عوامل رستگارى در قرآن

پروين حسيني


مقدمه‏
اسلام به عنوان كاملترين و جامع‏ترين دين الهى خوشبختى و رستگارى انسانها را در قرآن بيان كرده است و در آيات متعددى به اين موضوع پرداخته است. در قرآن حدود 40 مرتبه(1) از فلاح (رستگارى) سخن گفته شده و در ضمن آيات مربوطه از صفات و علائم رستگاران و سعادتمندان واقعى و اخروى سخن رانده است كه البته رستگارى از هر دو بعدش هم دنيوى و هم اخروى مدنظر بوده و از آنجا كه حيات اخروى جاودانى و ابدى است از اهميت بيشترى برخوردار مى‏باشد.
فلاح (رستگارى) از ماده «فلح و فلاح» در اصل به معنى شكافتن و بريدن است و به هر نوع پيروزى و رسيدن به مقصد و خوشبختى اطلاق شده است. در حقيقت افراد پيروز و رستگار و خوشبخت، موانع را از سر راه خود برمى‏دارند و راه را براى رسيدن به مقاصد هموار مى‏سازند و پيش مى‏روند. فلاح و رستگارى به معنى وسيع آن هم پيروزى‏هاى مادى را شامل مى‏شود و هم معنوى را. پى‏روزى و رستگارى دنيوى در آن است كه انسان آزاد و سربلند، عزيز و بى‏نياز زندگى كند كه اين امور جز در سايه ايمان امكان‏پذير نيست و رستگارى آخرت در اين است كه در جوار رحمت پروردگار در ميان نعمت‏هاى جاويدان، در كنار دوستان شايسته و پاك و در كمال عزت و سربلندى به سر برد.(2)

عوامل رستگارى در قرآن‏
اما عواملى كه انسان را به رستگارى مى‏رساند و سعادتمند ابدى مى‏كند عبارتند از:

1 - ايمان:
خداوند در سوره مؤمنون مى‏فرمايد: «قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ»(3) يعنى مؤمنان رستگار شدند. مؤمنان يعنى تصديق كنندگان به خدا و يگانگى او و پيغمبران او و آنچه نبى خاتم(ص) آورده است. رستگارى حقيقى بسته به ايمان حقيقى و مقيد به تمام شرايط است كه در آيات بعد به صورت واضح و روشن ذكر مى‏فرمايد.(4)
انتخاب فعل ماضى «افلح» در مورد رستگارى مؤمنان، براى تأكيد هر چه بيشتر است؛ يعنى رستگارى آنها آنقدر مسلم است كه گويى قبلاً تحقق يافته و ذكر كلمه «قد» قبل از آن نيز تأكيد ديگرى براى موضوع است. تعبيراتى همچون خاشعون، معرضون، راعون و يحافظون همه دليل بر آن است كه برنامه‏هاى مؤمنان راستين در اين اوصاف برجسته، موقّتى و محدود نيست؛ بلكه مستمر و دائمى است.(5)

ايمان به معناى اذعان و تصديق به چيزى و التزام به لوازم آن است مثلاً ايمان به خدا در قرآن به معناى تصديق به يگانگى او و پيغمبرانش و تصديق به روز جزا و بازگشت به سوى او و تصديق به هر حكمى است كه فرستادگان او آورده‏اند.(6)

البته لازمه ايمان عمل صالح است و ايمان تصديق توأم با تسليم و اطمينان‏خاطر است.(7)
ايمان به خدا و پيامبر9(8) و ايمان به كتابهاى پيشين(9) و روز رستاخيز و آخرت(10) مايه سعادت اخروى مى‏باشند. «در قرآن هر جا كه صفات مؤمنان را مى‏شمارد به دنبال ايمان، عمل صالح را ذكر مى‏فرمايد يعنى اين‏دو و با هم موجب خوشبختى انسان است.»(11) «مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِّن ذَكَرٍ أَوْ أُنثَى‏ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَوةً طَيِّبَةً؛(12) هر كس كار شايسته‏اى كند خواه مرد باشد يا زن، در حالى كه مؤمن است، او را به حياتى پاك زنده مى‏كنيم» و نيز «الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَتِ طُوبَى‏ لَهُمْ وَ حُسْنُ مََابٍ؛(13) آن‏ها كه ايمان آورند و كارهاى شايسته انجام دادند، پاكيزه‏ترين (زندگى) نصيبشان است و بهترين سرانجام‏ها.»

