هاي اجتماعي، تاريخي و تربيتي به مردم، به ويژه نسل جوان، كوشش كرده اند، نشاندهنده ي عشق و علاقه ي مردم و جوانان به آن حضرت (س) و هم بشارت دهنده ي رشد فكري و فرهنگي در قلمرو شناخت معصومين است. بيهوده نيست كه بسياري از شاعران انقلاب در دو دهه ي اخير سعي در درك شهودي و احساس مستقل و زباني فارغ از تكرار و تقليد- در زمينه ي پيوند شناختي و عاطفي- با «بانوي آب» و «آفتاب» و «بي نشانه اي كه نشانه ي خداست» داشته اند. براي نمونه به قسمتي از شعر شكوفه هاي فرياد خسرو احتشامي بنگريد:

تو ستاره اي و تو اختري؛ مه و مهر و زهره و مشتري
نكنند با تو برابري؛ تو يگانه دخت پيمبري
تو هماي اوج سعادتي، تو سپهر عصمت و عفتي
تو قرين مهر ولايتي، به خدا كه همسر حيدري
به حسن ستاره ي روشنت، كه حسين آن گل گلشنت
به خدا رسيده ز دامنت، به خدا تو معني مادري

شعر «سراي فاطمه» سروده ي حميد سبزواري، در اصل شعري ملهم از سخنان امام خميني (ره) و فاطمه فاطمه است به قلم دكتر شريعتي است، كه آثار و سخنان آنان بالاترين تأثير را در شكل دهي فرهنگ شعر فاطمي پس از انقلاب داشته است:

حجره گلين است و كوچك است و عجب آنك
هست جهاني، چو جاي فاطمه دارد
رشحه ي ايمان تراود از در و بامش
خانه ي علم است و باب علم در آن است

بر اين گونه شعرها مي توان «راز شب» سروده ي شادروان شهريار را نيز افزود.

شعر فاخر و چند بعدي:
بخش ديگري از شعرها كه بدون شك قسمتي از ادبيات انقلاب اسلامي در شمار مي آيند، داراي افكار نو، لطف عواطف، تازگي اسلوب و قدرت اثرگذاري ويژه اي هستند. بر اينها بايد در آميختن هر چهار بعد افزوده شود. قصيده ي شيواي خسرو احتشامي، با عنوان شكوفه هاي فرياد، از اين دست است:

روز نخست چون گل اين بوستان شكفت
عِطر عفيف عشق فرو ريخت بر تنش ...
هم باشدش بهار رسالت در آستين
هم مي چكد گلاب ولايت از دامنش
مردآفرين زني كه خليلانه مي شكست
بتخانه خلاف خلافت ز شيونش
از سدره نيز در شب معراج مي گذشت
حرمت اگر نبود عنانگير توسنش

همچنين است سروده ي قادر طهماسبي (فريد) كه در روشن بيني تاريخي و نگرش عاشقانه به دين، لطفي بيش از دهها غزل به قصيده اش داده است:

ناموس دردهاي علي بودي و چو اشك
پنهان نمود غيرت شير خدا ترا
دفن شبانه ي تو كه با خواهش تو بود
فرياد روشني است ز چندين جفا ترا ...
يك عمر در گلوي تو بغض استخوان شكست
در سايه داشت گرچه علي چون هما ترا ...
دادند در بهاي فدك آخر- اي دريغ-
گلخانه اي به گستره ي كربلا ترا ...

