ويژه نامه اي به مناسبت
سالروز شهادت آيت الله دکتر مفتح
- روز "وحدت حوزه و دانشگاه"-

۲۷ آذر ۱۳۵۸


 

شهيد آيت ا... دکتر محمد مفتح، با «مفتاح» دين، خانه دانش را گشود. او که «فاتح» دانشگاه به روى «فيضيه» بود و دريچه قلب دانشجو را به روى علوم حوزه «فتح» كرد. وی با تدريس در دانشگاه، نشاى مكتب را در مزرعه دانشگاه، «افتتاح» نمود. بزرگواری که، خرمن خرمن، دانشى را كه درحوزه از علوم اهل‏ بيت(ع) و معارف قرآن آموخته بود، به عنوان رسالت و مسؤوليّتى خدايى، به محافل علمى و دانشجويى منتقل ‏كرده و آن را از محدوده حوزه به گستره جامعه منتشر مي ‏كرد.

 آری، پيوند روحانى و دانشجو، آميختن دين و دانش و تعهّد و تخصّص را به بار مي ‏آورد. در سايه اين پيوند، جامعه از دانش بي ‏دين و تمدّن بي ‏اخلاق و رفاه بي ‏معنويّت و فرهنگ بدون مكتب و زندگى جدا از خدا نجات مي يابد. وحدت حوزه و دانشگاه، تجسّم «عينيّت ديانت و سياست» است. لذا سالروز شهادت آيت الله دکتر مفتح روز "وحدت حوزه و دانشگاه" ناميده شده است.

 


 اشاره
شهيد آيه الله دكتر مفتح در زمره عالمانى است كه عمر شريف خويش را در راه احياى معارف اسلامى و نشر فرهنگ اهل بيت به كار گرفته و در سنگرهاى گوناگون به ستيز با جهل و تباهى و ستم پرداخته اند. آن اسوه فضيلت براى آنكه دانشگاه را از تهاجم فرهنگى استعمار و علفهاى هرز طاغوتى نجات دهد، چشمه هايى از ارزشهاى والاى دينى را در اين كانون انديشه جارى ساخت و در عصرى كه نغمه جدايى دين از دانش ساز گرديده بود و شب پرستان كوردل با تبليغات نفاق افكنانه خويش بذر تنافر و ضديت بين حوزه دانشگاه مى پاشيدند، نامبرده اين دو كانون را به هم پيوند داد و فرهنگ حاكم بر دانشگاه را كه ارمغان غرب بود متحول ساخت و باورهاى دينى را بر فضاى آن حاكم نمود و به مصداق "زكاه العلم نشره" جرعه هايى از انديشه هايى را كه در حوزه آموخته بود به كام دانشجويان شيفته فضيلت سرازير نمود. اين نوشتار گذرى دارد بر زندگى و آثار آن شهيد دانشمند.

از ولادت تا تحصيل
روحانى فرزانه و عالم متعهد مرحوم حاج شيخ محمود مفتح از واعظان مشهور همدان بود، در نهايت اخلاص و صداقت روزگار مى گذراند و چون وى در ادبيات عرب و فارسى تبحر داشت، اشعار زيادى در مدح و منقبت و رثاى اهل بيت سروده كه ضمن زيبايى هاى لفظى از مضامين عالى و تاريخ صحيح ائمه و احاديث معتبر سرچشمه گرفته بود. وى علاوه بر سخنورى و وعظ در حوزه علميه همدان به تدريس مشغول بود. در سال 1307 ش. در خانه چنين اديب فاضل و وارسته فرزندى ديده به جهان گشود، كه او را محمد ناميدند.