خداوند در سوره نور مى‏فرمايد: «إِنَّمَا كَانَ قَوْلَ الْمُؤْمِنِينَ إِذَا دُعُواْ إِلَى اللَّهِ وَرَسُولِهِ لِيَحْكُمَ بَيْنَهُمْ أَن يَقُولُواْ سَمِعْنَا وَ أَطَعْنَا وَ أُوْلَ‏ئكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ؛(14) سخن مؤمنان، هنگامى كه به سوى خدا و رسولش دعوت شوند تا ميان آنان داورى كند تنها اين است كه مى‏گويند: «شنيديم و اطاعت كرديم». و اينها همان رستگاران واقعى هستند و همچنين در آيه بعد اطاعت كنندگان از خدا و رسول را سعادتمندان واقعى مى‏شمرد. از اينجا فهميده مى‏شود كه مقتضاى اعتقاد قلبى بر پيروى آنچه خدا و رسولش حكم مى‏كنند همين است كه دعوت خدا و رسول را لبيك گويند نه اين‏كه آن را رد كنند.(15)

2 - نماز:
از عوامل بسيار مهم رسيدن به سعادت اخروى نماز مى‏باشد خدا مى‏فرمايد: «قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ * الَّذِينَ هُمْ فِى صَلَاتِهِمْ خَاشِعُونَ؛(16) مؤمنان رستگار شدند، كسانى كه در نمازشان خشوع دارند.» خشوع به معناى تواضع و ادب جسمى و روحى است كه در برابر شخص بزرگ يا حقيقت مهمى در انسان پيدا مى‏شود و آثارش در بدن ظاهر مى‏گردد در واقع كسانى كه به هنگام نماز آن چنان حالت توجه به پروردگار مى‏يابند كه از غير او جدا مى‏گردند و چنان غرق حالت تفكر و حضور و راز و نياز با پروردگارشان مى‏شوند كه بر تمام ذرات وجودشان اثر مى‏گذارد. اين نماز موجب خودسازى و تربيت انسان است و وسيله‏اى براى تهذيب روح و جان است.(17)

همچنين در سوره حج آمده «يَأَايّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ ارْكَعُواْ وَ اسْجُدُواْ وَ اعْبُدُواْ رَبَّكُمْ وَ افْعَلُواْ الْخَيْرَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ»(18) اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد ركوع كنيد و سجود به جا آوريد و پروردگارتان را عبادت كنيد و كار نيك انجام دهيد، شايد رستگار شويد. در اين آيه ركوع و سجود توصيه شده كه دو ركن مهم نمازند و در پايان وعده رستگارى داده شده است.

همچنين در آيات ديگر محافظت و مراقبت در نماز توصيه شده است و موجب رستگارى انسان شمرده مى‏شود. در سوره مؤمنون هفت صفت(19) براى مؤمنان سعادتمند ذكر شده كه ابتدا و انتهاى اين صفات در مورد نماز است. اين امر بيان‏گر اهميت نماز است و علاوه بر خشوع، مراقبت و حضور قلب در نماز، نشانه رستگارى معرفى شده است.

در برخى آيات قرآن، ذكر خداوند و مداومت بر آن زمينه دست‏يابى به فلاح و رستگارى معرفى شده است. «يَأَايّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ إِذَا لَقِيتُمْ فِئَةً فَاثْبُتُواْ وَاذْكُرُواْ اللَّهَ كَثِيرًا لَّعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ»(20) اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد هنگام كه (در ميدان نبرد) با گروهى روبرو مى‏شويد ثابت قدم باشيد و خدا را فراوان ياد كنيد باشد كه رستگار شويد. در سوره جمعه آورده «...وَ اذْكُرُواْ اللَّهَ كَثِيرًا لَّعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ»(21) آياتى نظير آيه‏هاى مذكور دلالت بر اهميت ذكر خدا و دعا و مناجات با او براى سعادتمند شدن در زندگى دارد.

3 - عمل خير:
انجام عمل خير و نيكى‏هاى فراوان از عوامل ديگر سعادت ابدى انسان مى‏باشد. «وَالْوَزْنُ يَوْمئذٍ الْحَقُّ فَمَن ثَقُلَتْ مَوَ زِينُهُ فَأُوْلَئكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ؛(22) وزن كردن اعمال و سنجش ارزش آنها در آن روز، حق است. كسانى كه ميزانهاى (عملِ) آنها سنگين است، همان رستگارانند.» در سوره حج مى‏فرمايد: «...وَ افْعَلُواْ الْخَيْرَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ؛(23) كار نيك انجام دهيد شايد رستگار شويد. از اين آيه بدست مى‏آيد هر چه اعمال خير و نيك انجام دهيم در مسير رسيدن به سعادت قدم بر مى‏داريم.