شعر جوشان احمد عزيزي در همين زمينه در كليت خود به همين شعر متكامل و چند بعدي مي پيوندد. او گرچه بيشتر در مجموعه هاي خود از «ضريح گمشده ي گل ياس» سخن رانده بود، در «لاله هاي زهرايي» اسم و مسماي خود را يكسره نثار شعر فاطمي كرد:

حضرت زهرا دلش از ياس بود
قطره هاي اشكش از الماس بود
داغ عطر ياس زهرا زير ماه
مي چكانيد اشك حيدر را به چاه
گريه آري، گريه چون ابر چمن
بر كبود ياس و سرخ نسترن
اين دل ياس است و روح ياسمين
اين امانت را امين باش اي زمين
نيمه شب دزدانه بايد زير خاك
ريخت بر روي گل خورشيد، خاك
مدفن اين ناله غير از چاه نيست
جز تو كس از قبر او آگاه نيست

غزلواره هاي كوتاه فاطمه راكعي

اي بي نشانه اي كه خدا را نشانه اي
هرجا نشان تست، ولي بي نشانه اي ...
تصوير شاعرانه ي در خود گريستن
راز بلند سوختن عارفانه اي ...

شاعر جوان، فاطمه سالاروند با چنين مطلعي:

خم كرد پشت زمين را ناگاه داغ گرانت
هفت آسمان گريه كردند بر تربت بي نشانت

برخي از ويژگيهاي كلي اين پديده ي نو در شعر فاطمي را دارا هستند.

ظهور شعر شهودي: تجلي بديع شعر فاطمي در ادبيات انقلابي، سروده هاي نويني هستند كه نوعي «ايمان تازه كردن» هم در عرصه ي فكر و هم در عرصه ي هنر محسوب مي شوند. از اين گونه شعرها مي توان به شعر شهودي تعبير كرد. نو سروده ي «پناه» اثر علي موسوي گرمارودي را در سال 1348 مي توان گام نخست در مسير اين شعر دانست، كه به نظر مي رسد گامهاي پس از آن در شعر فاطمي پس از انقلاب برداشته شد. در اين شعر، گرمارودي با ديدن كودكي گمشده و پريشان كه مادر خود را مي طلبد، خويش را در قالب همان كودك گمشده مي بيند كه در جستجوي «مادر مهربان همه ي عالم» است:

اينك منم آن طفل دور مانده گم گشته
آن خردسال كودك سرگشته
اي مادر عزيز همه عالم
كو مهربار دامن پاكت؟ كو؟

در شعر شهودي، گرچه صنعتگري و فخامت دسته ي پيشين شعرها به چشم نمي آيد، ولي استقلال تجربه ها و ذاتي بودن شعر آن را ممتاز مي سازد. شعر بلند «بانوي ما»، اثر طاهره صفارزاده، شعري متكامل و چند بعدي از اين نوع است:

كس نمي داند
صاحب عزا
بانوي ما
در بين ماست
بانوي زخم ديده
زخم دل رسول
زخم دل امام
زخم شهادت فرزندان
زخم زمانه ي حق ناشناس ...
بانو به صدر مصطبه ي عشق آمده
در بين ماست
آن عطر را دوباره مي شنوم
سرم به عاطفه ي رؤيا بر مي گردد
سرم به دامن بانو بر مي گردد ...

غزلواره ي عليرضا قزوه در كتاب شبلي و آتش را با اين مطلع:

تا كه نامت بر زبان آمد، زبان آتش گرفت
سوختم چندان كه مغز استخوان آتش گرفت

نيز قابل اتصال به شعر شهودي است. منظومه ي زيباي «بانوي آب» از بهمن صالحي، يكي ديگر از نمونه هاي اين شعر نوخاسته و بلكه از پيشكسوتان آن است:

بانوي آب
چون هاله اي ز عاطفه ي ماه
با جامه اي ز نور
در قصر آفرينش كامل
خورشيدوار، ايستاده به درگاه ...

اينجا لازم است نكته اي را متذكر شوم. به قول اديب گرانمايه شهيد احمد عزيزي، جمعاً مي توان گفت شاعران انقلاب اسلامي، بيش از اينكه مكتبي بسرايند، انقلابي سروده اند؛ و بيش از آنكه به كل حتي بنگرند، به يكي دو گوشه ي مهم از آن بسنده كرده اند. بايد تمامي ابعاد مكتب را وارد گستره ي زيبا و جاويد شعر كرد. در بيان چهار نگرشي كه در شعر قديم و جديد جريان داشته، جاي خالي دو جريان اساسي احساس مي شود: دو جرياني كه متناسب با انقلاب اسلامي است. يكي نگرش اخلاقي- تربيتي در شعر فاطمي و ديگري نگرش سياسي- اجتماعي در طول تاريخ اهل بيت (سلام الله عليهم اجمعين).

