نكتهاي
كه وجود داشت و از نظر
نظامي حدس زده مي شد، اين
بود كه عراق در سه
كيلومتري شلمچه - كه ما
هستيم - هيچ گونه
ضدحملهاي انجام نمي دهد
و خيلي راحت رفت و آمد مي
كند و اهميت زيادي به رفت
و آمدها نمي دهد. تخمين
زده ميشد كه عراق اقدام
به احداث پلي روي
اروندرود كرده، طول و عرض
آن هم زياد است، ولي
قطعاً در اين حد فاصل،
پلي براي عراق وجود دارد.
عراق مطمئن است منطقه تحت
اشغالش را حفظ ميكند.
البته، صدام شمال خرمشهر
را كه بين مارد و جاده
آسفالتي بود، رها كرد و
از طرف جنوب به يك خاكريز
آمد و در آن جا مستقر شد
و ديگر هيچ نشانهاي از
اين كه عراق عقبنشيني
كند و خرمشهر را تخليه
كند وجود نداشت، به خصوص
با عكس هوايي كه گرفته
شد، اين حدس به يقين مبدل
شد كه عراق در (اروند) در
حدود شش كيلومتري شرق
شلمچه پلي احداث كرده.
شناساييهايي نسبت به
سربند عراقي ها انجام شد.
در بعضي محورها، سيم هاي
تلفن در خط خودمان و خط
دشمن كشيده شد و ميدان
هاي مين پاكسازي و قرار
شد كه عمليات در مرحله
آخر انجام شود. عمليات در
ساعت 22:30 شب آغاز شد.
مشكل اين مرحله از عمليات
به آن دليل بود كه خط
عمليات سراسري بود، يعني
در حدود دوازده، سيزده
كيلومتر حدود شش نفر نيرو
كه مي خواستند به اين خط
بدهند به هيچ وجه مسائل
هماهنگي رعايت نميشد.
نيرو هم صبر نمي كرد،
براي اين كه بقيه نيروها
در منطقه بودند، عراق هم
جلوي سربند سيم خاردار و
مين گذاشته بود... .
تيپ
حضرت رسول (ص) اولين
نيرويي بود كه به سربند
رسيد و با تيپ 22 عراق
درگير شد و به داخل نفوذ
كرد. تيپ دزفول با
مشكلاتي از قبيل ميدان
مين و آتشي كه عراق روي
دشت داشت با يك مقدار
تأخير توانست به مواضع
دشمن نفوذ بكند و در
ادامه دژ حركتش را به سمت
پايين انجام داد و در
تقاطع دژ و جاده آسفالت
به صورت نيروهاي پدافندي
مستقر شد.
تيپ
حضرت رسول (ص) به دليل
اين كه كمي صبر كرد تا
تيپ دزفول بيايد، نتوانست
خودش را به پل عراق در
روي اروند برساند و تمام
سعي بر اين شد كه خاكريز
در شمال خين زده بشود و
به موازات خين پدافند
بكنيم، به دليل اين كه
امكانات كم بود، نيروها
زير پل بودند، براي همين
در فاصله 48 ساعت بعد از
آغاز عمليات، زير جاده
آسفالت مجدداً به تيپ
دزفول واگذار شد؛ در ضمن
دژ تا جاده آسفالت بلند و
قابل قبول بود، به سمت
خين، فاصله دژ کم بود و
لازم بود كه جنوب جاده
آسفالت به تيپ دزفول و
قسمت غربي و جنوبي جاده
كه به موازات خين بود به
نصر دو واگذار شود.
در سمت
جنوب جاده آسفالت - كه دژ
و خاكريزش را بلند كردند
- تيپ دزفول مستقر شد،
بعد تيپ حضرت رسول (ص) با
تيپ دو لشكر يك خط موازي
را در خين تشكيل دادند.
در حدود سه شب بعد از
آغاز عمليات، قرار شد كه
تهاجمي براي انهدام پل و
تأمين خين صورت گيرد، اما
تهاجم دير آغاز شد،
بنابراين، نيروها به پل
حمله كردند و توانستند پل
را پيدا كنند و به داخل
جزيره «بوارين» بروند،
ولي عراق در جزيره
بوارين، نيروي پياده
زيادي گذاشته بود؛ زيرا
حدس زيادي ميزد كه ما
بخواهيم از سمت پل به
بصره برويم، ولي از طرفي
نمي خواست پل را خراب
كند.