4 - تزكيه نفس:
عامل ديگرى كه انسان را به زندگى سعادتمند رهنمون مى‏شود تزكيه نفس است. «قد افلح من زكها؛(24) به يقين رستگار شد كسى كه به تزكيه نفس پرداخت.» خداوند در سوره شمس پس از اينكه هفت بار به آفريده‏هاى بزرگ و مهم (مثل خورشيد، ماه و...) قسم ياد نموده مى‏فرمايد (قد افلح من زكها) به يقين سعادتمند شد كسى كه نفس خود را از آلودگيها (گناهان) زدود و پاك كرد و اين نشانگر اهميت پيراستن جسم و جان از ناپاكى‏ها است كه در نتيجه آن رستگارى و خوشبختى نصيب آدمى مى‏شود.
آنگاه كه انسان نفس خود را پاكيزه كرد و آن را از صفات حيوانى مبرّا نمود آنچه خير و مايه رستگارى اوست از جانب خدا به وى الهام مى‏گردد.(25)

تا نفس مبرّا ز مناهى نشود
دل آينه نور الهى نشود

خداوند در سوره اعلى مى‏فرمايد: «قَدْ أَفْلَحَ مَن تَزَكَّى‏»(26) يعنى يقيناً، كسى كه پاكى جُست، رستگار شد. آرى هر كس در مقام مجاهده با نفس برآمد سعادتمند گشت و قابليت سكونت در جوار رحمت الهى را كه همانا كمال خوشبختى است پيدا كرد.

5 - تقوا:
خداوند در آيات متعددى بعد از بيان صفت تقوا به رستگارى و سعادتمندى بشارت داده است. در سوره مائده آمده: «قُل لَّا يَسْتَوِى الْخَبِيثُ...فَاتَّقُواْ اللَّه اولى الالباب لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ؛(27) بگو هيچ‏گاه ناپاك و پاك مساوى نيستند... از مخالفت خدا بپرهيزيد اى خردمندان، شايد رستگار شويد.»
زمانى كه انسان از هوا و هوس پيروى نكند و نفس خود را از آلودگى به معاصى حفظ كند در زندگى ابدى‏اش سعادت خواهد بود. همچنين از طرح تقوا به عنوان عامل مهم رستگارى در چندين آيه در قرآن به اهميت اين ويژگى در زندگى انسان پى مى‏بريم.
يكى از موارد با اهميت سعادت و خيرورزى انسان، داشتن تقواست كه از مصاديق آن كه در قرآن ذكر شده نگهداشتن نفس از حرص و بخل(28)، رويگردانى از لغو(29)، دورى از شراب و قمار و بت‏پرستى و شرك(30) و رباخوارى(31) و نيز حفظ عفت و پاكدامنى مى‏باشد.(32)

6 - زكات:
يكى ديگر از عوامل مهم پيروزى و ظفرمندى در دنيا و آخرت مسأله زكات است. كه شامل زكات شرعى، انفاق مال و صدقه و زكات فطره مى‏باشد.(33)دادن زكات چه زكات مال و چه زكات فطره موجب خوشبختى اداء كننده آن مى‏باشد خداوند در سوره اعلى فرموده: «قَدْ أَفْلَحَ مَن تَزَكَّى‏ * وَ ذَكَرَ اسْمَ رَبِّهِ فَصَلَّى‏؛(34) به يقين كسى كه پاكى جُست رستگار شد و آن كه نام پروردگارش را ياد كرد سپس نماز خواند.»

در سوره مؤمنون هم زكات دادن از عوامل رستگارى به شمار آمده است. «وَ الَّذِينَ هُمْ لِلزَّكَوةِ فَعِلُونَ»(35) در اينجا اداء زكات و مداومت بر آن كه جنبه اجتماعى و مالى دارد از صفات مؤمنان و رستگاران بيان شده است.