نه تنها در شعر متعلق به صديقه ي كبري (س)، بلكه اصولاًً در تمامي شعر اهل بيت (ع) به اين جنبه ها يا التفاتي نشده است و يا به نگاهي گذرا و اشارتي شتابان بسنده كرده اند. اي كاش انديشه و شعر ارزشمند عالم دلسوخته و فرزانه ي دردآشناي جهان شرق- اقبال لاهوري- در شعر ديني شناخته شده و سرمشق شاعران رسالتمدار قرار مي گرفت. شعري كه خالي از تكلف و پر از انديشه هاي بلند است. از اين رو دوست مي دارم كه آن را حسن ختامي بر اين مقال قرار دهم، آنجا كه مي گويد:

مريم از يك نسبتِ عيسي عزيز
از سه نسبت، حضرت زهرا عزيز

و با شرح زيباي آن سه نسبت، به جنبه هاي اخلاقي و الهي شخصيت زهراي مرضيه (س) را در كمال سادگي براي مخاطبان، ملموس مي سازد:

مزرع تسليم را حاصل، بتول
مادران را اسوه ي كامل، بتول
بهر محتاجي دلش آنگونه سوخت
با يهودي چادر خود را فروخت
آن ادب پرورده ي صبر و رضا
آسيا گردان و لب قرآن سرا ...

آنگاه در كمال لطف و ادب زن مسلمان را مورد خطاب قرار مي دهد:

طينت پاك تو، ما را رحمت است
قوت دين و اساس ملت است
هوشيار از دستبرد روزگار
گير فرزندان خود را در كنار
فطرت تو جذبه ها دارد بلند
چشم هوش از اسوه ي زهرا مبند

و اما چند نكته خطاب به شاعران جوان و نوجوان:

شاعر بايد همه ي جوانب را در شعرش لحاظ كند و تك بعدي نباشد. اشعار امروز به بركت انقلاب و جنگ- كه چشم سوم را باز كرد- نگرشهاي كلي دارد، و لذا در يك شعر مي بينيم كه در هر چند بيت نگرش كلاً عوض مي- شود.

بايد دقت كرد كه اشعار ماندگار هستند، پس نبايد نگرش شعرا منحصر به زمان حال باشد. عدم دقت به تلفيق نگرشها، باعث شده بعضي اشعار فاطمي امروز مبتذل شوند:

فاطمه مهرش به آب و هم به گل ماست
فاطمه خوشگلترين مادر دنياست!!!؟

يكي از مداحان اهل بيت (ع) در حضور مقام معظم رهبري، شعر سبكي خواند. پس از پايان مجلس خطاب به مداح فرمودند كه شعر خوبي نخواندي. جواب مي دهد كه مردم اين گونه اشعار را مي پسندند. حضرت آيت الله خامنه اي فرمودند ذائقه ي مردم را خود شما اينطور كرده ايد و خود شما هم بايد دوباره آن را عوض كنيد. بايد از تريبونهاي عمومي استفاده كرد.

شاعران به خلسه هاي خصوصي نروند، چون بايد براي جامعه و مردم جامعه شعر بگويند. بايد نوگرايي كرد و از كليشه هاي قديمي كه يا كافي اند و يا دِمُده، دوري جست.

و در نهايت بايد حضرت زهرا (س) را شناخت و براي جوان امروز بايد فاطمه ي آخر الزمان را معرفي كرد و به شعر درآورد.


منبع: سخنراني حجت الاسلام انجوي نژاد در شب شعر فاطمي (بااندكي تصرف)