دانش طلبى در سايه معنويت و تربيت و در پرتو فضيلت از همان دوران صباوت، حلاوت جان اين كودك گرديد. او روى آوردن به علم و آراسته گرديده به صفاتى پسنديده را از پرى عالم و مادرى نيكو سرشت در كلاس با صفاى خانواده آموخت، از هفت سالگى پايش به مدرسه گشوده شد و در زمينه ادبيات از پدر اديب و شاعر خويش بهره مند گرديد. شهيد مفتح پس از فراگيرى مقدمات علوم عربى، فقه و بخشى از منطق نزد پدر و اساتيد وقت حوزه همدان به سال 1322 ش. به آشيانه اهل بيت - قم مقدس- مهاجرت نمود و در مدرسه دارالشفاء و در حجره اى محقر و نمناك اقامت گزيد و همچون ديگر جويندگان معارف دينى با جديت و اهتمامى در خور اهميت به كسب علوم و مكارم پرداخت . ذوق سرشار و استعداد عالى به همراه كوشش پرجوش و وجود اساتيد برجسته سبب آن گرديد تا مفتح به صور شگفت انگيز و شايان توجهى دروس حوزه از جمله رسائل، مكاسب و كفايه را طى سالهاى 1324 - 1322 ش. فرا گيرد و خود در زمره اساتيد حوزه علميه قم قلمداد گردد.

ايشان عرفان و دروس خارج فقه و اصول را در عالى ترين سطح نزد رهبر كبير انقلاب حضرت امام خمينى (ره) فرا گرفت. مرحوم مفتح علاوه بر روابط شاگردى و استادى، با امام پيوندى صميمانه داشت و آن روح قدسى به ايشان علاقه و عنايت داشتند و در مدتى كه امام امت در نجف به سرمى بردند وى به طريقى با رهبر و اسوه خويش ارتباط برقرار كرد. پيامى كه حضرت امام به مناسبت شهادت اين دانشور ارزشمند صادر نمودند، مبين اين رابطه است .

(1) دكتر مفتح در آن اختناق خطرناك رژيم ستم شاهى، چه در برنامه هاى علمى و پژوهشى و چه جلسات سخنرانى و تلاشهاى تبليغى اصرار و ابرام داشت كه نام امام خمينى (قدس سره) مطرح شود و در مسجد قباى تهران صريحا و بدون هيچگونه واهمه اى در سالهاى قبل از انقلاب نام آن بزرگوار را بر زبان جارى مى ساخت. دكتر مفتح بخشى از كتاب رسائل شيخ انصارى را نزد آيه الله مجاهد تبريزى و دروس خارج خصوصاً بخشى از اصول را در محضر آيه الله العظمى بروجردى (ره) فرا گرفت. همچنين در فلسفه و حكمت نزد فيلسوف جليل القدر، اما مجهول القدر علامه طباطبائى تلمذ نمود. مدتى از محضر فقيه اهل بيت عليهم السلام آيه الله العظمى سيد محمد رضا گلپايگانى (ره) استفاده كرد. بخشى از دروس فلسفه و عرفان را نزد آيه الله حاج ميرزا ابوالحسن رفيعى اصفهانى آموخت. آيه الله سيد محمد حجت پرتوى از انديشه هاى فقهى خود را به اين شاگرد وارسته انتقال داد. دكتر مفتح به موازات علوم حوزوى تحصيلات دانشگاهى را پى گرفت و به دريافت مدرك دكترا در رشته الهيات و معارف اسلامى نائل آمد. در فقه نيز آنچنان تبحرى بدست آورد كه عنوان با صلابت اجتهاد را برازنده خويش ساخت. پايان نامه تحصيلى وى در مقطع دكترا با عنوان حكمت الهى در نهج البلاغه بدليل ژرفايى مطالب و عمق مفاهيم با درجه بسيار خوب مورد قبول دانشگاه واقع شد. (2).

