نداها و خطاب‌هاي الهي در قرآن

اسماعيل نسّاجي زواره


قرآن مجيد به منظور استفاده همگاني از رهنمودهايش و درك حقايقش، در بيان مفاهيم و معاني بلند خود و ابلاغ پيام‏هايش، شيوه‏هاي خاصي به كار برده و با قالب و شكل‏هاي متنوعي، با مردم ارتباط برقرار كرده است. يكي از شيوه‏هاي جالب قرآن در بيان مطالب خود، اين است كه پيش از بيان مطلب، مخاطب خود را ندا مي دهد و با عنوان متناسبي از او نام مي‏برد.

زبان آشناي فطرت
قرآن كريم كتابي است جهاني كه به منظور هدايت تمام انسانها از سوي خداوند عالي و حكيم بر پيامبر هادي و امين صلي‏الله‏عليه‏و‏آله نازل شده است و به گونه‏اي با مردم سخن مي‏گويد كه همگان از فهم آن بهره و نصيبي دارند.

خداوند سبحان به منظور جذب تمام انسان‏هايي كه در پهنه زمين و گستره زمان به سر مي‏برند، آن را كتابي آسان و قابل فهم براي همگان معرفي مي‏كند: «وَ لَقَدْ يَسَّرْنَاالقُرْآنَ للذِّكْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ» «ما قرآن را براي تذكّر آسان ساختيم، آيا كسي هست كه متذكّر شود؟!». و اين آساني به دليل گويايي عبارات و آشنا بودن پيام آن با زبان فطرت و دل است نه آنكه كتابي سبك و بي‏مغز است، بلكه سخني استوار و پر مغز است، ولي در عين حال به دليل هماهنگي و آشنايي با فطرت انسان، فهميدن آن و بهره‏مندي از آن براي همگان آسان است، لذا به منظور استفاده همگاني از رهنمودهايش و درك حقايقش، در بيان مفاهيم و معاني بلند خود و ابلاغ پيام‏هايش، شيوه‏هاي خاصي را به كار برده و با قالب و شكل‏هاي متنوّعي با مردم ارتباط معنوي بر قرار كرده است.
يكي از شيوه‏هاي قرآن در بيان مطالب خود اين است كه پيش از بيان مطلب، مخاطب خود را ندا مي‏دهد و از او نام مي‏برد . معلوم است كه اين روش از نظر رواني تأثير زيادي در مخاطب دارد و او را به انديشيدن و تفكّر در محتواي خطاب و مطلب ارائه شده، وادار مي‏سازد.

اين موضوع در علوم تربيتي و روانشناسي روشن شده كه وقتي متكلم نام مخاطب را به صورت خطاب و ندا بيان كند، توجّه مخاطَب يا شنونده به سخنِ گوينده جلب مي‏شود و او را از حواس‏پرتي و عدم توجّه به سخن نجات مي دهد.
وقتي به هنگام خطابه و سخنراني كسي را منادا قرار دهيم، با تمام حواس به سخن گوينده توجّه كرده و پيام او را دريافت مي‏كند.
به هر حال ذكر نام يا صفت شنونده در سخن گوينده يكي از شيوه‏هاي تجربه شده براي جلب توجه اوست. قرآن كريم كه در بر گيرنده احكام و دستورات كامل‏ترين دين الهي است، شيوه بيان بسياري از احكام و حِكَم در آن به صورت خطاب است و بهترين و زيباترين شاهد اين موضوع، وجود نداهاي فراوان در قرآن كريم است. برخلاف كتابهاي علمي، فلسفي و يا قانوني كه مسائل و مضامين آن‏ها به صورت عبارات و گزارش‏هاي خبري بيان مي‏شود، در بسياري از آيات قرآن خطاب‏هايي مانند: «يا أَيُّهَاالذَّيِنَ آمَنُوا)، (يا اَيُّهَا النّاسُ»، «يا اَيُّهَا الرَّسُولُ»، «يا عِبادِ» و... يافت مي‏شود.
در قرآن كريم اگرچه بسياري از مفاهيم و احكام و داستان‏ها به صورت قضيّه و خبر بيان مي‏شود، ولي روح آن انشاء و خطاب است نه گزارش.