مطابق آيات قرآن انسان براى رسيدن به نهايت كاميابى غير از توجه ويژه به نماز و اعمال عبادى به مسائل اجتماعى كه از مهمترين مصاديق آن مسأله زكات است توجه نمايد چرا كه نماز زحمت جسمى براى فرد بدنبال دارد. و زكات دادن گذشتن از مال دنيا براى رضاى خداوند متعال است و اثر آن جلا دادن و صفا دادن به قلب و موجب نورانيت روح انسانى مى‏باشد. مصداق ديگر براى اين موضوع انفاق در راه خداست. در سوره روم آمده: «فََاتِ ذَا الْقُرْبَى‏ حَقَّهُ وَالْمِسْكِينَ وَ ابْنَ السَّبِيلِ ذَ لِكَ خَيْرٌ لِّلَّذِينَ يُرِيدُونَ وَجْهَ اللَّهِ وَ أُوْلَ‏ئكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»(36) پس حق نزديكان و مسكينان و در راه ماندگان را ادا كن اين براى آنها كه رضاى خدا را مى‏طلبند بهتر است و چنين كسانى رستگارانند.
ذى القربى به معناى صاحب قرابت از ارحام است و مقصود خويشاوندان مى‏باشد و مسكين كسى را گويند كه از فقير بدحال‏تر باشد و ابن سبيل مسافرى را گويند كه در راه مانده و حاجتمند است.(37) پس حقوق اين گروهها را بايد ادا كرد تا به فلاح و كاميابى دست يافت.

7 - جهاد:
در چندين آيه بعد از بيان جهاد در راه خدا يا با جان و يا با مال وعده رستگارى داده شده است. «...وَجَاهدُواْ فِى سَبِيلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ»(38) يعنى و جهاد كنيد در راه خدا شايد كه رستگار شويد. در سوره توبه مى‏فرمايد: «لَكِنِ الرَّسُولُ وَالَّذِينَ ءَامَنُواْ مَعَهُ جَاهَدُواْ بِأَمْوَ لِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ وَأُوْلَئكَ لَهُمُ الْخَيْرَ تُ وَأُوْلَئكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»(39) ولى پيامبر و كسانى كه با او ايمان آوردند با اموال و جانهايشان جهاد كردند؛ و همه نيكى‏ها براى آنهاست؛ و آنها همان رستگارانند.

همچنين پايدارى در مقابله با دشمن و مراقبت از كار دشمن نيز از عواملى است كه نتيجه آن رسيدن به سعادت مى‏باشد در سوره انفال مى‏فرمايد «يَأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ ... فَاثْبُتُواْ و ...لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ»(40) ثابت قدم باشيد و پايدارى كنيد باشد كه رستگار شويد. در موقعيتى كه با كافران در حال جنگ هستيد پايدارى كنيد و فرار نكنيد تا در دنيا پيروز شويد و در آخرت هم سعادتمند. در سوره آل عمران مى‏فرمايد: «يَأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ...وَرَابِطُواْ ...لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ»(41) مراقب كار دشمن باشيد و هشيار باشيد تا از دشمن آسيب نبينيد. باز هم نتيجه اين كار را فلاحت و سعادتمندى مى‏داند. دشمن‏شناسى مسأله مهمى است كه انسان در همه دوران بايد مورد توجه قرار دهد و با توجه به شناختى كه از دشمن پيدا كرده است به تدبير امور بپردازد و راههاى مقابله با او را كشف كند و نقاط ضعف و قوت او را بشناسد تا هرگز مغلوب دشمن نشود.

در سوره مجادله آيه 22 مى‏فرمايد: «لَّا تَجِدُ قَوْمًا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْأَخِرِ يُوَآدُّونَ مَنْ حَآدَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لَوْ... أُوْلَئكَ حِزْبُ اللَّهِ أَلَآ إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» هيچ قومى نخواهى يافت كه ايمان به خدا و روز جزا داشته باشد و در عين حال با كسانى كه با خدا و رسولش دشمنى مى‏كنند دوستى كند، هرچند دشمن خدا و رسول، پدران و يا فرزندان و يا برادرانشان و يا قوم و قبيله‏شان باشد؛ براى اينكه خداوند در دلهايشان ايمان را نوشته و... ايشان حزب خدايند آگاه باشيد كه حزب خداوند رستگارانند. به نظر مى‏رسد كه اين آيه دلالت بر اهميت عقيده و باور مى‏كند كه به گونه‏اى كه وقتى انسان به خدا ايمان آورد ديگر دشمنان خدا را به دوستى برنمى‏گزيند يعنى همان دشمنى با دشمنان خدا و رسول و همان تبرّى‏ كه جزو فروع دين ماست مى‏باشد. چگونه ممكن است جمع شود بين دوستى با كسى و دوستى با دشمن او.(42)