پرتو انديشه
دكتر مفتح پس از درك محضر اساتيد وقت حوزه و كسب معارف اسلامى در سطوح عالى، بعد از اندك مدتى خود به تدريس كتاب منظومه حاج ملا هادى سبزوارى پرداخت و در شرح و توضيح اين اثر مطالبى را تحت عنوان "روش انديشه" به رشته تحرير در آورد كه در حوزه اشتهار يافت. (3) وى از ابتداى تدريس در دبيرستان دين و دانش قم به روشن نمودن اذهان دانش آموزان در خصوص مباحث دينى و سياسى و اجتماعى پرداخت و با همكارى شهيد مظلوم دكتر بهشتى و حضرت آيه الله خامنه اى به مناسبت تقويت پيوند دانش آموزان، فرهنگيان و دانشجويان با روحانيون اقدام به تأسيس كانون اسلامى دانش آموزان و فرهنگيان در قم نمود. اين كانون اولين مجتمع اسلامى زنده بود كه در آن گروههاى مختلف جمع مى شدند و جلوه اى بود از هماهنگى همه قشرهاى جامعه بر محور اسلام عزيز و بينش پر جوشش اسلامى. (4) دبيرستان دين و دانش پايگاه مهمى براى تلفيق دين و سياست و نيز مركزى براى انس دين و دانش بود تا از اين رهگذر نسل جوان با معارف دينى آشنا شده و طلاب حوزه با مسائل روز ارتباط يابند و وحدت ميان روحانيت و اقشار فرهنگى تحقق يابد. به لحاظ مقبوليت و محبوبيتى كه شهيد مفتح بين طلاب و دانش آموزان كسب كرده بود، ساواك جهنمى با آن تشكيلات عريض و طويل به وحشت افتاد و براى خنثى كردن فعاليت هاى وى به كيدى ضعيف دست زد و شهيد مفتح را سال 1347 از آموزش و پرورش اخراج و به نواحى بد آب و هواى جنوبى تبعيد نمود.

در سال 1348 كه زمان تبعيد آن شهيد بزرگوار به سر رسيد و بايد به قم باز مى گشت از ورود نامبرده به اين شهر مقدس جلوگيرى كردند و او را ناگزير به اقامت در تهران نمودند. (5) شهيد مفتح عقيده داشت براى تحول در انديشه هاى مردم لازم است كه آنان را از دره نادانى به قله آگاهى رسانيد، به عقيده وى هر مسلمان علاقمند و وظيفه شناس بايد در دو جبهه مبارزه كند، در يك جبهه با دشمنان اسلام و در جبهه اى ديگر با جهل و خرافه پرستى. وى با اينكه يكى از برجسته ترين اساتيد حوزه و دانشگاه بود و در اين دو پايگاه حساس و نيز در دبيرستانهاى قم به تدريس مشغول بود، به منظور آگاهى دادن به توده مردم و بيدار كردن و به حركت درآوردن آنان تلاشهاى وسيع داشت و به هيچ عنوان برنامه هاى تبليغى خود را رها نمى كرد، خصوصاًَ در ايام ماه مبارك رمضان، محرم و صفر در نقاط مختلف كشور اين فعاليت او مضاعف مى گشت. در ايام تبعيد كه در زاهدان اقامت داشت از وعظ و ارشاد مردم غافل نبود.

دكتر مفتح مسافرتهاى تبليغى خود را به منبرهاى افشاگرانه و روشنفكرانه تبديل ساخته بود و سخنانش بدليل آنكه تأثير عميق و وسيعى در اذهان و افكار مردم داشت و براى دستگاه سفاك پهلوى خطر آفرين بود، بارها از سوى ساواك باز داشت گرديد و سخنرانى هايش تعطيل مى شد. وى در شهرهاى مختلفى از جمله آبادان، اهواز، خرمشهر، دزفول، اصفهان، شيراز، كرمان، بندرعباس، زاهدان، همدان، كرمانشاه، سارى، بابل، املش، آمل، چالوس، مشهد و... تلاشهاى تبليغى وسيعى داشت.