بهره‏گيري از شيوه خطاب و ندا ثمراتي به دنبال دارد، مانند اين كه خداوند مردم را متوجه كلام وحي مي‏كند، به آنها شخصيت مي‏دهد و از آنان انسانهايي متعهد و مسوؤل مي‏سازد. ديگر اين‏كه، خداوند با خطاب و ندا، لذت حضور در حريم و محضر خود را به مخاطبان مي‏چشاند تا هنگام فراگيري حقايق، معارف در قلب آنان مستقر شود و هنگام عبادت عملي، خستگي در آنان اثر نكند.
از اينرو امام صادق عليه‏السلام فرمودند: «لذّتي كه در نداي الهي است، خستگي و رنج عبادت را برطرف مي‏كند». اينجاست كه انسان خود را در محضر مولاي خويش مشاهده مي‏كند و ديگر فاصله‏اي ميان او و خدا نيست و خداي سبحان همواره به او نزديك است: «...نَحْنُ اَقْرَبُ إِلَيهِ مِنْ حَبْلِ الوَرِيدِ». «...ما به او از رگ قلبش نزديك‏تريم!».

كيفيّت خطاب و وسعت آن
نداهاي الهي در قرآن گاهي با واسطه است مانند: «قُلْ يا اَيُّهَا الكافِرُونَ» «بگو: اي كافران!». كه خداوند پيامبر اكرم را مخاطب و واسطه ميان كلام خود و مردم قرار داده است و پيام خود را از طريق آن حضرت به مردم مي‏رساند و گاهي بدون واسطه است مانند: «...يا موسي لا تَخَفْ اِنّي لا يَخافُ لَدَيَّ المُرْسَلوُنَ» «...اي موسي! نترس، كه رسولان در نزد من نمي‏ترسند!». البته اين ندا در لفظ، بدون واسطه است وگرنه در نزول تمام آيات قرآن، پيامبر واسطه ميان كلام وحي و مردم بوده است.
نداي بي‏واسطه نشانه آن است كه بين خداي سبحان و انسان رابطه‏اي مستقيم وجود دارد و خداوند انسان را به‏طور مستقيم مورد لطف قرار مي‏دهد، ولي انسانِ غافل يا جاهل به سوءِ اختيار خود، رابطه خويش با خدا را قطع يا ضعيف مي‏كند و از لطف الهي محروم مي‏شود. نداها و خطاب‏هاي قرآن اختصاص به زمان و افراد خاصي ندارد، بلكه در همه دوره‏ها و براي همه اَعصار و نسل‏ها زنده و حاضر است.

از اين رو گفتن «لبّيكَ» هنگام خطاب (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا) از آداب تلاوت قرآن است و اين نشانه مستقيم و زنده‏بودن نداهاي قرآني است وگرنه لبيك گفتن به ندايي كه زمانش سپري شده باشد، نمي‏تواند جدّي و از روي حقيقت باشد. پس نداي بي‏واسطه (يا ايّها الناس) نشانه رابطه ناگسستني عبد و مولاست و تا از طرف انسان اين رابطه قطع يا ضعيف نشود، از طرف خداوند همچنان پابرجاست. هر ندا و خطابي به اندازه ديد منادي و مخاطب وسعت دارد و منادي گاهي انسان است كه با چشم ظاهر، تنها حاضران را مي‏بيند و به آنان خطاب مي‏كند. و گاهي خداوند سبحان است كه انسان‏هاي آينده را نيز مي‏بيند. و به آنان خطاب مي‏كند.