8 - وفاى به عهد:
در سوره مؤمنون از جمله هفت صفتى كه براى مؤمنان رستگار شمرده است وفاى به عهد و پيمان است. «وَ الَّذِينَ هُمْ لاماناتهم وَ عَهْدِهِمْ رَ عُونَ؛(43) آنها كه رعايت امانت و عهد مى‏كنند». افراد يك جامعه اگر پايبند به عهد و پيمان باشند و امانتدارى از ويژگى‏هاى آنها محسوب شود خيلى از مشكلات امروز حل مى‏گردد از جمله يكى از آن امانات همين مسئوليتهايى است كه به افراد واگذار مى‏شود اگر همگان به اين نكته توجه داشته باشند كه مسئوليتى كه به آنها سپرده شده است امانتى بيش نيست و عهدى است كه بين خود و اداره يا شركت و يا نظام خود منعقد كرده است حساس‏تر و دقيق‏تر خواهد شد تا آن مسئوليت را هم در حضور جامعه و مردم و هم در محضر خداوند بارى‏تعالى بهتر و مفيدتر به انجام برساند و لغزش به خود راه نداده با ايمانى راسخ به اداى مسئوليت و تكليف خويش در قبال جامعه و مردم بپردازد. البته در تفاسير منظور از امانات به فرزندان يا زنان(44) يا امامت ائمه:(45) و يا مطلق ولايت و حكومت تعبير شده است.
خلاصه اينكه از نظر قرآن يك پله از پله‏هاى رسيدن به سعادتمندى، همان وفاى به عهد و امانت است.

9 - استفاده از «وسيله» براى تقرب به خدا:
خداوند در سوره مائده مى‏فرمايد: «يَأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ اتَّقُواْ اللَّهَ وَابْتَغُواْ إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ وَجَاهِدُواْ فِى سَبِيلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ»(46) اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد از مخالفت خدا بپرهيزيد و وسيله‏اى براى تقرب به او بجوئيد؛ و در راه خدا جهاد كنيد، باشد كه رستگار شويد. حقيقت وسيله به درگاه خدا، مراعات راه خداست به اين‏كه اولاً به احكام او علم پيدا كنى و در ثانى به بندگى او بپردازى و ثالثاً در جستجوى مكارم و عمل به مستحبات شريعت باشى.(47)

وسيله نوعى توسل است در مورد خداوند كه منزه از مكان و جسم است توسل معنوى و پيدا كردن رابطه‏اى است كه بين بنده و پروردگارش اتصال برقرار كند و از آنجا كه بين بنده و پروردگارش هيچ رابطه‏اى به جز عبوديت نيست قهراً وسيله عبارتست از اين‏كه انسان به حقيقت عبوديت را دست يابد و به درگاه خداى تعالى وجهه مسكنت و فقر به خود گيرد. و همچنين گفته‏اند وسيله به معناى رساندن خود به چيزى با ميل و رغبت است. و برخى گفته‏اند مقصود توسل به ائمه(ع) كه در نزد خدا صاحب آبرويند و دست به دامن شدن ائمه(ع) براى تقرب به خداوند بارى‏تعالى مى‏باشد.(48)

10 - امر به معروف و نهى از منكر:
خداوند در سوره آل عمران مى‏فرمايد: «وَلْتَكُن مِّنكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ وَأُوْلَكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»(49)
يعنى بايد از ميان شما، جمعى دعوت به نيكى و امر به معروف و نهى از منكر كنند و آنها همان رستگارانند. از اين آيه مستفاد مى‏شود كه امر به معروف و نهى از منكر به طور مستقل به سعادت انسان منتهى مى‏شود. البته اين كار شرايطى دارد كه با وجود آن شرايط بر فرد واجب مى‏شود كه امر به معروف كند و نهى از منكر(50) نمايد. امت در اصل از ماده «امّ» به معنى هر چيزى است كه اشياء ديگرى به آن ضميمه گردد و به همين جهت «امت» به جماعتى كه جنبه وحدتى در ميان آن‏ها باشد گفته مى‏شود خواه وحدت از نظر زمان باشد يا مكان و يا هدف و مرام؛ چون به دنبال آيات پيش كه به اخوّت و اتحاد توجه دارد به مسأله امر به معروف و نهى از منكر اشاره كرده اين در حقيقت به منزله يك پوشش اجتماعى براى محافظت از جمعيت است؛ زيرا اگر مسئله امر به معروف و نهى از منكر در ميان نباشد عوامل مختلفى كه دشمنِ بقاىِ «وحدت اجتماعى» هستند، همچون موريانه از درون، ريشه‏هاى اجتماع را مى‏خورند و آن را از هم متلاشى مى‏سازند. بنابراين حفظ وحدت اجتماعى بدون نظارت عمومى ممكن نيست.(51)