از تلاشهاى ديگر اين شهيد والامقام مى توان تأسيس جلسات علمى اسلام شناسى را نام برد. اين مجمع، فعاليت وسيعى را به منظور شناساندن چهره اصلى اسلام شروع كرد و طى آن فضلا و نويسندگان حوزه علميه، آثارى را كه در زمينه هاى گوناگون اسلام شناسى نوشته بودند مطرح كرده و پس از نقد و اصلاحهايى مورد لزوم با مقدمه اى كه دكتر فتح بر آنها مى نوشت، به چاپ رسانده و در اختيار عموم مشتاقان انديشه هاى ناب اسلامى قرار مى دادند. از آنجا كه ساواك به نقش موثر اين مجمع در شناساندن اسلام و معرفى حقايق تشيع پى برده بود، به تعطيل كردن آن اقدام كرد و تنها اين مجمع توانست به تأليف و يا ترجمه سيزده جلد كتاب اقدام كند. (6) دكتر مفتح با همكارى شهيد بهشتى فعاليت تحقيق ديگرى را در قم آغاز كرد و با ترتيب دادن جلسات سخنرانى در مسجد رضوى قم از اساتيدى چون شهيد مطهرى خواست تا در اين برنامه شركت كرده و به حاضران رهنمود بدهند، كه شهيد مظلوم دكتر بهشتى ضمن مصاحبه اى به اين تلاش تحقيقى اشاره كرده است. (7) در اين جلسات تحقيقى آيه الله محمد رضا مهدوى كنى و آيه الله سيد عبدالكريم موسوى اردبيلى شركت داشتند و با استفاده از منابع اصيل اسلامى به تحقيقات ارزنده و عميقى دست زده بودند كه بعد از پيروزى انقلاب اسلامى بدان سبب كه هر يك از اين افراد در مشاغل عالى مشغول كار بودند ، فرصت استمرار اين كار پيش نيامد.

آثار و تأليفات
با وجود آنكه دكتر مفتح در سنگرهاى متفاوت مشغول مبارزه با رژيم شاه بود و در سطح حوزه و دانشگاه و دبيرستان تدريس مى نمود، از انجام كارهاى پژوهشى و تأليفات غافل نبود و نگاشته هاى ارزشمندى بصورت تأليف و ترجمه از ايشان به يادگار مانده است كه عبارتند از:.

1. ترجمه تفسير مجمع البيان: جلد اول و دوم اين تفسير به قلم استاد مفتح با همكارى حضرت آيه الله حسين نورى ترجمه شده است، ولى جلد سوم را دكتر مفتح به تنهايى به فارسى برگردانده است. ساير مجلدات اين تفسير را ديگر دانشمندان حوزه، ترجمه نموده اند.

2. حاشيه بر اسفار ملاصدرا: اين حاشيه را دكتر مفتح در زمان تحصيل و تدريس خود بر كتاب اسفار ملاصدرا نوشت، چنين كارى مبين عمق ديد و ژرفاى انديشه آن استاد در عرصه حكمت و فلسفه مى باشد.

3. روش انديشه: اين كتاب را دكتر مفتح به سال 1336 ش. در علم منطق نوشته است كه به عنوان يكى از منابع درسى در حوزه و دانشگاه از آن استفاده مى شود. علامه طباطبائى (ره) بر اين كتاب مقدمه نوشته است و دقت نظر، اصابت فكر، وفاى بيان و سهولت لفظ مؤلف را ستوده است.

4. حكمت الهى و نهج البلاغه: اثر ياد شده پايان نامه تحصيلى دوره دكتراى شهيد مفتح است و ضمن آنكه از ژرف نگرى و وسعت مبانى برخوردار است، مطالب آن براى عموم مردم قابل استفاده مى باشد. اين كتاب داراى پيش گفتارى نسبتا مفصل، مقدمه و سه بخش است.

5. آيات اصول اعتقادى قرآن: اين كتاب شامل چند بخش است كه بخش اول پژوهشهاى استاد مفتح را در خصوص مباحث اعتقادى شيعه با تكيه بر آيات قرآن در بر مى گيرد.