حضرت علي عليه‏السلام مي‏فرمايد: خداوند پيش از تحقّق معلوم، عالم بوده است: «عالمٌ اِذْ لا مَعْلومٌ» «عالم بوده، آنگاه كه معلومي وجود نداشت».
از آنجا كه همه انسان‏هاي كنوني و آينده مشهود خداوند هستند، نداهاي قرآني همه آنان را در بر مي‏گيرد. خطاب (يا ايُّها الناسُ) مانند خطاب‏هاي عادي نيست، بلكه دعوتي است همگاني كه شامل مؤمنان، كافران، منافقان، اهل كتاب و ملحدان نيز مي‏شود ولي بُعد خطاب متفاوت است.

مراتب خطاب
خطاب‏هاي قرآني داراي اوج و حضيض و نيز داراي مراتب متوسط است؛ پايين‏ترين آن، تعبير «يا ايّها النّاس» است كه در قرآن حدود بيست بار تكرار شده و يك خطاب جامع و عمومي است و نشان مي‏دهد كه قرآن مخصوص نژاد و قبيله و قشر خاصي نيست، بلكه همگان را در اين دعوت شركت مي دهد. در منطق قرآن وقتي مخاطبان، توده مردم هستند، خداوند ربوبيّت خويش را در قالب ذكر نعمت‏هاي مادي و ظاهري بيان مي‏كند؛ نعمت‏هايي كه حيوانات نيز با انسان در بهره‏برداري از آن شريكند و با تعبيرهاي لطيفي مانند: «كُلُوا وَ ارْعَوا أَنْعامَكُمْ...»«هم خودتان بخوريد، و هم چهارپايانتان را در آن به چرا ببريد!...». يا «متاعا لَكُمْ وَ لأِنعامِكُمْ» «تا وسيله‏اي براي بهره‏گيري شما و چهارپايانتان باشد!». از آنها ياد مي‏كند.

مرحله متوسط خطاب «يا ايّها الذين آمنوا» و بالاتر از آن «اولي العلم» و «اولي‏الأبصار» است كه مخاطب خداوند، مؤمنان هستند. بنابراين خداوند ربوبيّت خود را در قالب ذكر نعمت‏هاي معنوي و باطني مانند: ارسال رسل، انزال كتب، نبوّت، امامت، ولايت و... بيان مي‏كند كه انسان در اين مرحله از خطاب در رديف فرشتگان قرار مي‏گيرد؛ چنانكه در آيه شريفه (شَهِدَ الّلهُ اَنَّهُ لا اِلهَ اِلاّ هُوَ وَ المَلائِكَةُ وَ اُولُوالعِلْمِِ قائِما بِالقِسْطِ...) «خداوند،(با ايجاد نظامِ واحدِ جهانِ هستي) گواهي مي‏دهد كه معبودي جز او نيست و فرشتگان و صاحبان دانش، (هركدام به گونه‏اي بر اين مطلب) گواهي مي‏دهند، درحالي كه (خداوند در تمام عالم) قيام به عدالت دارد...». كه سخن از شهادت بر وحدانيّت حق است، انسان در رديف فرشته قرار گرفته است. و بالاخره عالي‏ترين مرحله خطاب و ندا «يا ايّها الرسولُ» و «يا ايّها النبيُّ» است كه وجود مقدس پيامبر اسلام صلي‏الله‏عليه‏و‏آله مورد خطاب خداي سبحان قرار گرفته است.

رايج ترين ندا و خطاب در قرآن
معمول‏ترين خطاب در قرآن كريم همان خطاب به مؤمنان است كه با تعبير (يا ايّها الّذين آمنوا...) شروع مي‏شود. اين تعبير در قرآن كريم هشتاد و هفت مورد ذكر شده كه نخستين آن آيه (يا ايُّها الذين آمنوُا لا تَقُولوا راعِنا وَ قُولُوا انْظُرْنا وَاسْمَعوُا...) و آخرينِ آن آيه (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا تُوبُوا إِليَ الّلهِِ تَوْبَةً نَصوُحا) مي‏باشد.
اين تعبير منحصرا در آياتي است كه در مدينه نازل شده است و در آيات مكّي اثري از آن نيست؛ شايد به اين دليل كه با هجرت پيامبر صلي‏الله‏عليه‏و‏آله به مدينه وضع مسلمانان تثبيت شد و به صورت يك جمعيت ثابت و صاحب نفوذ در آمدند و از پراكندگي نجات يافتند، لذا خداوند آنها را با عبارت «يا ايّها الذين آمنوُا...» مخاطب قرار داده است.