احاديث معتبر زيادى بر اهميت اين امر به معروف و نهى از منكر در جامعه اسلامى دلالت دارد از جمله روايتى از امام باقر(ع) كه فرمودند: «امر به معروف و نهى از منكر راه انبياء و طريق صلحاء است. فريضه بزرگى است كه به آن است قيام تمام فرائض، راهها به آن ايمن مى‏شود و كسب‏ها به آن حلال مى‏گردد و مظالم به سبب آن رد مى‏شود و زمين به آن آباد مى‏گردد و به آن انصاف از دشمنان ظهور مى‏يابد و استقامت امور به آن حاصل آيد.»(52)

همچنين على(ع) مى‏فرمايد: تمام كارهاى نيك و حتى جهاد در راه خدا در برابر امر به معروف و نهى از منكر چون آب دهان است در برابر درياى پهناور. اين دو وظيفه بزرگ در حقيقت ضامن اجراى بقيه وظايف فردى و اجتماعى است و در حكم روح و جان آن‏ها مى‏باشد و با تعطيل آن‏ها تمام احكام و اصول اخلاقى، ارزش خود را از دست خواهد داد.(53)

11 - صبر و سفارش به آن:
در سوره آل عمران مى‏خوانيم: «يَأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ اصْبِرُواْ وَصَابِرُواْ وَرَابِطُواْ وَاتَّقُواْ اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ»(54) اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد (در برابر مشكلات و هوسها) استقامت كنيد؛ و در برابر دشمنان (نيز) پايدار باشيد و از مرزهاى خود، مراقبت كنيد و از خدا بترسيد، باشد كه رستگار شويد. چنانچه مشاهده مى‏شود در اين آيه فرموده كه اى اهل ايمان در كار دين صبر كنيد و يكديگر را به صبر و مقاومت سفارش كنيد و مهيا و مراقب كار دشمن بوده و خدا ترس باشيد شايد كه رستگار شويد. همه دستورات در آيه مذكور به طور مطلق آمده و معناى عام را در بر دارد.(55)

12 - توبه:
خداوند در سوره نور مى‏فرمايد: «...وَ تُوبُواْ إِلَى اللَّهِ جَمِيعًا أَيُّهَ الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ»(56) يعنى دستور به توبه و بازگشت به سوى خداوند داده و مى‏فرمايد به سوى خدا بازگرديد اى مؤمنان باشد كه سعادتمند شويد. خداوند در اين آيه بعد از تذكرات و دستوراتى كه در مورد حفظ عفت و آبرو به مردان و زنان مؤمن مى‏دهد مى‏فرمايد در هر جايى كه مخالفت اين احكام را نموديد توبه كنيد و از مخالفت اوامر الهى به موافقت باز آييد كه اميد رستگارى براى شما هست.
و نيز در سوره قصص مى‏فرمايد: «فَأَمَّا مَن تَابَ وَ ءَامَنَ وَ عَمِلَ صَالِحًا فَعَسَى‏ أَن يَكُونَ مِنَ الْمُفْلِحِينَ»(57) يعنى اما كسى كه توبه كند، و ايمان آورد و عمل صالح انجام دهد اميد است از رستگاران باشد.پس توبه و انابه از گناهان گذشته و قرار گرفتن در زير چتر حمايت الهى و اطاعت از اوامر خداوند متعال گام مهمى در رسيدن به هدف متعالى انسانى يعنى سعادت دنيوى و اخروى مى‏باشد؛ زيرا در آيات مختلفى از توّاب بودن و توبه‏پذير بودن خداوند سخن به ميان آمده است.
خلاصه اينكه از نظر قرآن عواملى كه در اين مقاله مورد بررسى قرار گرفت پلّه‏هاى اصلى ارتقاء به جايگاه ظفرمندى و سعادت و قرار گرفتن در جوار رحمت الهى كه كمال پيروزى و رستگارى است مى‏باشد.