6. نقش دانشمندان اسلام در پيشرفت علوم: اين نوشتار 60 صفحه اى مجموعه مقالات دكتر مفتح است كه در سال چهارم مجله مكتب اسلام به تدريج انتشار يافته است، كه هشت مقاله را در بر مى گيرد.

7. ويژگيهاى زعامت و رهبرى: در اين اثر مقالات و سخنرانى هاى اين شهيد بزرگوار در خصوص زعامت و رهبرى و مباحث حكومت اسلامى گردآورى شده است.

8. مقالات: در مجلاتى چون مكتب اسلامى، خصوصاً مكتب تشيع و نيز مجله معارف جعفرى، شهيد مفتح مقالاتى را در خصوص معارف اسلامى و معرفى مذهبى حقه تشيع نوشته است كه يكى از اين مقالات ارزشمند مطلبى است، تحت عنوان "مكتب اخلاقى امام صادق عليهم السلام" كه در پنجمين نشريه سالانه مكتب تشيع در خرداد 1342 ش. درج گرديد.

9. مقدمه نويسى بر آثار ديگران: از ديگر كوششهاى فكرى دكتر مفتح نوشتن مقدمه بر آثار نويسندگان جوان حوزه است كه از مجمع علمى اسلامى شناسى - كه خود مسئوليت آن را به عهده داشت - شروع شد و تا چند سال بعد استمرار يافت. مجموعه اين نوشته هاى ارزشمند اگر در جايى تدوين گردد، خود كتابى مستقل و در عين حال سودمند را تشكيل خواهد داد. گزيده اى از اين مقدمه نويسى ها در كتاب تحت عنوان افكار استاد شهيد دكتر مفتح آمده است..

آذرخشى در كوير ستم
شهيد مفتح علاوه بر آنكه انديشه هاى علمى خود را در محضر مبارك حضرت امام خمينى (قدس سره) صفا داد، در پرتو افكار تابناك امام راحل، ستيز با ستم و نفى هر گونه سلطه را از مهم ترين برنامه هاى خود قرار داد و سخنرانى ها، مقاله ها و در جلسات درسى افراد را نسبت به فجايع جهان اسلام كه ارمغان استعمار است آگاه مى نمود و فساد و تباهى استبداد را افشاء مى كرد، از اين جهت وى را از سخنرانى كردن و هر گونه تبليغ مذهبى منع كردند چنانچه آن شهيد در سخنرانى ماه مبارك رمضان در سال 1357 به اين وضع اشاره كرده است.

با اين حال اين دانشمند مبارز آرام نمى گيرد و وقتى كه از سوى رژيم به سنتهاى اسلامى توهين مى شود، فرياد مى زند و مى گويد:

اگر به افكار اسلامى ما جسارت كرد، ما آرام نمى توانيم بگيريم، اگر به احساسات مذهبى ما احترام قائل نشديد، ملت ايران آرام نخواهد شد. (8) و وقتى با خبر شد كه رژيم منحوس پهلوى تاريخ رسمى كشور را تغيير داده است، چون آتشفشانى خروشيد و گفت:

" چطور ايرانى بايد تاريخ پرافتخار هجرت رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم را، يعنى تاريخ اسلام، افتخار انسانها، افتخار ايران، نجات دهنده ايران را كنار بگذارد. يا رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم ما از روى تو شرمنده ايم. لذا مرجع بزرگوار پرچمدار جهان تشيع حضرت آيه الله العظمى امام خمينى به ملت ايران هشدار مى دهند كه به كار بردن اين تاريخ حرام است." (9)

شهيد مفتح در سالهاى حدود 1340 ش. كه همزمان با آغاز قيام امت اسلامى است، اغلب به شهرهاى استان خوزستان مى رفت و به دستور امام خمينى (قدس سره) به فعاليت هاى تبليغى و افشاگرى جنايات رژيم شاه مى پرداخت و وقتى كه ساواك وى را به نقاط بد آب و هوا تبعيد نمود و از ورودش به قم جلوگيرى به عمل آورد. دكتر مفتح به منظور گشودن سنگرى براى ستيز با رژيم شاه به شوق همكارى با شهيد مطهرى در دانشكده الهيات دانشگاه تهران به تدريس مشغول شد.