اين تعبير ضمنا نكته ديگري در بر دارد و آن اينكه، حال كه شما ايمان آورده‏ايد و در برابر حق تسليم شده‏ايد و با خداي خود پيمان اطاعت بسته‏ايد، بايد به مقتضاي اين پيمان، به دستورهايي كه پشت سر اين جمله مي‏آيد، عمل كنيد و به بيان ديگر: ايمان شما ايجاب مي‏كند كه اين دستور را به كار ببنديد.

قابل توجه اينكه، در بسياري از كتب اسلامي از جمله منابع اهل تسنّن، از پيامبر صلي‏الله‏عليه‏و‏آله چنين نقل شده است كه فرمودند: «ما اَنْزَلَ اللّهُ آيةً فيها «يا ايّها الذين آمنوا» اِلاّ و عليُّ رأسُها و اميرُها»؛ (خداوند هيچ آيه‏اي از قرآن كه «يا ايّها الذّين آمنوا» در آن باشد، نازل نكرده مگر اينكه حضرت علي عليه‏السلام رئيس و امير آن است. يا به عبارت ديگر: يكي از مصاديق بارز و در رأس مخاطبان، آيه «يا ايّها الذّين آمنوا...» حضرت علي عليه‏السلام است.

وجوه خطاب و ندا
خطاب‏هاي قرآن از لحاظ ساختار و نوع جمله بيشتر در قالب امر، نهي، شرط، تعجّب، استفهام، ندا، تمنّي، ترجّي و خبر بيان شده است.
«ابن الجوزي» در كتاب «النفيس» خود گفته است كه خطاب در قرآن پانزده وجه دارد.
«ابن القيّم» مي‏گويد:
«در خطاب قرآن دقت كن مي‏بيني پادشاهي كه همه چيز از آنِ اوست، چگونه بندگانش را نصيحت مي‏كند و آنان را به آنچه سعادت و رستگاريشان در آن است، رهنمون مي‏سازد و در آن ترغيب و تشويقشان مي‏كند و خود را با اسمها و صفاتش به آنان معرفي مي‏كند و با نعمت‏ها و لطف‏هايش زمينه دوستي با آنان را فراهم مي‏سازد، نعمت‏هايش را به بندگانش يادآور مي‏شود و آنچه مايه تماميت نعمتش هست، به آنان امر مي‏كند و از خشم و نقمتش آنان را بر حذر مي‏دارد و دوستان خود را به خاطر كارهاي نيك و اوصاف پسنديده مدح مي‏كند و دشمنانش را به جهت كارهاي بد مذمّت مي‏كند و مثَل‏ها مي‏زند و دلايل و براهين متنوّع مي‏آورد، راستگو را تصديق مي‏كند و دروغگو را تكذيب، حق را مي‏گويد و راهنمايي مي‏كند و به خانه سلامت در آخرت دعوت مي‏نمايد، نعمت‏هايش را تذكّر مي‏دهد و از خانه هلاك و عذاب برحذر مي‏دارد. او لطيف‏ترين عتاب‏ها را نسبت به دوستانش بيان مي‏كند و در عين‏حال لغزشهايشان را مي‏بخشد و گناهانشان را مي‏آمرزد و از هر اندوهي نجاتشان مي‏دهد و اوست وليّ آنان كه جز او وليّ و ياوري ندارند و او بهترين مولي و بهترين ياور بندگان خويش است».