به عبارت ديگر با تأمل و تدبر در آيات مطرح شد و در مطالب پيشين مى‏توان گفت كه اعتقاد قلبى به اصول دين و التزام عملى به فروع دين در نهايت، ختم به رستگارى و فلاحت انسان مى‏گردد.


پى‏نوشت‏ها:
1. محمد فؤاد عبد الباقى، المعجم المفهرس لألفاظ القرآن الكريم، قم، نويد اسلام، 1383.
2. مكارم شيرازى، تفسير نمونه، ج 14، تهران، دار الكتب الاسلاميه، 1353 - 1366 ش، 27 جلد، 13686 ص)، ص 193.
3. سوره مؤمنون، آيه 1.
4. شاهزاده عليرضا ميرزا خسروانى، تفسير خسروى، ج 6، تهران، چاپ الاسلاميه، 1390 - 1397 ق، (8 جلد، 3994 ص) ص 108.
5. تفسير نمونه، ج 14، ص 203.
6. سيدمحمد حسين طباطبايى، ترجمه تفسير الميزان، ج 15، قم، دفتر انتشارات اسلامى، 1363 ش، ص 4؛ تفسير مخزن العرفان، ج 9، ص 5.
7. سيدعلى اكبر قرشى، احسن الحديث، ج 7، تهران، واحد تحقيقات اسلامى، چاپ اول، 1366 ش، ص 96.
8. سوره مؤمنون،آيه‏1.
9. سوره بقره ، آيه‏4.
10. سوره بقره، آيه 4 و سوره لقمان، آيات 5 و 4.
11. ترجمه تفسير الميزان، پيشين، ص 5.
12. سوره نحل، آيه 97.
13. سوره رعد، آيه 29.
14. سوره مؤمنون، آيه 51.
15. ترجمه تفسير الميزان، پيشين، ج 15، ص 200.
16. سوره مومنون، آيه 1و2.
17. تفسير نمونه، پيشين، ج 14، ص 193-204.
18. سوره حج، آيه 77.
19. سوره مومنون، آيات 1 تا9.
20. سوره انفال، آيه 45.
21. سوره جمعه، آيه 10.
22. سوره اعراف، آيه 8.
23. سوره حج، آيه 77.
24. سوره شمس، آيه 14.
25. مخزن العرفان، پيشين، ج 4، ص 150.
26. سوره اعلى، آيه 14.
27. سوره مائده، آيه 100.
28. سوره حشر، آيه 9.
29. سوره مومنون، آيه 3.
30. سوره مائده، آيه 90.
31. سوره آل عمران،آيه 135.
32. سوره مومنون، آيه 5.
33. ترجمه تفسير الميزان، پيشين، ج 15، ص 3، تفسير نمونه، پيشين، ج 14، ص 196 و ج 20، ص 438.
34. سوره اعلى، آيات 14و 15.
35. سوره مومنون، آيه 4.
36. سوره روم، آيه 38.
37. ترجمه تفسير الميزان، پيشين، ج 16، ص 276.
38. سوره مائده، آيه 35.
39. سوره توبه، آيه 88 (آيه 35 مائده و 200 آل عمران هم مربوطاند).
40. سوره انفال، آيه 45.
41. سوره آل عمران، آيه 200.
42. تفسير مخزن العرفان، ج 5، ص 202.
43. سوره مومنون، آيه 8.
44. محمد جواد نجفى، تفسير آسان، ج 13، ص 274، تهران، كتابفروشى اسلاميه، چاپ اول، 1362 - 1364.
45. تفسير نمونه،پيشين، ج 14، ص 200.
46. سوره مائده، آيه 35.
47. ترجمه تفسير الميزان، پيشين، ج 5، ص 532.
48. همان مدرك.
49. سوره آل عمران، آيه 104.
50. تفسير عاملى، پيشين، ج 2، ص 154.
51. تفسير نمونه، پيشين، ج 3، ص 42.
52. همان.
53. تفسير نمونه، ج 3، ص 42.
54. سوره آل عمران، آيه 200.
55. تفسير احسن الحديث، پيشين، ج 2، ص 185.
56. سوره نور، آيه 31.
57. سوره قصص، آيه 67.


منبع: ماهنامه پاسدار اسلام، شماره 299