آن شهيد بنا به دعوت مؤمنان و اهالى مسجد (( الجواد )) در اين مكان مقدس به ايراد سخنرانى و انعقاد جلسات تفسير پرداخت و از اين طريق به روشنگرى و ارتباط بيشتر بين دانشجويان اقشار روحانى همت گمارد و در سال 1352 ش. براى تجمع و تشكل نيروهاى مسلمان امامت مسجد (( جاويد )) تهران را پذيرفت و در اين مكان مبارك هسته مقاومتى تشكيل داد و طى برنامه هاى منظم و جهت دارى از سخنران متعهد و مبارزى همچون شهيد مطهرى دعوت بعمل آورد تا در اين مكان حاضرين را با حقايق اسلامى آشنا كند.

سرانجام در سوم آذر 1353 ش. پس از سخنرانى يار و همرزم شهيد مفتح - آيه الله خامنه اى - و با هجوم ساواك مسجد ((جاويد)) تعطيل و دكتر مفتح و مقام معظم رهبرى پس از دستگيرى در زندان تحت شكنجه هاى سختى قرار گرفتند و ديگر ساواك به مفتح اجازه فعاليت در آن مسجد را نداد. هنوز دو سال از آزادى وى از زندان نگذشته بود كه ايشان در سال 1355 امامت مسجد قبا را پذيرفت كه چون مسجد قباى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم محراب و ميعادگاه تشنگان حق و فضيلت گرديد.

در سال 1356 ش. شهيد مفتح اعلام كرد نماز عيد فطر را در زمينهاى قيطريه خواهند خواند كه اين حركت با وجود برق سلاحها و ماشينهاى مسلح ارتش شاهنشاهى با استقبال جمعيت نمازگزار مواجه شد و شهيد مفتح در خطبه هاى نماز به افشاگرى عليه طاغوت و استكبار و صهيونيست ها پرداخت و نام مبارك حضرت امام را در حضور هزاران نفر جميعت مسلمان بر زبان جارى ساخت و بر اطاعت از فرامينش تأكيد كرد. از اين تاريخ تا رمضان سال 1357 ش. فعاليت هاى مسجد قبا در قالب سخنرانى هاى پرشور در كلاسهاى پرمحتوا ادامه داشت . در صبح روز عيد فطر (دوشنبه 13 / 6 / 57) در حالى كه جمعيتى انبوه با مفتح هم صدا بودند و فرياد فرح زاى الله اكبر سر مى دادند به سوى قيطريه حركت كردند. پس از مراسم نماز عيدفطر مردم مسلمان با برنامه ريزى شهيد مفتح از زمينهاى قيطريه شروع به راهپيمايى كردند كه شكوه آن شگفتى ناظران را بر انگيخت. در اين تظاهرات سرنوشت ساز كه از ساعت شش بامداد آغاز و تا نيمه شب ادامه داشت، صفهاى چند كيلومترى جميع طول و عرض چندين خيابان را احاطه كرده بودند.

در آستانه پيروزى انقلاب اسلامى و ورود رهبر انقلاب به كشور ايران با سازماندهى و تدبير خردمندانه شهيد مفتح كميته استقبال از امام براى اين نمايش با شكوه مهيا گرديد. آمارها جمعيت استقبال كننده را بين 5 تا 6 ميليون نفر گفته اند كه بخش مهمى از نظم دادن به چنين حركت با شكوهى به عهده شهيد دكتر مفتح بود و ايشان در سخنان پرشورى كه در سيزدهم بهمن 1357 ش. ايراد نموده است به اين حركت با شوكت و عظمت اشاراتى جالب دارد. (10).