ديگر علماي علوم قرآني گفته‏اند كه خطاب‏هاي قرآن بر بيش از سي وجه است كه ذيلاً به اكثر آنها اشاره مي‏كنيم:

1. خطاب عام كه منظور از آن عموم مردم است: «يا أَيُّهاَ النّاسُ إِنّا خَلَقْناكُمْ...».
2. خطاب خاص كه منظور از آن، فرد، يا گروهي خاص است: «يا أَيُّهاَ الرَّسُولُ بَلِّغْ...».
3. خطاب جنس، مانند «يا أَيُّهاَ الإِنْسانُ ما غَرَّكَ..».
4. خطاب نوع، مانند: «يا بَنِي اِسْرائِيلَ اذْكُرُوا...».
5. خطاب عين، مانند: «يا مُوسي لا تَخَفْ...».
6. خطاب مدح، مانند: «يا أَيُّهاَ الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ...».
7. خطاب ذمّ، مانند: «يا أَيُّها الَّذِينَ كَفَرُوا لا تَعْتَذِرُوا اليَوْمَ...».
8. خطاب تكريم، مانند «يا أَيُّها النَّبِيُّ اتَّقِ اللّهَ..».
9. خطاب خشم، مانند: «ذُقْ إِنَّكَ أَنْتَ العَزِيزُ الكَرِيم».
10. خطاب اهانت، مانند: «...كُونُوا قِرَدَةً خاسِئِينَ».
11. خطاب جمع با لفظ مفرد، مانند «يا أَيُّها الإِنسانُ إِنَّكَ كادِحٌ...».
12. خطاب مفرد با لفظ جمع، مانند: «يا أَيُّها الرُّسُلُ كُلُوا مِنَ‏الطَّيِّبات». كه اين خطاب به پيامبر صلي‏الله‏عليه‏و‏آله است به تنهايي؛ زيرا كه هيچ پيامبري معاصر و بعد از آن حضرت نبوده است.
13. خطاب فرد به لفظ دو، مانند: «اَلْقِيا فِي جَهَنَّمَ». كه خطاب به نگهبان جهنم است.
14. خطاب به دو تن با لفظ مفرد، مانند: «فَمَنْ رَبُّكُما يا مُوسي». يعني يا موسي و يا هارون، و در آن دو وجه است.
يكي اين كه فرعون خطابش را به تنهايي متوجه موسي گردانيد تا پرورش دادنش را يادآور شود. دوم اين كه او صاحب رسالت و معجزات بوده و هارون به تبَعِ آن حضرت قرار داشته است.
15. خطاب تهييج، مانند: «وَ عَليَ اللّهِ فَتَوَكَّلُوا إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ».
16. خطاب مهرباني، مانند: «يا عِبادِي الَّذِينَ أَسْرَفُوا...».
17. خطاب محبت، مانند: «يا بُنَيَّ اِنَّها إِنْ تَكُ...».
18. خطاب تعجزي، مانند: «فَأْتُوا بِسُورَةٍ ...».
19. خطاب تشريف و آن در هر جاي قرآن كه با خطاب «قُلْ» آمده باشد.
20. خطاب تكويني، مانند: «ثُمَّ اسْتَوي إِليَ السَّماءِ وَ هِيَ دُخانٌ فَقالَ لَها وَ لِلأَرْضِ ائْتِيا طَوْعا أَوْ كَرْها». كه اين خطاب، خطاب تكويني و متوجه مجموعه نظام آفرينش است.
21. خطاب اِنعام و يادآوري نعمت، مانند: «كُلُوا مِمّا رَزَقَكُمُ اللّهُ».
22. خطاب تسويه، مانند: «اِصْبِرُوا أَوْ لا تَصْبِرُوا».
23. خطاب تكذيب، مانند: «قُلْ هَلُمَّ شُهَداءَكُمُ الَّذِينَ يَشْهَدُونَ أَنَّ اللّهَ حَرَّمَ هذا..».
24. خطاب عبرت، مانند: «اُنْظُرُوا إِلي ثَمَرِهِ إِذا أَثْمَرَ...».
25. خطاب تعجّب، مانند: «أَسْمِعْ بِهِمْ وَ أَبْصِرْ..». و خطاب‏ها و نداهاي ديگر.


منبع: درسهايي از مكتب اسلام ، شماره 497