در اين
جا، دو حدس زده ميشد:
نخست اين كه حفظ جزيره
بوارين براي عراق مفيد
بود و اگر ما به اين
جزيره مي رسيديم، عراق
تأمين شط العرب را از دست
ميداد. مسئله دوم اين
بود كه عراق درصدد بود
هميشه يك جناح جنوبي را
در صحنه عمليات داشته
باشد كه اگر خواستيم
عمليات را به سمت غرب
ادامه دهيم او بتواند
براي تهديد نيروهاي اسلام
از جناح جنوبي استفاده
كند. آنها نيروها را با
فشار بيرون زدند، ولي
گفته مي شد كه روي پل،
پنجاه كيلو مواد
گذاشتهاند كه با پرتاب
يك توپ و انفجار مواد
منفجره پل نيز منفجر شده
است.
مسلم
است كه پل اصلي اروند در
اختيار عراقيهاست،
عراقيها براي رفت وآمد
تا جزيره بوارين از پل
استفاده ميكنند، وضعيت
كنوني عراق در شمال خين
خط خيلي ضعيفي است، نيروي
پياده مقابل خودش را مين
گذاري كرده و به آن صورت
آن جا را خطري تهديد
نميكند. عراق بيشتر براي
تهديد جناح جنوبي عمليات،
شمال خين را نگه داشته
است.
كار
ديگري كه درباره خين كرده
بود اين كه خاكريز جنوب
خين را - كه سمت خودش است
- حدود سه متر بلند كرده
و خاكريز سمت ايران را يك
مقدار تراشيده و به پايين
آورده بود، به طوري كه
نيروها نميتوانستند براي
شمال خين مستقيماً خط
پدافندي داشته باشند.

گزارش وضعيت
تيپ 46 فجر
مسئلهاي كه من داشتم،
اين بود كه قضيه خرمشهر
با اطمينان انجام شود.
مشكلاتي كه در طول اين
عمليات داشتيم به دليل
وجود حالت اضطراب در بين
بچهها بود، اين نظر كه
اگر عمليات خراب شود قضيه
چه خواهد شد اين بود كه
همه تلاشها براي اين بود
كه مسئله به صورت محكم
انجام شود. ما مطمئن
بوديم به حول و قوه
خداوند، قضيه خرمشهر حل
خواهد شد. طرحي كه داده
مي شد طوري نبود كه يك
فرد فقط براي انجام آن
كار كند، نه، چيزهاي
ديگري است كه بايد به
خاطر آنها كار كرد.
خلاصه
قرار شد كه ما از عمليات
«برون مرزي» صرفنظر كنيم،
اگر تيپ قرارگاه فتح
كارآيي دارد، بيايد
خرمشهر را محاصره كند،
طوري كه ممكن است محاصره
قوي شود و مطمئن شوند كه
كسي از خرمشهر بيرون
نميرود. از طرف ديگر،
قرارگاه فتح بيايد نهر
عرايض را تأمين كند، براي
اين كه كار تأمين بدون
اشكال باشد و با ضد
حملههاي عراق از سمت غرب
مواجه نشوند، قرارگاه نصر
هم يك مدت ادامه منطقه دژ
را تأمين كند كه عراق
نتواند عكسالعملي يا
عملياتي انجام بدهد.
عراق با
اين كه مي دانست چهارده
هزار نفر از نيروهايش در
خرمشهر هستند، نتوانست
هيچگونه ضد حملهاي را در
منطقه غرب و شلمچه انجام
دهد، براي اين كه نيروهاي
ما اين اجازه را به
(عراق) نميدهند. البته،
طرح به صورت كلاسيك نبود،
براي همين هم برادران
ارتش با اين طرح موافق
نبودند، هنوز هم كه هنوز
است ميگويند طرح، طرح
خوبي نبود.
شرح مسائلي كه
در طول اين عمليات مطرح
بود
قرارگاه
فتح مسئول محاصره خرمشهر
بود. هم چنين، فاصله دژ و
مرز عراق حدود دو كيلومتر
بود كه اين دو كيلومتر از
نظر زمين هيچ اجازهاي را
به عراق نمي داد. شنيديم
كه عراق نتوانست
ضدحملهاي را براي آزاد
كردن خرمشهر انجام بدهد و
نيروها را از المنصور به
منطقه مي آوردند. در ضمن
لشكر هفت پياده عراق هم
بود، ولي ديديم كه لشكر
هفت پياده را نتوانست
وارد عمل بكند، مي خواست
از طريق پل اروند بياورد
وارد عمل كند، ولي به
دليل باريك بودن معبر
منطقه و تشكل كامل
نيروهاي اسلام، از
نيروهاي پياده نيز
نتوانست استفاده كند و به
لطف خداوند خرمشهر آزاد
شد.

لينکها:
فيلم عمليات بيت المقدس
روز آزاد سازی خرمشهر
http://www.tebyan.net/Teb.aspx?nId=19695