در سنگر دانشگاه
حكمت الهى چنين مقدر كرده بود كه شهيد مطهرى و دكتر مفتح كه از شخصيتهاى برجسته حوزه علميه بودند به دانشگاه رفته و در دلها، انگيزه ها و هدفهاى دو قشر دانشگاهى و روحانى وحدت ايجاد كنند و يكى از بلندترين آرزوهاى امام يعنى پيوند اين دو قشر را عملى سازند. شهيد مفتح اقدام عملى در راه رسيدن به چنين وحدتى را تغيير نظام آموزشى دانشگاه مى دانست و عقيده داشت دانشگاهى كه هدف آن پرورش انسانهاى دانشمند، ديندار، متعهد و نيكوكار است، بايد علم و تخصص خود را در راه اعتلاى كشور و تأمين سعادت مردم به كار گيرد و در طريق استقلال، عزت و عظمت كشور از خود اهتمامى توأم با صداقت و جديت به خرج دهند.

در برنامه چنين دانشگاهى بايد عرصه بحث و تحقيق، علم و عمل توأم با اخلاص مهيا گردد. و به عقيده وى انس حوزه و دانشگاه با يكديگر در رسيدن به چنين حالتى تاءثير به سزايى دارد. آن شهيد ضمن پيگيرى به وجود آوردن چنين تحولى در دانشگاه از نظر خط فكرى در زمينه مسائل عقيدتى با خطوط التقاطى سخت مخالفت داشت و در برابر احزاب و گروهكهايى كه تفكر انحرافى داشتند لحظه اى آرام نمى گرفت و در مواردى با آنان درگير مى شد و به سبب همين موضوع گيرى صريح بود كه به ترور وى اقدام كردند..

شهادت
در صبح روز 27 آذر 1358 ش. در جلو دانشگاه الهيات تهران مارقين انقلاب يعنى گروه منحرف فرقان آن متفكر وارسته را هدف چندين گلوله قرار دادند. آرى جهاد آن شهيد در عرصه انديشه آن جاهلان از خدا بى خبر را از ميدان بدر كرده بود و راهى جز اين نديدند كه قلمهاى شكسته و فرسوده خود را بر زمين نهاده و گلوله برگيرند و مقر آن انديشمند افشاگر را نشانه گيرند. آنان بزرگ مردى را ترور كردند كه اسلحه اى جز قلم و سخن نداشت و كسى را به شهادت رساندند كه كشتنش جز موج خشم آگين و نفرت و انزجار امت مسلمان نتيجه اى نداشت و اگر بدن پاكش در خاك و خون طپيد، فكرش بيشتر تجلى نمود و از بركت خونش تحركى تازه در انديشه و باورهاى امت اسلام به وجود آمد.

روحش شاد و راهش پر رهرو.


پي نوشتها:
1ـ مصاحبه با آيه الله دكتر بهشتى، ويژه نامه شهيدان، روزنامه جمهورى اسلامى 27 آذر 1359 - ص 12.
2ـ فرازهايى از زندگى شهيد دكتر مفتح، ص 5.
3ـ مجله اعتصام، شماره 32 ، ص 261.
4ـ فرازهايى از زندگى شهيد دكتر مفتح، ص 6 - 5.
5ـ آيات اصل اعتقادى قرآن، شهيد مفتح، ص 55.
6ـ افكار شهيد مفتح، ص 9.
7ـ ويژه نامه شهيدان، روزنامه جمهورى اسلامى 27 آذر 1359.
8ـ ويژگيهاى زعامت و رهبرى، دكتر مفتح، ص 36.
9ـ برگرفته از سخنرانى شهيد مفتح در دوران طاغوت تحت عنوان (ايجاد وحدت در امت اسلام)، پيام انقلاب شماره 177.
10ـ اقتباس از كتاب ويژگيهاى زعامت و رهبرى، ص 70 - 65.


منبع: IRIB